• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
شنبه 30 آذر 1398
کد مطلب : 90806
+
-

یلدای باستانی چه تفاوت‌هایی با مراسم امروزی داشت؟

آیین امید

گپ‌و‌گفت با علیرضا حسن‌زاده مردم‌شناس درباره مراسم بلندترین شب سال در ایران

آیین امید

خدیجه نوروزی_ روزنامه نگار

نزدیک به چندهزار سال است که آخرین شب پاییز، شب یلدا را جشن می‌گیریم و با آیین‌ها و رسومات مختلفی این شب به‌یادماندنی را در کنار هم سپری می‌کنیم. اما تاکنون به این اندیشیده‌ایم که چرا این آیین کهن برای ما ایرانی‌ها هنوز تازگی دارد و زنده است و ما نسل‌به‌نسل مصمم به حفظ آن  هستیم؟ این آیین وامدار چه پیامی از اجدادمان است؟ در آستانه شب یلدا با علیرضا حسن‌زاده، فارغ‌التحصیل دکتری مردم‌شناسی از دانشگاه گوته و عضو هیأت علمی پژوهشکده مردم‌شناسی پژوهشگاه میراث‌فرهنگی و گردشگری که از وی کتاب «موقعیت آیینی و موقعیت هنجاری در تحلیل آیین‌های ایرانی» از سوی انتشارات دانشگاه آمستردام منتشر شده است، در مورد معانی این آیین سخن گفته‌ایم که ماحصل آن را می‌خوانید.

شب یلدا سینه‌به‌سینه حفظ شد که چه پیامی را به نسل‌ها منتقل کند؟
آیین یلدا چون آیین‌های دیگری که در نقاط مختلف جهان برگزار می‌شود، یک آیین تقویمی است. به دیگر سخن، این آیین از تغییر فصول تأثیر می‌گیرد. همچنان که می‌دانید، در ایران‌باستان فصول به 2فصل تابستان و زمستان تقسیم می‌شد و این آیین، برابر با اعتدال زمستانی و مطلع بهار است. آیین‌های بهاری در کشورهای غربی و حتی شرقی چون چین در زمستان یعنی پیش از اعتدال بهاری برگزار می‌شود. شب یلدا نیز همین مضمون را دارد، یعنی پایان درازترین شب سال، کوتاه‌تر شدن شب‌ها و بلندتر شدن روزهاست. به همین دلیل آن را آیین تولد خورشید نیز نامیده‌اند و اسطوره‌شناسانی چون مهرداد بهار، یلدا، سده و نوروز را مراحل تولد، چهل‌روزگی و بلوغ خورشید می‌دانند. تنوع فرهنگی موجود در میان اقوام ایرانی که در آیین‌هایی چون یلدا به وحدت می‌رسد، نشان می‌دهد که ما برای هر یک از مقاطع مهم چرخش فصول، انقلاب و اعتدال‌های پاییزی (مهرگان)، زمستانی (یلدا)، بهاری (نوروز) و تابستانی (نوروز بل/شبانی، نوروز صیادی/ دریایی) یک آیین داشته‌ایم و این نشانگر تنوع اقلیمی و فرهنگی ماست. اما در پاسخ به سؤال شما که این آیین چه پیامی را طی نسل‌ها انتقال داده است، باید گفت در نظام معنایی و زیبایی‌شناسی آیین یلدا، چند معنای امید، شادمانی جمعی و خانواده برجسته است. البته این دال‌های عمده، طیف وسیعی از صور نمادین و خرده‌آیین‌ها به مثابه ‌صورت‌ها و دال‌های سیال ظاهر می‌شوند؛ سنت‌های قصه‌گویی، آیین‌های پیش‌بینی، سفره نمادین یلدا، میوه‌ها و خشکبار یلدایی، شعر حافظ و فردوسی. همچنان که در ریشه سریانی نام یلدا نهفته است، یلدا حکایت تولد است. اما تولد جسمانی تنها یک‌بار رخ می‌دهد، پس یلدا چون نوروز از بازتولد (rebirth) که باززایی اخلاقی، معنوی و مبتنی بر خودآگاهی است حکایت دارد. یلدا نیز چون نوروز در گونه‌ای دیگر از نمادپردازی آیینی، نو شدن انسان در برابر کهنگی و پذیرش و گشودگی در برابر امر نوین است و این در حالی است که نو شدن، خود در سرشت خویش یک امر اخلاقی است. این نو شدن پیوندی عمیق با بایوکراسی یا زیست‌سالاری دارد که بنیاد مردم‌سالاری است و از این لحاظ شبیه نوروز است. به واقع یلدا امید جمعی را خلق می‌کند؛ امید به زایش، تولد، نو شدن، روشنایی، شادمانی و کامیابی جمعی.

شب‌یلدا تولد روشنایی است. چرا در عصر معاصر شب یلدا به‌عنوان طولانی‌ترین شب سال پاسداشت می‌شود و مردم آن را از این منظر جشن می‌گیرند؟ در حالی‌که اساسا در تفکر کهن، شب‌یلدا،تولد خورشید است؟
به 3شکل می‌توان به سؤال شما پاسخ داد؛ یکی از منظر عرفان ایرانی است که متفاوت از دوگانه‌گرایی باستانی ایرانی است؛ از این منظر، شب و روز و روشنایی و تاریکی از هم جدا نیستند؛ مثل رابطه بدن و روح. اما در نگاهی دیگر باید گفت با توجه به طول زمان برگزاری این آیین که از شب تا صبح تداوم دارد، مردم از شب تا صبح تولد خورشید را در انتظاری شادمان جشن می‌گیرند؛ مانند خانواده‌ای که قرار است صبح زود شاهد چشم گشودن فرزند نازنینش باشد. اما نگاه سوم، که در شعر فارسی هم از آن در قالب شب هجران و صبح وصل یادشده، این حکایت زمستان هنجاری و بهار احساسی است که من در کتاب «وضع آیینی و وضع هنجاری» (آمستردام نوامبر 2013) از آن سخن گفته‌ام.

در طول زمان چه فرهنگ‌هایی از این طولانی‌ترین شب به فراموشی سپرده شده است؟
شاید یکی از میان‌نسلی‌ترین آیین‌های ایرانی را بتوان یلدا نامید، که در آن قصه‌گویی با قصه‌گویی حلقه‌ای از حاضران جشن از بزرگ تا کوچک رخ می‌داد. حلقه میان‌نسلی قصه‌گویی و افسانه‌سرایی یلدایی متأسفانه نزول یافته است. از آیین‌های جذاب یلدا هم مثل «چله‌زری» دیگر خبری نیست. در حالی‌که خوان نوروزی یا همان سفره هفت‌سین بر جای خود به قوت مانده اما از خوان یلدا و عناصر کلیدی آن چون آجیل یلدایی، شاهنامه فردوسی، قصه‌گویی و گل‌نرگس و ... مثل قبل خبری نیست. اما یلدا همچنان آیینی قدرتمند و یکی از خانوادگی‌ترین آیین‌ها در ایران در کنار نوروز است و شاید یکی از چند صورت اصلی فرهنگ شادمانی در ایران، که از ایام‌کهن بر جا مانده است. در زمان ما تناول انار و هندوانه و خواندن شعر حافظ چون گذشته نقشی عمده بازی می‌کنند اما شاهنامه‌خوانی اگر اشتباه نکنم در میان عشایر ایران به‌نظرم کمرنگ‌تر شده است.

یلدای الان چه تفاوت‌هایی با یلدای باستانی دارد؟
آیین یلدا چون آیین چهارشنبه‌سوری و سیزده‌به‌در جزو آیین‌های مردمی بوده و این آیین‌ها هویت خود را تا تاریخ معاصر ادامه داده‌اند، اما یکی از نتایج فرایند نوسازی، شبیه شدن آیین‌ها به هم بوده است. بنابراین به‌نظرم یلدای باستانی که مدنظر شماست تا همین حدود 60-50 سال پیش تداوم داشته و در کار ارزشمند استاد انجوی شیرازی می‌توانید صورت‌های متنوع آن را مطالعه کنید.

چرا خوردن هنداونه در شب یلدا مرسوم شد؟
در دانش فرهنگی مردم ایران در قالب باورهای مربوط به پزشکی مردمی (ethno medicine) برای آن کارکردهایی درنظر گرفته‌اند اما فکر می‌کنم نمادپردازی قدرتمندی در مورد رنگ‌شناسی فولکلوریک وجود دارد. میوه‌های‌تر چون انار و هندوانه با رنگ قرمز و سبز خود و حتی میوه‌های زرین فامی چون پرتقال و نارنگی یادآور خورشید، بهار، برکت و زایش‌اند. در حوزه فرهنگی شمال از ازگیل هم استفاده می‌شود. دانه‌ها و خشکبار نیز دارای معانی نمادین و زیستی در این آیین هستند.

حافظ‌خوانی در این شب ریشه در چه باورهایی دارد؟
همچنان که پیش‌تر نیز گفتم، شعر حافظ چند‌صدایی و پولی‌فونیک است و آینه‌ای است از وحدت ایرانیان. به این دلیل اشعار حافظ با یلدا و نوروز در هم تنیده است. البته پیش‌تر شاهنامه با توجه به روایت‌های غنی خود عشایر ایران همین جایگاه را نزد عشایر داشت.

هویت یلدا
آیین‌ها هویت خود را تا تاریخ معاصر ادامه داده‌اند. اما یکی از نتایج فرایند نوسازی، شبیه‌شدن آیین‌ها به هم بوده است. یلدای باستانی هم تا همین حدود 60-50 سال پیش تداوم داشته است

این خبر را به اشتراک بگذارید