احمدآقا، سبیل داشت. نه از آن سبیلهای معمولی؛ سبیلش آنقدر سیاه و پرپشت بود که نصف صورتش معلوم نبود. حتی وقتی حرف میزد هم لبهایش معلوم نمیشدند. اما تا دلت بخواهد مهربان بود و هروقت آدم را میدید، شکلاتی، چیزی، از توی جیبش در میآورد و میگرفت طرفت.
نام گروه ما «مافیا» است که از حرفهای اول اسمهایمان متینروپایی، احمدپسته، فرزادکرگدن، یاورنردبون و اردلانخان، یعنی خودم ساخته شده است.این یادداشتها، روزنگاریهایم است از ماجراهای من وگروه مافیا در روزهای قرنطینه که در دفتر خاطراتم مینویسم؛ باشد که بماند به یادگار برای آیندگان!
مرد تاجرپیشه دائم سفر میکرد. دنیادیده بود و همیشه حرفهای حسابشده میزد. او ثروت زیادی داشت اما با اطمینان میگفت: «دوست خوب، ارزشمندترین سرمایهی عمر آدم است. اگر دوست خوبی داشته باشی انگار همهچیز داری
نامش ویتامین آفتاب است؛ در کشور ما با اینهمه روزهای آفتابی و درخشان، کمبود ویتامین آفتاب غوغا میکند. بهخصوص پس از شیوع کرونا، توجه به نیاز این ویتامین بیشتر شده، چون تحقیقات ثابت کرده کمبود ویتامیندی، بدن را مستعد بیماری کرونا میکند و از سوی دیگر، خانهنشینی و تعطیلی مراکز آموزشی باعث شده نوجوانان، کمتر در معرض نور آفتاب قرار بگیرند و در نتیجه بیشتر در معرض کمبود ویتامین دی قرار بگیرند.
١. نمیدانم داستان پینوکیو را میدانید یا نه؟ اما من از دست روباهمکار و گربهنرهی «پینوکیو» همیشه حرص میخوردم. من از دست پینوکیوی چوبی هم حرص میخوردم. چهطور میشود آدم سکههایش را بکارد تا درخت پول دربیاید؟
صدای تقتق پنجره را شنید. به سمت پنجره رفت. باز هم دوستان کوچکش بودند. آن دو پرندهی کوچک سراغش آمده بودند تا مثل همیشه برایشان غذا بریزد. با آنها دوست شده بود. اگر یک روز نمی آمدند نگران میشد.
این روزهای کرونایی، برای خیلیها روزهای سختی است. از استرس و فشار روحی که بگذریم، مشکلات اقتصادی دامنگیر خیلی از مردم شده است. بیکاری، کمبود کار و نداشتن حداقل معیشت برای خوردن غذاهای مقوی که ما را در مقابل کرونا مقاوم کند، دغدغهی خیلی از ماست.
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .