آیا مستند بیجه توانسته است روایتی تازه از جنایتهای متجاوز و قاتلزنجیرهای مخوف بهدست دهد؟
پشت کورههای آجرپزی
مهرداد طبرسی- روزنامهنگار
در دنیا معمولاً رسم بر این است که پروندههای جنایی، بهویژه پروندههایی که چند سال طول میکشد و عموم را درگیر خود میکند، پس از پایان به شکل گزارشهای بلند منتشر میشود. روزنامهنگاران، بهویژه روزنامهنگاران حوزه حوادث یا گزارشنویسانی که دستی در داستاننویسی دارند، معمولاً پس از پایان ماجرا همه سندها و پروندهها را گرد میآورند و دست به تحقیقات گستردهتری درباره ماجرا میزنند و سرانجام نتیجه را در قالب کتاب منتشر میکنند. بخش قابلتوجهی از ناداستانهای خارجی را چنین کتابهایی تشکیل میدهند؛ کتابهایی که بسیاری از آنها جزو پرفروشترینهای سال قرار میگیرند.
اما در ایران کم پیش میآید که پروندههای جنایی مستندسازی شوند و به شکل کتاب درآیند. پروندههایی که روزها و ماهها و گاه سالها عموم مردم را درگیر کردهاند، پس از چند سال فراموش میشوند و عملاً جز در مطبوعات چیزی از آنها به یادگار نمیماند. مثلاً الان روایت مستند کاملی از پرونده جنایت خیابان گاندی (شاهرخ و سمیه) یا پرونده قتل همسر ناصر محمدخانی و ماجرای شهلا جاهد یا پرونده خفاش شب وجود ندارد و احتمالاً جزئیات روشنی از این اتفاقها در خاطر نسل امروز نمانده است.
در سالهای اخیر مستندها گاهی نقیصه فقدان پروندهها به شکل کتاب را جبران کردهاند؛ مثلاً مستند مهین سراغ مهین قدیری، نخستین قاتل زنجیرهای زن رفته و مستند بیجه ساخته میکائیل دیانی که ظاهراً بدون اکران در سینمای هنر و تجربه بهصورت آنلاین به نمایش درآمده، سراغ محمد بیجه، متجاوز و قاتل سالهای نه چندان دور کودکان در پاکدشت رفته است.
مستند بیجه در گفتوگو با 3، 4نفر (قاضی، جامعهشناس، مجری تلویزیون، روانشناس و...) شکل میگیرد و عملاً بار روایت مستند را همین چند نفر به دوش میکشند و هرکدام بخشی از ماجرا را جلوی دوربین میگویند. درحقیقت مستند راحتترین راه را برای روایت انتخاب کرده است؛ نه کسی از بازماندگان و همسایگان جلوی دوربین میآید که قصه را از زاویه دیگری روایت کند، نه ابعاد جنایی پرونده دوباره واکاوی میشود و حقیقتهای تازهای رازگشایی میشود و نه مقام مسئولی جلوی دوربین به چالش طلبیده میشود.... درحالیکه بهنظر میرسد کمی جستوجو میتوانست سازندگان را به آدمها و اتفاقهای متفاوتتری برساند. یا قدری پرسشگری و جسارت میتوانست سبب شود که سازندگان پرسشهای جدیتری را در فیلم مطرح کنند؛ یکی مثلاً اینکه جنایت بیجه وقتی جدی گرفته میشود که او محل جنایت را از پاکدشت به قیامدشت منتقل میکند؛ یعنی به جایی میآید که در حوزه استحفاظی آگاهی تهران بزرگ است! مستند مسئله را طرح میکند و زود رد میشود.
ارجاع به جریدهها و مطبوعات نیز در حدی است که خوراک بصری مستند را فراهم کند و صرفاً نقش مکمل بصری دارد و توجهی به جزئیات گزارشها نمیشود؛ درحالیکه چگونگی اطلاعرسانی فاجعه در مطبوعات نیز میتوانست قابل بحث بسیار باشد.
اگر بخواهیم قدری سختگیرانهتر نگاه کنیم، مستند به لحاظ بصری ویژگی قابلتوجهی ندارد. محدودهای که بیشتر تجاوزها و قتلها آنجا اتفاق افتاده است (پاکدشت) قابلیت بسیار بیشتری برای استفاده بصری داشته است، اما کارگردان باز هم به حداقل اکتفا کرده و عملاً فقط یک نفر (جامعهشناس) در محدوده حاضر میشود و داستان را آنجا ناظر به فقر و زندگی در جنوب شهر روایت میکند.
صحنههای بازسازی نیز کمک چندانی به ماجرا نمیکند؛ یعنی درحقیقت بازسازیها هم صرفاً هستند که باشند و کسی بر نبودنشان خردهای نگیرد، اما در کلیت مستند باری را به دوش نمیکشند. پرسه دوربین روی دست در باغها و خرابهها و متروکهها میتوانست به جذابیت بصری فیلم اضافه کند، اما باز کارگردان در چند نمای مختصر ماجرا را جمع کرده است.
علاوه بر این، هر کدام از اتفاقها و سیر اطلاعرسانی پرونده از کلانتری و فرماندهی نیروی انتظامی و فرمانداری تا نماینده مجلس و امامجمعه و شورای تأمین میتوانست محل تأمل و بررسی باشد. حتی اگر داستانیتر به ماجرا نگاه کنیم توقف در قتلهای زنجیرهای بهمدت چندماه میتوانست نقطه شروع یا گرانیگاهی برای مستند شود، اما مستند بیجه به روایتی خطی بسنده کرده و از کنار همه نقطهعطفها بهراحتی گذشته است.
فارغ از اینها، مسئله اصلی مستند بیجه بلاتکلیفی است. مستند بیجه قرار بوده است انگیزههای روانشناختی قاتل را بررسی کند؟ یا به بررسی زمینههای شکلگیری جنایتهایی مثل تجاوز و قتل در جنوب شهر بپردازد؟ یا شخصیت محمد بیجه را واکاوی کند؟ یا کیفیت وقوع قتلها را روایت کند؟ یا اصلاً روایتی باشد از گمشدن بسیاری از اتفاقها و جنایتها در حاشیه شهر تهران؟ که اندکی از همه اینها را در خود دارد، اما هیچکدام را بهطور کامل ندارد.
مستند بیجه بهعنوان نخستین اثر یک کارگردان تنها در انتخاب موضوعی متفاوت و رفتن سراغ پروندهای که پس از نزدیک به 20سال قدری فراموش شده است، نمره قبولی میگیرد، اما در پژوهش و کارگردانی و ویژگیهای بصری راه درازی تا تبدیل شدن به اثری ماندگار درباره پروندهای هولناک دارد.