سینما و بیماریهای خاص
گزارش اقلیت
«روز هشتم» به یادماندنیترین فیلمی است که با محوریت کاراکتری دچار بیماری سندرم داون ساخته شده است
شهاب مهدوی
داستان سینمای ایران و بیماریهای خاص، نه خیلی طولانی است و نه خیلی مفصل. از فهرست اعلام شده و به رسمیت شناخته شده در اینجا به عنوان بیماری خاص، بیشترین فیلم بامحوریت سرطان ساخته شده که اساسا بیماری خاص محسوب نمیشود و با حذف سرطان، بهسختی میتوان فیلم یا سریالی را به خاطر آورد که با تمرکز بر بیماری خاص یک کاراکتر ساخته شده باشد. درباره بیماری اماس میتوان از «طلا و مس» (همایون اسعدیان1389) نام برد که یکی از شخصیتهای فیلم دچار این بیماری است.
زهر اسادات (نگار جواهریان)، همسر سیدرضا (بهروز شعیبی) روحانی جوانی است که دچار اماس شده. طلا و مس با اینکه تا حدودی به زهرا سادات و بیماریاش میپردازد ولی بیشترین تمرکز و توجهش را معطوف به زندگی طلبه جوان کرده و مسئله بیشتر شیوه زیست روحانیت است و به بیماری همسر سیدرضا هم در همین جهت پرداخته میشود.
در سریال «نهنگ آبی» (فریدون جیرانی1398) هم که در شبکه نمایش خانگی عرضه شده پدر یکی از شخصیتهای اصلی سریال، نویسندهای است خانهنشین که بیماری ام اس گرفته. این پدر نویسنده که نقشاش را هم مجید مظفری ایفا میکند ابتلایش به بیماری مصادف شده با ترک همسرش و حالا با پسر جوانش (ساعد سهیلی) که گرفتار ماجراهای عجیب و پیچیدهای شده زندگی میکند. طبیعی است که داستان معمایی سریال نهنگ آبی، خیلی مجال برای پرداختن به کاراکتری که بیماری ام اس دارد فراهم نمیکند و نویسنده خانهنشین هم نمیتواند از حد شخصیتی مکمل فراتر رود. اگر بخواهیم در سینمای جهان به دنبال نمونهای تاثیرگذار در پرداختن به بیماری خاص بگردیم، یکی از اولین گزینهها روز هشتم (ژانون دورمل1996) است. این احتمالا مشهورترین فیلمی است که با محوریت کاراکتری دچار بیماری سندرمداون ساخته شده است. دورمل کارگردان فیلم روز هشتم، با اولین ساختهاش «توتوی قهرمان» به شهرت و اعتبار رسید و جایزه دوربین طلایی کن را هم دریافت کرد. توتوی قهرمان را منتقدان به واسطه نگاه دقیق فیلمساز به خاطرات مه گرفته کودکی ستودند و دورمل در فیلم بعدیاش معصومیت کودکانه را در وجود کاراکتری که سندرمداون دارد جستوجو کرد. فیلم روز هشتم براساس کلیشهای آشنا (همراهی فردی بالغ با بزرگسالی که معصومیت دوران کودکیاش را حفظ کرده) شکل میگیرد که نمونه هالیوودی معروفش در دهه80 فیلم «رین من» (بری لوینسون1989) با حضور داستین هافمن و تام کروز بود که کاراکتر اصلی گرفتار سندرم داون است. آنچه به روز هشتم طراوت و تازگی بخشید استفاده از پاسکال دوکن در یکی از نقشهای محوری فیلم بود. دوکن خود مثل کاراکتر ژرژ دچار بیماری سندرمداون بود و در واقع خودش را مقابل دوربین زندگی میکرد. از همان ابتدا که هری (دانیل اوتوی) با ژرژ (پاسکال دوکن) مواجه میشود و میکوشد تا به هر شکل از دستش خلاص شود میتوانیم حدس بزنیم که این ارتباط ناخواسته به زودی تبدیل به پیوندی عاطفی خواهد شد. هری مرد گرفتاری که در زندگی شخصیاش دچار مشکلات فراوانی است و همسرش اجازه دیدن فرزندانش را هم به او نمیدهد در نهایت با همراهی ژرژ، گویی کودک درونش را بازمییابد. روز هشتم فیلمی درباره بیماری سندرمداون نیست ولی با تمرکز بر زندگی ژرژ میتواند دنیایی که یک بیمار دچار سندرمداون در آن زندگی میکند را به خوبی ترسیم کند. فیلم در عین واقعگرایی کارکرد رؤیاپردازانهای هم دارد و از ژرژ کاراکتری به یادماندنی خلق میکند. روز هشتم مستقیما عواطف و احساسات تماشاگر را هدف میگیرد و موفق میشود مخاطبش را با دغدغههای فردی که سندرمداون دارد همراه کند؛ مخاطبی که همزمان با هری، با ژرژ رابطه برقرار میکند، به او دل میبندد و عوالم خصوصیات و ویژگیهای رفتاریاش را درک میکند. روز هشتم حس همذاتپنداری تماشاگر با کاراکتر برگزیدهاش را از تماشاگر طلب میکند و در این مسیر تا حد قابل توجهی به توفیق میرسد.