عصرهای خاطرهانگیز کتابفروشی بهجت
ناشر آثار انگشتشمار اما آبرومند
ندا زندی
قرن به نزدیک نیمه رسیده و رشد و گسترش پایتخت با افزایش شمار درسخواندهها و عشاق کتاب توأم شده بود. دوره نوجوانی محمدعلی بهجت در این حالوهوا گذشت. او که با استعداد و علاقهمند به کتاب بود، در سال1348 به همراه پدرش، ذبیحالله بهجت که اهل ادب و فرهنگ بود، انتشارات و کتابخانه (همان کتابفروشی) «بهجت» را در خیابان ولیعصر امروزی تاسیس کرد. اردشیر بهجت، پسر محمدعلی بهجت و نسل سوم این خاندان کتابفروش، درباره روزهای نخست تأسیس انتشارات بهجت میگوید: «آن روزها محله یوسفآباد تازه شکل گرفته بود و خیلی از نویسندگان و اهالی هنر در همین منطقه زندگی میکردند. به علاوه، وجود یک آموزشکده سینما و تئاتر در همان حوالی سبب شده بود که بهجت به پاتوق اهل هنر و ادب تبدیل شود و کسانی مانند رضا بابک، ژاله علو، سعید پورصمیمی، ابوالقاسم حالت و... به کتابفروشی رفتوآمد کنند و عصرهای خاطرهانگیز و پر از بحث و شوری در کتابفروشی شکل گیرد. من حتی خودم به یاد دارم که در دهه70 گاهی کتابفروشی آنچنان شلوغ میشد که مشتریهای از راهرسیده باید صبر میکردند تا عدهای از مغازه بیرون بیایند تا آنها بتوانند وارد شوند».
فعالیت بهجت به روزهای شلوغ کتابفروشی خلاصه نمیشد. در کار چاپ کتاب، از همان ابتدا، قرار پدر و پسر بر این بود که درست و حسابی کار کنند و کیفیت را جایگزین کمیت کنند. محمدعلی بهجت با دقت و تسلط مثالزدنیای که بر حوزه کتاب، ترجمه و مسائل فنی داشت، دست به چاپ کتابهای مختلف زد. هرچند حوزه کار نشر بهجت عمومی بود، اما موضوعات کمتر شناخته شده و خاصی را مانند عرفان شرق، عرفای ایرانزمین و همچنین مسائل حوزه روانشناسی مدنظر قرار داد.
کتاب «گوشت ذن استخوان ذن» از نخستین آثاری بود که در این حوزه به بازار کتاب عرضه شد و آنقدر مورد توجه قرار گرفت که محمدعلی جمالزاده بر آن مقدمهای نوشت. چاپ کتاب «زندگانی من» از مهاتما گاندی نیز سرو صدای زیادی به راه انداخت. کتاب ارزشمند «مطبوعات ایران؛ از 1215 تا 1357شمسی» به گردآوری سعید برزین نیز از دیگر کتابهای مهم این نشر است. توجه محمدعلی بهجت به مسائل فنی نیز کمتر از محتوا نبود. او در زندگی حرفهای بارها ضرر چاپ داد اما حاضر نشد کتاب بیکیفیت یا مضر روانه بازار کند. او، به همراه پسرش، همچنان نشر و کتابفروشی بهجت را با همان ترکیب تخصص، اخلاق و عشق اداره میکنند.