حاشیهنشینی تهران؛ تهدید یا فرصت
زندگی در حاشیه پایتخت طی 2دهه اخیر سرعت بالایی پیدا کرده و با این روند باید برنامهای جدی برای کنترل حاشیهنشینی ریخته شود
سیدمحمد فخار-روزنامهنگار
پدیده حاشیهنشینی یک چالش اجتماعی در تهران است که در نیم قرن اخیر بهدلیل شکلگیری این کلانشهر و صنعتی شدن آن شکل گرفته است. البته این عارضه جهانی در بیشتر کشورهای درحال توسعه دیده میشود و آمار سازمان ملل نشان داده ۴۲درصد از جمعیت آسیا در سکونتگاههای غیررسمی زندگی میکنند، اما نکته قابل تامل اینکه مسائل اقتصادی و کاهش عدالت اجتماعی باعث شده تعدادی از شهرنشینها نیز به حاشیه رانده شوند. افرادی که فقیر شده و به همین دلیل به نقاط ارزانتر میروند. این، یعنی مسائل اقتصادی، عامل اثرگذاری در ایجاد و تداوم حاشیهنشینی است. در کشور ما ایران نرخ حاشیهنشینی اطراف شهرهای بزرگ کمتر از 25درصد است و در شهری نظیر تهران این آمار به 23درصد میرسد. این درحالی است که همه رصدهای خرد و کلان نشان میدهد این پایتخت از نظر جمعیتی به حد تکمیل و حتی اضافه بر ظرفیت خود رسیده و هر چه سریعتر باید ترمز حاشیهنشینی در این شهر کشیده شود.
50سال حاشیهنشینی
در ابتدای دهه 60نگاه مسئولان این بود که «تهران باید بهگونهای باشد که هر کسی قدرت زندگی در آن را نداشته باشد؛» از این رو اگر گرانی در این شهر زیاد است، پدیدهای طبیعی است. در دهه70 اندکی این نگاه تعدیل شد و موضوع شهرهای اقماری برای سکونت حاشیهنشینان پایتخت مطرح شد و از ابتدای دهه80 این شهرکها بهطور جدی ساخته و در اختیار خانوادههایی گذاشته شد که نمیتوانستند با قیمت سکونت در تهران کنار بیایند. تورم دهه90 اما موجب شد قیمت این شهرهای اقماری نیز به اندازه پایتخت رشد کند و زندگی در آنها هم لاکچری شود.
نگاه شهردار
علیرضا زاکانی: حاشیهنشینی تهران در شرایطی است که برای آن باید مدیریت سه وجهی شهروند، شهر و شهرداری را درنظر گرفت. شهر تهران ۹میلیون و ۶۰۰هزار جمعیت ساکن دارد و ۴میلیون نفر نیز هر روز به تهران تردد میکنند و اضافه میشوند. مساحت این شهر مجموعهای قریب به ۷۰هزار هکتار است که ۱۲هزار هکتار آن بافت ناپایدار به شمار میآید و علاوه بر این هویت ملی و اسلامی در این شهر نمایان نیست و شهروند، بیعدالتی را حس میکند و فاصلهای جدی با شهر مطلوب دارد. در تهران مناطقی وجود دارند که ممکن است در دورترین نقاط کشور هم شاهد فضاهای مشابه آن باشیم.