یکی از سنتهای پسندیده تهرانیها رعایت حق همسایگی و ارج و قربی است که برای مقام همسایه قائل میشدند. همه ما از پدربزرگها و مادربزرگهایمان شنیدهایم که در روزگار آنها همسایهها مرتب از حال یکدیگر باخبر بودند و اگر مشکلی برای کسی پیش میآمد همه بسیج میشدند تا مشکلش را حل و فصل کنند. این حق همسایگی تا آنجا بود که هرکسی در خانهاش غذایی میپخت که احتمال میداد عطر و بوی غذایش به خانه همسایهها برسد حتماً بخشی از آن را برای همسایههایش کنار میگذاشت. اصطلاحی هم داشتند که میگفتند «تکه همسایگی بوی روغن غاز میدهد» و به همین دلیل به کنار گذاشتن تکه همسایگی برای چند خانه اینطرف و آنطرف خیلی حساس بودند. همچنین با این اعتقاد که «اگر مسلمانی 3 روز از احوال همسایهاش غافل باشد وای به حال اوست» مرتب از حال هم خبر میگرفتند و به خانه یکدیگر میرفتند. هیچکس هم از این همه مراوده و مهمانی خسته نمیشد و شکایتی نمیکرد. جدا از اینکه بیشتر کارهای خانه در این دورهمیهای محلی با مشارکت همه خانمها انجام میشد همسایهها در این رفتوآمدها حواسشان را جمع میکردند که کوچکترین مشکل یا زحمتی را به میزبان تحمیل نکنند. به اینترتیب که هیچگاه صبح زود، سر ظهر یا اول غروب به مهمانی نمیرفتند تا اگر خانه نامرتب بود یا صاحبخانه چیزی در خانه نداشت خجالت نکشد. همچنین تهرانیها معتقدند بودند که مهمان روزیاش را با خود میآورد و وقت رفتن درهای بلا را به روی آن خانه میبندد. بنابراین از هر فرصتی برای مهمان کردن همسایهها استفاده میکردند و بهترین قسمت خانهشان را به مهمان اختصاص میدادند.
حق همسایگی
در همینه زمینه :