اولین پرده ساواک- سازمان
ساواک طی 6ماه 140نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق را دستگیر کرد
حسنا مرادی
اول شهریور1350، روز خاصی در تاریخ ساواک است. نیروهای ساواک بهطور همزمان به چند خانه تیمی در تهران حمله و اعضای گروهی گمنام را دستگیر کرده بودند. این افراد، همه عضو سازمانی بودند که از سال1344 رسما کار خود را شروع کرده بود، با این حال تا آن زمان نه اسم مشخصی داشت و نه چندان کار چشمگیری به انجام رسانده بود. ساواک در گزارشهایش نام «سازمان آزادیبخش ایران» را برایشان انتخاب کرد، چراکه بعضی از اعضای اصلی آن در سالهای قبل از اعضای جوان «نهضت آزادی» بودند. البته این گمنامی و بینامی، خیلی طول نکشید و چندماه بعد، در زمستان 1350، اعضای مرکزیت اصلی سازمان که در زندان بودند، تصمیم گرفتند خودشان نامی برای گروهشان انتخاب کنند و اسم آن را «سازمان مجاهدین خلق ایران» (منافقین آینده) گذاشتند.
ماجراهایی که سبب دستگیری آنها شد، چندان پیچیده نبود. در سال1349، سازمان تعدادی از اعضای خود را برای آموزش نظامی به پایگاههای الفتح در سوریه و لبنان فرستاد. با بازگشت تعدادی از این افراد به ایران، مجاهدین خلق تصمیم گرفتند شروع به طراحی و اجرای عملیاتهای مسلحانه کنند و یکی از بهترین زمانها برای این عملیاتها، برگزاری جشنهای دوهزاروپانصدساله شاهنشاهی در مهرماه1350 بود. حضور سران کشورهای خارجی و پوشش گسترده خبری این جشنها، سبب میشد نام مجاهدین خلق در همه دنیا بر سر زبانها بیفتد و تبلیغات خوبی برایشان باشد. برای همین به این فکر افتادند که هر طور شده برای خود اسلحه و تسلیحات نظامی فراهم کنند. اول تلاش کردند در چمدان اعضایی که بعد از پایان دوره آموزششان در سوریه و لبنان به ایران برمیگشتند، اسلحه و مواد منفجره جاسازی و مخفیانه آنها را وارد ایران کنند. اما جاسازی 2نفر از اعضا در فرودگاه بیروت لو رفت و آنها دستگیر شدند. نقشه دوم این بود که از داخل ایران اسلحه بخرند. همین شد که به سراغ شاهمراد دلفانی رفتند. شاهمراد در سالهای قبل با یکی از اعضای سازمان، در زندان بود و همدیگر را از آنجا میشناختند. ناصر صادق و محمد بازرگانی که مسئول تدارکات و از مرکزیت سازمان بودند، بهواسطه شناخت قبلیای که از او داشتند، سراغ او رفتند و برای جلب اعتمادش، اطلاعات زیادی در اختیارش گذاشتند، غافل از اینکه شاهمراد، در این سالها به خدمت ساواک درآمده و نیروی نفوذی ساواک است. آنها بین حرفهایشان به این هم اشاره کردند که قصد دارند از این سلاحها برای برهمزدن جشنهای دوهزاروپانصدساله استفاده کنند. دلفانی هم این موضوع را به سرعت به ساواک منتقل کرد.
با نزدیک شدن به زمان برگزاری جشنهای دوهزاروپانصدساله شاهنشاهی، ساواک با اینکه هنوز همه شبکه این سازمان بینام را شناسایی نکرده بود، صبر بیشتر را جایز ندانست و روز اول شهریور به تعدادی از خانههای تیمی سازمان در تهران حمله کرد. بعضی از اعضای مرکزیت هم مانند بهمن بازرگانی در خانههایشان دستگیر شدند. شهریور و مهر آن سال، بسیاری از اعضای مرکزیت، کادر اصلی و حتی سمپاتها (هوادارانی که هنوز وارد تشکیلات نشده بودند) دستگیر شدند. اعضای سازمان نهتنها موفق نشدند در برگزاری جشنهای دوهزاروپانصدساله خللی وارد کنند، بلکه 2عملیاتی هم که با هدف کار تبلیغاتی برای آزادی دستگیرشدهها ترتیب داده بودند، با شکست مواجه شد. در عملیات اول، آنها سعی کردند شهرام پهلوینیا، پسر اشرف پهلوی را بدزدند که با مقاومت او و دخالت دربان ساختمان محل استقرار او، در عملیاتشان شکست خوردند. عملیات دومشان، منفجرکردن دکلهای برق منطقه کن در زمان برگزاری جشنهای دوهزاروپانصدساله بود که این عملیات هم ناکام ماند و مجریانش دستگیر شدند. تا پایان سال1350، بیش از 120نفر از افراد مرتبط با سازمان، در سراسر ایران دستگیر شدند. این موضوع برای گروهی که کمی بیشتر از 150نفر و کمتر از 200نفر عضو داشت، ضربه سنگینی بود. از 12نفر مرکزیت سازمان، 11نفرشان دستگیر شدند یک نفر باقیمانده در ایران نبود و دستگیر نشد.
دادگاههای این افراد به مرور در زمستان 1350 تشکیل شد و درنهایت، در فروردین و خرداد1351، 9نفر از 11نفر مرکزیت اصلی سازمان اعدام شدند. مسعود رجوی که از مرکزیت سازمان بود، بهدلیل همکاری گسترده با ساواک و لودادن تعداد زیادی از اعضای سازمان و شبکه و اهداف و نحوه کارشان، از اعدام نجات یافت و محمدرضاشاه حکم اعدامش را به حبس ابد تبدیل کرد. بهمن بازرگانی هم بعد از اعدام برادرش در 30فروردین 1350، با تلاش فراوان خانوادهاش و وساطت بسیاری از دولتمردان مانند حسین فردوست، حکمش به حبس ابد تبدیل شد.
این اتفاق، با اینکه ضربه سنگینی به بدنه سازمان وارد کرد، اما سبب شد نام سازمان مجاهدین خلق بر سر زبانها بیفتد و آنها که پیش از این بهصورت محدود و در گمنامی فعالیت میکردند، بین قشر تحصیلکرده و طبقه متوسط شناخته شوند. از سوی دیگر حذف بنیانگذاران سازمان، در سالهای بعد سرآغاز بسیاری از تغییرات مانند تغییرات ایدئولوژیک و خطمشی مبارزهشان شد.