• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
سه شنبه 17 بهمن 1396
کد مطلب : 6322
+
-

گردوغبار و امنیت ملی

عیسی بزرگ​زاده/ کارشناس آب:

«امنیت ملی» دستور کاری سترگ و برجسته برای هر کشور​ی است. بی​گمان اگر از کارشناسان کارآزموده در این زمینه پرسیده شود که هم‌اکنون سرآمدترین نمونه‌ها و زمینه‌های امنیت ملی در کشور چیست، سخنان پیچیده فراوانی خواهند گفت. ولی پاسخ کارشناسی چون نگارنده که با این جستار سر و کاری ندارد، بسیار سرراست و بدون هرگونه پیچیدگی است: ریزگردها، آلودگی کلانشهرها، فساد و زد و بندهای گسترده و ساختاریافته اقتصادی و برخوردهای مرگبار ترابری؛ به‌همین سادگی! ریزگردها، آلودگی کلانشهرها و پیشامدهای ناگوار میان​راهی انبوهی از ایرانیان را می‌کشند و زد و بندهای اقتصادی، ایران را. بر پایه این روش‌شناسی هر آنچه به ایران و ایرانی گزند و آسیب انبوه و گسترده رساند در شمار نمونه‌هایی برای امنیت ملی جای می‌گیرد.

در این نوشتار برآنیم تا تنها به جستار نخست بپردازیم و گفت‌وگو پیرامون سه گفتار دیگر را به کسان دیگر می‌سپاریم. همگان می​دانند که گردوغبار، ویژگی بومی خاور​میانه است. از گذشته​های دور بوده و تا همیشه نیز خواهد بود؛ ولی بی‌گمان فراوانی و سختی آن در این روزگاران بیش از گذشته شده است. کشورمداران و بلندپایگان نیز هر از چندگاهی نوید کاهش آن را می‌دهند، ولی به‌راستی داستان چیست و چه می‌توان کرد؟ سرچشمه‌های خیزش گردوغبار درون و برون کشور پراکنده​اند. در این نوشتار ما را با آغازه‌ها و خاستگاه‌های برون کشوری کاری نیست. می‌خواهیم تا اندکی پیرامون سرچشمه‌های درون کشوری گفت‌وگو کنیم.

همگان بر این باورند که خیزش گردوغبار وامدار 2 ویژگی است؛ خاک سست و خشک و کمبود پوشش گیاهی. شوربختانه ایران، به‌ویژه در سرزمین‌های جنوب غرب و غرب، از این ویژگی رنج می‌برد. در گذشته از پیکره‌های آبی و رودخانه​ها کمتر بهره‌برداری می​شد و گاه‌گاهی تندآب​ها به کرانه​های دشت​ها یورش می​بردند. برایند آن، پوشش گیاهی انبوه​تر و فشرده​تر در پهنه​های کناری رودخانه​ها و جلگه​ها بود و گردوغبار کمتر.

امروزه دگرگونی​های فراوانی رخ داده است. نیشکر در جلگه خوزستان بیداد می​کند. بی‌پروا آب فرو می​برد. کشتزارهای کشاورزی دوچندان شده‌اند. کشاورز به امید کشت، زمین شخم می‌زند و خاک سست آن سامان را سست​تر می‌کند. از پیشامد روزگار، خشکسالی از در و دیوار سَرَک می‌کشد. زمین سست و شخم‌خورده، از تشنگی لَه​لَه می​زند. آبی اگر هست نخست برای نیشکر است؛ چون پشتوانه دارد. کشاورز بی​کس را یارای ایستادن در برابر او نیست. آب‌ها از زمین کشاورزان خرده​پا، به​سوی کشتزارهای بزرگ نیشکر سرازیر می​شود. کشاورزان، سرپرستان استانی، شهرستانی و نمایندگان مردم به چاره​جویی می​افتند. راهی نمی​ماند جز دست‌اندازی به نیازهای آبی زیست‌بومی. پیامد این تازش و چنگ‌اندازی، خشکی تالاب​هاست. گاهی تالاب‌ها، با انگیزه​های دیگری نیز خشک می​شود. مراد جست‌وجوی آسان و کم‌هزینه نفت است​. پایمان تا زانو خیس می‌شود اگر بخواهیم در تالاب پر آب، نفت بیابیم بنابراین آنها را خشک می‌کنیم! کشتزارهای وارفته و تشنه و تالاب‌های خشک و بی​پناه، در برابر باد می‌ایستند. دیو گردباد زوزه می‌کشد و گردوغبار برمی‌خیزد تا تاریکی بر ما چیره شود و همه زندگی​مان را لنگ کند. کار که بدین جا رسید، داد و بیدادمان بلند می​شود. مردمان، خشمگین و برآشفته، از بلند​پایگان و گردانندگان کارها می​خواهند تا چاره​جویی کنند. آنها نیز نیم‌نگاهی به انبان دانش خود انداخته و هم‌زمان، چشمی بر آسمان گسترده و غبار​آلود می​دوزند؛ بی‌درنگ درمی‌یابند که کاری نمی​توان کرد. کمی به کشورهای همسایه ناسزا می​گویند و کمی هم نوید و مژده می​دهند که بهار خواهد آمد و ما چنان کنیم و چنین! در پایان آنچه به‌راستی کارساز است، کلفتی پوست و ارمغان فراموشی است. کوتاه‌سخن اینکه، «این نیز بگذرد».

آن بهاری که دو رج پیش نوید آن داده شد نیز می‌آید؛ ولی در این بهار، بیکاری روان همه را می‌خراشد. باید کاری کرد. گسترش کشاورزی، آنی​ترین پاسخی است که از اندیشه خردمندان و چاره​جویان گذر می‌کند. در این رهگذر، همگان به این چاره می‌رسند که باید با بهره‌برداری و دست‌اندازی بیشتر بر رودخانه​ها، در بخش کشاورزی بیشتر کارآفرینی کرد. همه آگاهانه دچار این ناآگاهی می​شوند و بر سر بهره​برداری بیشتر از رودخانه، خشکاندن تالاب‌ها و گسترش پهنه‌های گردوغباری از هم پیشی می‌گیرند. دیری نمی​پاید و چرخه​ شوم خیزش گردوغبار می​چرخد و دوباره تنوره​ دیو، همه‌جا می​پیچد. همه یکدیگر را سرزنش می​کنیم که کاری نکرده​ایم و این‌همه هنگامی است که ما به‌راستی کارهای (بخوانید خرابکاری) فراوانی انجام داده​ایم. در یک فراموش‌کاری همگانی، چرایی‌های پیدایش گردوغبار را ندیده​ایم و زمینه​های بروز این گرفتاری را گسترش داده​ایم ما پروژه​های بزرگ به‌کارگیری و بهره‌برداری از آب را در پیشانی برنامه​های پیشرفت آن سامان نهادیم. ما خود را از بند و بست​های«مدیریت مصرف» رهانیده‌ایم و چشم بر آن داریم تا طبیعت با ما مهربانی کند. چگونه می​توان در بخشی از کشور، هم نگران خیزش گردوغبار بود و هم پروژه‌های بزرگ تاراج آب را انجام داد. این‌همه شور و شیفتگی به گسترش کشتزارهای کشاورزی برای چیست؟ اگر به‌راستی خواهان مهار بلای گردوغبار در خوزستان هستیم، باید دست از گسترش بی​رویه و ولنگارانه کشاورزی در آن سامان برداریم و دستور کار کارآفرینی را به بخش​های دیگر واگذار کنیم. باید بخش‌های صنعت، پیشه​وری، پیله​وری، بازرگانی، دادوستد و گردشگری، بازیگران و کارگزاران برجسته​ گستره​ کارآفرینی و پیشرفت شوند. ما در مرداب «مصرف بیش از اندازه» گرفتار آمدیم. بی​گمان، آغاز هر پروژه «مصرف» به بهره‌برداری بیشتر از پیکره‌های آبی می​​انجامد، این بدان می​ماند که برای رهایی از این مرداب، دست‌وپا بزنیم. برایند کار، فرورفتن بیشتر و خفگی خواهد بود. نباید برای بهره​برداری بیشتر از آب دست و پا زد.

شوربختانه همه‌چیز گواهی می​دهد که چنین باورمندی‌ای در ما نیست و همچنان بر بهره‌برداری بیشتر و آغاز پروژه‌های «مصرف» نو، به بهانه​های گوناگون پافشاری می‌کنیم. توگویی پوششی ستبر برجان و خردمان است که نمی‌گذارد دریابیم این غباری که برتنمان نشسته، به‌راستی از کژفهمی ما برخاسته است. اگرچه مراد حضرت حافظ از سروده زیر چیز دیگری است؛ ولی می‌توان با خوانشی ویژه، پیام خود را از آن دریافت:

حجاب چهره جان می‌شود غبار تنم خوشا دمی که ازآن چهره پرده برفکنم

این خبر را به اشتراک بگذارید