صدای حاشیهنشینی
ولیالله خلیلی _ خبرنگار
زنگ خطر حاشیهنشینی سالهای سال است که در شهرهای بزرگ و کوچک ایران به صدا درآمده؛ صدایی که البته شنیده نشده و یا اگر شنیده شده آنچنان که باید و شاید جدی گرفته نشده و حالا در اعتراضات روزهای گذشته همچون آتشفشانی فوران کرده است. کافی است به نقاط اصلی که شاهد بیشترین میزان درگیریها و اعتراضات در روزهای گذشته بود نگاهی عمیق بیندازید تا اشتراک همه آنها را در حاشیهنشینی و مشکلات اقتصادی و فقر به خوبی متوجه شوید؛ اسلامشهر، ملارد، شهریار، شهر قدس، جوانرود، بهبهان، سیرجان، مریوان و....
بیشترین درگیریها و اعتراضات روزهای گذشته در تهران و بخشی از استانهای کشور در مناطق حاشیهای یا شهرهای کوچک رخ داده است و به همین دلیل هم وسعت درگیریها در سطح کشور وسیع و موج پراکندگی گسترده بوده است؛ اما چرا اعتراضات به این نقطه و سطح رسید؟ کافی است همچون فیلمی سینمایی شرایط زندگی در حاشیههای شهرهای کشور را عقب بزنیم تا متوجه شویم که چرا گرانی بنزین شلعههایش تا این حد در حاشیهها دامنه کشید و وسعت پیدا کرد:
حدود 25درصد جمعیت کشور و حدود 30درصد جمعیت شهرنشین را حاشیهنشینها تشکیل میدهند. رئیس سازمان امور اجتماعی کشور چندماه پیش اعلام کرد 19میلیوننفر (11میلیون ساکن محلات حاشیه و 8میلیون نفر بافت فرسوده) از جمعیت 60میلیونی شهرنشین؛ حاشیهنشین هستند. رهبر انقلاب و شورای اجتماعی کشور از چند سال پیش 5اولویت اصلی اجتماعی کشور را حاشیهنشینی، موادمخدر و اعتیاد، طلاق، مناطق بحرانی و حاد و مفاسد اخلاقی و اجتماعی تعیین کردند؛ اولویتهایی که حالا دستگاههای مختلف دولتی و غیردولتی باید گزارشهایی از اقداماتشان را برای بهبود وضعیت آنها به مردم ارائه دهند؛ مثلا بگویند که برای حاشیهنشینها و مناطق بحرانی و حاد چه اقداماتی انجام دادهاند؟
کارشناسان اجتماعی و رسانهها سالهای سال است درباره گسترش پدیده حاشیهنشینی در کشور گزارشها و نقدهایی را منتشر میکنند و تعدادی از جامعهشناسان همچون سعید مدنی با انتشار کتابهایی همچون «ضرورت مبارزه با پدیده فقر و نابرابری در ایران» نسبت به این موضوع هشدارهای جدی دادهاند اما این تذکرات عموما با انگ «سیاهنمایی» مواجه شده و نادیده گرفته میشود. شهریورماه سال گذشته محمدرضا جوادییگانه، جامعهشناس که هماکنون مسئولیت معاونت اجتماعی شهرداری تهران را هم برعهده دارد در گفتوگویی با همشهری اعلام کرد:« مسائل مهم تهران، یکی فقر و دیگری حاشیهنشینی است ما با آسیبهای متعددی در مناطق حاشیهای روبهرو هستیم. همه اطراف تهران با شهرها و روستاها احاطه شده و رسما تهران حاشیهای ندارد اما امروز تقریبا همه شهرهای کوچک و روستاهای کوچک اطراف تهران به یک معنا حاشیه تهران هستند و افرادی که قصد مهاجرت به تهران را دارند معمولا در حاشیه تهران ساکن میشوند.» مسائلی که حدود 15ماه پیش جوادی یگانه نسبت به آن هشدار داد در روزهای گذشته شعلههایش در اعتراضات بنزینی اطراف تهران خودنمایی کرد.
حاشینهنشینی روزبهروز در کشور وسیعتر میشود؛ اما چرا؟ اجرای برنامههای توسعه نامتوازن اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در طول دهههای گذشته تبعات بسیاری را بهدنبال داشته و دوقطب «مرکزنشینی» و «حاشیهنشینی» را توسعه داده است. علاوه بر این رشد فساد اداری، اقتصادی و سیستمی درجامعه و عمیقترشدن شکافهای اجتماعی و قومیتی، تبعیضهای اجتماعی، بیعدالتی آموزشی همه و همه به خشمی فروخورده بدل شده است.
در کنار این نکات تبعیضآمیز، تنگناهای اقتصادی همچون رشد بیکاری، تورم و... شرایط زندگی را برای بخش مهمی از جمعیت کشور ازجمله حاشیهنشینها سختتر کرده است. حاشیهنشینهایی که از یکسو زیر فشار خط فقر و فلاکت هستند و از سوی دیگر با حس فراموششدن و تحقیر زندگی میکنند. دراین بین کوچ گسترده روستاییان به شهرها (شما بخوانید حاشیه شهرها) به دلایلی همچون توسعه نیافتگی، خشکسالی، بیکاری و.... به امید زندگی بهتر و ساکن شدن این جمعیت میلیونی در اطراف شهرهای بزرگ همچون تهران، اصفهان، شیراز و... نهتنها شکاف اجتماعی را کاهش نداده بلکه حس تبعیض و دوگانه «شهری» و «شهرستانی» را هم افزایش داده؛ نکتهای که حاصلی جز عصبانیت و زوال بیشتر همبستگی اجتماعی درپی نداشته است. گزارش سرشماری مرکز آمار ایران نشان میدهد که تناسب جمعیت شهرنشین و روستایی کشور در بین سالهای1365تا 1395(30سال) بهشدت جابهجا شده است تا جایی که جمعیت شهرنشین کشور از 54درصد به 74درصد و جمعیت روستایی از 46درصد به 26درصد کاهش یافته است؛ روستاییانی که بخش مهمی از آنها حالا حاشیهنشین و ساکن مناطق و شهرکهای اقماری اطراف تهران، اصفهان، شیراز و... شدهاند. حاشیههایی که در طول سالهای گذشته مهمترین خدماتی که به آنها ارائه شده تغییر نامشان از سلطانآباد به نسیمشهر، اکبرآباد به بهارستان، زورآباد به اسلامآباد، قلعهحسنخان به شهر قدس و... بوده است.
اعتراضات اجتماعی بخشی از مردم در یک هفته گذشته که افزایش قیمت بنزین سوخت مورد نیاز آن را تامین کرد، اگرچه در حال آرام شدن است اما نکته مهم آن آتش زیرخاکسترش است که هر لحظه و با هر تلنگر دیگری ممکن است دوباره روشن شود؛ صدای اعتراض و فریادهایی که باید دید چقدر از سوی حاکمیت از این پس جدی گرفته و شنیده میشود و یا همچون اعتراضات دهه70 در اکبرآباد تهران یا کوی طلاب مشهد و... فراموش میشود. حاشیهنشینها در «تنهایی پرهیاهویی» رها شدهاند و همچون آتشفشانی هستند که اگر به مطالباتشان توجه نشود دیری نخواهد بود که باز هم فوران میکنند.