عالیجناب وسوسه
بهروز رسایلی| حالا دیگر واضح است که کار آندرهآ استراماچونی با استقلال تمامشده و او دیگر به ایران برنخواهد گشت؛ یعنی درواقع سیر تعامل باشگاه ایرانی با او، از سطح تلاش برای بازگرداندن این مربی به جایی رسیده که دوطرف علیه هم بیانیههای تند صادر میکنند. با این اوصاف واضح است که استقلال هرچه سریعتر باید تکلیف نیمکتش را مشخص کند. آنها در 3 بازی قبل از تعطیلات هم 5 امتیاز مهم را قربانی همین بلاتکلیفی کردند و حالا دیگر توان تکرار این تجربه را ندارند.
در این میان همانطور که از نخستین روز قهر استراماچونی زمزمهاش به گوش میرسید، گزینه اول و اصلی باشگاه استقلال برای جانشینی مرد ایتالیایی، فرهاد مجیدی بوده است؛ کسی که تا عصر دیروز و لحظه تنظیم این مطلب در یک قدمی قبول هدایت آبیپوشان قرار داشت. حتی صبح روز بعد از ترک تهران توسط استرا هم اسماعیل خلیلزاده در مصاحبهای از حضور قریبالوقوع یک چهره «محبوب» خبر داد که طبعا منظورش مجیدی بوده است؛ هرچند فشار افکار عمومی در آن زمان باعث شد مسئولان باشگاه تلاش برای بازگرداندن استراماچونی را در اولویت قرار بدهند. با این همه، شایعات جسته و گریخته حاکی از آن بود که حتی در همین چند روز هم مجیدی به فکر حضور در استقلال بوده و کادرش را به این منظور بسته است.
طبیعتا فرهاد برای مدیران استقلال یک انتخاب خوب، دمدستی و فوری است؛ کسی که سکوها دوستش دارند و حضورش کمی از زهر جدایی استراماچونی کم میکند. به علاوه بار مالی همکاری با مجیدی قابل مقایسه با مربیان خارجی نیست و دردسرهای مربوط به اسکان و انتقال پول و... را هم ندارد. با این همه باید دید این معامله برای خود مجیدی هم همینقدر سودبخش هست؟ فراموش نکنید او دارد تیمی را تحویل میگیرد که انگ «صدر» بر پیشانیاش خورده بود و مردم از کیفیت نمایشهایش رضایت داشتند. به هر دلیلی اگر مجیدی نتواند همان رویه جذاب را با استقلال ادامه بدهد، با انتقادات شدید مواجه خواهد شد و ممکن است بخشی از پایگاه اجتماعیاش را از دست بدهد. حالا بگذریم که همین حالا هم برخی هواداران، حضور مجیدی روی نیمکت استقلال را به منزله مشارکت او در پروژه «استرازدایی» مدیران باشگاه میدانند و با آن موافق نیستند.
کسی نمیداند فرهاد مجیدی استعداد مربیگری دارد و آیا در این حرفه هم مثل بازیگری پیشرفت میکند یا نه؟ اما در مورد آقای شماره 7، دستکم یک نکته قطعی بهنظر میرسد؛ اینکه او پتانسیل بسیار زیادی برای وسوسه شدن دارد. مجیدی برای آغاز رسمی و حرفهای دوران مربیگریاش خیلی هول و عجول بهنظر میرسد. او فصل گذشته در حالی دستیار وینفرد شفر شد که خیلیها هشدار دادند این کار را نکند و حتی خود مربی آلمانی هم زیاد نسبت به این ماجرا حسنظن نداشت. بعدتر شفر را برداشتند و فرهاد ریسک سرمربیگری موقت استقلال را پذیرفت. موضوع زمانی عجیبتر شد که با پایان فصل، او برای تداوم حضورش روی نیمکت آبیها بهعنوان سرمربی قطعی ابراز آمادگی کرد؛ هرچند مدیران باشگاه به حرفش گوش نکردند و استراماچونی را آوردند. در ادامه مجیدی حتی نتوانست در مقابل وسوسه سرمربیگری در تیم ملی امید هم مقاومت کند؛ در نتیجه تیمی را تحویل گرفت که کلی از مربیان ایرانی از پذیرفتن آن سر باز زده بودند و روشن بود حضور فرهاد هم در آن چندان به درازا نمیکشد. حالا هم قصه بازگشت به استقلال مطرح شده؛ سناریوی تکراری وسوسه و تسلیم. در این مورد دیگر هیچ نیازی به بازگویی نیست و همه میدانند فرهاد چه کار سختی دارد؛ آنقدر که اگر خوب نباشد، شاید برای همیشه بلیت مربیگریاش را (حداقل در استقلال)
بسوزاند.