• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
یکشنبه 30 اردیبهشت 1397
کد مطلب : 16900
+
-

به فرموده صدراعظم بست‌نشینی ممنوع!

نگاهی به تاریخ تحصن در تهران قدیم

به فرموده صدراعظم بست‌نشینی ممنوع!

معصومه اصغری| خبرنگار:

بست‌نشینی در تهران قدیم مرسوم بود. رد هرکدام از رویدادهای سیاسی و اجتماعی دوره قاجار را که بگیرید خواهید دید که بست‌نشینی‌ها حمایل آن شده است. این ماجرا تا آنجا پیش رفته که گاهی خود این عمل از آن رویداد تاریخی و سیاسی و اعتقادی سرتر شده است. یعنی بیشتر افراد در اماکن مقدس از کنار این بست‌ها می‌گذرند بدون اینکه به جزئیات و دلیل اتفاق افتادن آن آگاه باشند.

به‌عنوان مثال اگر بخواهید از ایوان امامزاده طاهر(ع) در صحن حرم عبدالعظیم(ع) به سمت باغ طوطی بروید به شما گفته می‌شود از بست آیت‌الله ‌طباطبایی بگذرید و وارد رواق اصلی شوید و بعد از آن از حیاط پیشین حرم به طرف باغ طوطی بروید یا اگر بخواهید به ایوان مقصوره یا صحن اصلی حرم مطهر امام رضا(ع) بروید باید از مقابل بست شیخ طوسی و بست آیت‌الله ‌نخودکی عبور کنید. در این گزارش قرار است بیشتر به پیشینه این سنت در دوره قاجار بپردازیم. تاریخ معاصر به ما می‌گوید که برخی از این بست‌نشینی‌ها نتایج غریبی به دنبال داشته‌اند و باعث تحول در زندگی روزمره مردمان زمانه خود شده‌اند. 

بست‌نشینی از دیرباز با واژه حرمت سر و کار داشت. در واقع همین حرمت‌ها باعث می‌شد جا و مکانی برای افرادی که به نوعی در خطر بودند امن به حساب بیاید. مساجد، صحن حرم‌های مطهر ائمه(ع)، بقعه‌های امامزادگان و خانه‌های بزرگان دین و چهره‌های سیاسی از جمله اماکنی بود که شخص بست‌نشین به نوعی به آنها پناهنده می‌شد. شیوه معمول بست‌نشینی هم به این شکل بود که شخص با درخواستی یا صرفاً در امان ماندن از خطری که جانش را تهدید می‌کرد مدتی را در مکانی مقدس ماندگار می‌شد تا خواسته‌اش برآورده یا خطر از جانش برطرف شود. 


همیشه پای یک مطالبه در میان بود 

بست‌نشینی همیشه از سر ترس اتفاق نمی‌افتاد. در دوره قاجار بست‌نشینی چهره‌های مذهبی و سیاسی در تهران با هدف اجرا شدن مطالبات مردمی به‌طور داوطلبانه انجام می‌شد و همین امر بست‌نشینی علما برای عوام را تبدیل به امری مقدس کرد. چون آنها می‌دیدند علما به خاطر منافع آنها و مبارزه با استبداد ترک خانه و کاشانه کرده‌اند و در گرما و سرما در مکانی به دور از اهل خانه‌شان سر می‌کنند و تا خواسته‌شان اجرا نشود بست‌شان را نمی‌شکنند. 


بست‌نشینی مثل توپ صدا می‌کرد 

در آن دوره مردم، رسانه‌های همدیگر بودند. «نصرالله حدادی» پژوهشگر تاریخ تهران در این‌باره می‌گوید: «بست‌نشینی در دوره قاجار معمولاً در مساجدی که در دل بازار بودند اتفاق می‌افتاد. علت این امر هم این بود که بازار از صبح زود محل عبور و مرور و پاخور مردم می‌شد. گاهی برای رد شدن از یک تیمچه و راسته بازار لازم بود مردم از حیاط و صحن مساجد عبور کنند. علما و شخصیت‌های سیاسی معمولاً گوشه‌ای از همین حیاط‌ها را برای بست‌نشینی انتخاب می‌کردند. به این‌ترتیب خبر بست نشستن آنها مثل توپ صدا می‌کرد و دهان به دهان می‌چرخید و به اصطلاح امروزی‌ها برای خودش تبدیل به خبر تراز اول شهر می‌شد.

به‌عنوان مثال بست‌نشینی بازاری‌ها در اعتراض به کارهای علاءالدوله و عسگر گاریچی بود. معترضان بست‌نشین خواهان عزل مسیو نوز بلژیکی نیز بودند. مسیو نوز توسط مظفرالدین شاه به وزارت کل گمرکات ایران رسیده بود که همین موضوع در کار بازاریان اختلال‌هایی ایجاد کرد. او همچنین در یک مهمانی بالماسکه به روحانیون آن دوره توهین کرده بود. به همین دلیل بازاریان در مسجد شاه قیام کردند و بست نشستند و خواستار برکناری او شدند و این کارشان به نتیجه هم رسید.»


مشهور‌ترین بست‌نشینی‌های تاریخ معاصر 

اگر اهل مطالعه تاریخ مشروطه باشید حتماً می‌دانید که یک سر حوادث و رویدادهای تاریخی این دوره به بست‌نشینی رهبران سیاسی و مذهبی مردم می‌رسد. مشهورترین این بست‌نشینی‌ها به دوره مبارزاتی مشروطه‌خواهان علیه استبداد حاکم بر آن دوره برمی‌گردد. جالب است بدانید مستشاران و سفیران کشورهای خارجی که در آن دوره مهمان سفارتخانه‌های ایران بودند این روش را به‌عنوان نوعی از احقاق حق در کتاب‌هایشان معرفی کرده‌اند.

«لیدی شل» همسر وزیر مختار انگلیس در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه درباره تاریخ بست‌نشینی در ایران در کتاب خاطراتش درباره ایران می‌نویسد: «در ایران مجموعه‌ای از قوانین وجود دارد ولی غالباً هیچ‌کدام از آنها اجرا نمی‌شوند. چون عمل ضایع‌کننده قدرت مثل حب و بغض، تحریکات مختلف، فساد و اعمال نفوذ دائماً در کار است و برای سنجش خوب و بد کارها مصالح گوناگون را به جای قانون قرار می‌دهند. در چنین جامعه‌ای وجود حق پناهندگی و بست‌نشینی اجتناب‌ناپذیر است و می‌تواند یکی از روش‌های حفاظت شخصی در برابر نارسایی‌های قانونی در مقابل حکومت زور و استبداد به حساب بیاید.»

ماجرای تحصن در سفارتخانه انگلیس واقعه‌ای بود که از 27 تیر سال 1285 نزدیک به 21 روز به طول انجامید. این بست‌نشینی در سفارت بریتانیا در تهران و در باغ قلهک انجام شد و با صدور فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه به پایان رسید. پیش از این بست‌نشینی سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی و برخی دیگر از علما برای درخواست‌های مردم از جمله اخراج مسیو نوز بلژیکی از دربار در صحن حرم عبدالعظیم حسنی(ع) بست نشسته بودند. پس از شکسته شدن این بست فشار و اختناق دربار بر بازاریان و علمای مساجد شدت گرفت که منجر به تحصن در سفارت انگلستان شد.

متعاقب کشته شدن یکی از طلاب معترض تهران به نام سید عبدالحمید بازاریان تهران دکان‌هایشان را بستند و در مسجدجامع بازار بست نشستند تا خواسته‌هایشان که عزل مستبدان بود اجرایی شود. به دستور عین‌الدوله صدراعظم، قوای قزاق مسجد را محاصره و از ورود آب و غذا به داخل آن جلوگیری کردند تا بست به این شکل بشکند. به این شکل بود که تمام اصناف بازار از صنف فرش فروش و آهن فروش تا صنف پنبه‌دوزان و آجیل‌فروشان کار خود را تعطیل کردند و راهی سفارت انگلستان شدند. این بست‌نشینی مشهورترین تحصن جمعی در تاریخ معاصر به حساب می‌آید که در نهایت منجر به صدور فرمان مشروطیت از جانب مظفرالدین شاه شد. 


امیرکبیر و مقابله با بست‌نشینی 

نخستین کسی که به‌طور جدی با بست‌نشینان سودجو در مسجد شاه مقابله کرد امیرکبیر بود. او فردی روشن‌بین بود و جامعه پویا را باعث ترقی کشور می‌دانست. به همین دلیل نخستین مدرسه علوم فنی و مهارتی و پزشکی را در تهران راه‌اندازی کرد تا مردم با علم‌آموزی توانمند شوند و به این شیوه در مقابل استبداد قد علم کنند. او خیلی زود متوجه تن‌پروری و سودجویی در رفتار بست‌نشینان تهران شد و دستور داد این بساط را بدون سر و صدا، جمع و از ادامه آن ممانعت کنند. پس از حکم او عوام کمتر رو به بست‌نشینی می‌آوردند و تنها در دوره‌های بعد این چهره‌های سیاسی و مذهبی بودند که برای احقاق حقشان از دربار به تحصن و بست‌نشینی رو آوردند و اتفاق‌هایی مانند صدور فرمان مشروطیت را رقم زدند. 


ماجرای نامه ناصرالدین شاه به ملاعلی کنی 

در دوره ناصرالدین شاه روزبه‌روز بر جرگه افرادی که به بست‌نشینی رو می‌آوردند اضافه می‌شد. بد نیست بدانید مردم کوچه و بازار عمل بست‌نشینی را مقدس می‌دانستند و به کسانی که در صحن حرم یا مسجدی بست می‌نشستند غذای نذری می‌رساندند تا در حق آنها هم دعا کنند. به این‌ترتیب بسیاری از سودجویان و حتی مجرمان در این دوره به مساجد پناه می‌آوردند و بست‌نشین می‌شدند. ناصرالدین شاه از این بیم داشت که مردم در اعتراض به او به سفارت‌ها پناهنده شوند. به همین دلیل نقاطی را معین کرده بود تا بست‌نشین‌ها در آنجا اتراق کنند.

یکی از مشهورترین اماکنی که افراد سودجو در آنجا به بست‌نشینی رو می‌آوردند کنار پله‌های ورودی مسجد شاه بود. بعد از سفر فرنگ ناصرالدین شاه تصمیم به جمع کردن بساط بست‌نشین‌ها گرفت. پس به این منظور نامه‌ای با این مضمون به آیت‌الله ملاعلی کنی نوشت: «شما که رئیس علما هستید حکم بدهید به رفع بست‌نشینی و آن را مهمل بگذارید.» پاسخ تاریخی و رندانه ملاعلی کنی بی‌اندازه ناصرالدین شاه را عصبانی کرد. این عالم در نامه‌ای به شاه صراحتاً نوشت: «گمانم این است که دولت باب عدالت را باز نماید تا جمیع ابواب بسته شود.»

این خبر را به اشتراک بگذارید