• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
چهار شنبه 21 شهریور 1397
کد مطلب : 30273
+
-

فیلمسازان جوان در سال‌های اخیر چگونه و برای چه مخاطبی فیلم ساختند؟

ذوب در فرم، گریز از معنا

نگار حسینخانی

دهه نودی‌ها از راه رسیده‌اند تا پدیده‌های سینمایی ایران نام بگیرند؛ کارگردانانی که نخستین فیلم‌های خود را در همین دهه جلوی دوربین برده‌اند. از نکات قابل‌توجه درباره این نسل از فیلمسازان، حضور بازیگران سرشناس در تولیدات آنهاست که به تازه‌کاران سینمای ایران اعتماد کرده‌اند؛ هرچند اغلب کارگردانان دهه نودی کسانی‌ هستند که سال‌ها سابقه دستیاری در سینما یا ساخت فیلم کوتاه و مستند داشته‌اند، بنابراین تفاوتی جدی بین آنان و گروهی از فیلمسازان که در دوره مدیریت قبلی سینما مجوز کارگردانی دریافت می‌کردند، وجود دارد. اما از دیگر ویژگی‌های این نسل توجه‌شان به فرم و امکانات تازه سینمای دیجیتال است. آنها بدون صادرکردن بیانیه، فیلم‌هایی ساخته‌اند که معنا را در خود ذوب کرده و گاهی به بی‌معنایی رسیده است؛ فیلمسازانی که بعضی از آنها بدون مهارت استفاده از ابزار سینمایی، فیلم‌ها را ابزار‌زده کرده و فرم را بر معنا و محتوا غالب کرده‌اند. اما از میان این نسل محمدحسین مهدویان، با ساخت 3فیلم، بر این نگاه و رویه انتقادهایی داشته و گاه از آن دفاع می‌کند. اما مهدویان هم‌نسلان خود را چگونه می‌بیند؟ او در این‌باره با ما گفت‌وگو کرده است.

فرم دادن به‌ معناهای بی‌شکل

نسلی که اکنون در سینما فیلمساز شده‌، مخاطب فیلم‌هایی بوده و دورانی را تجربه کرده که در آن ویدئو شکل گرفته. ما با این ابزارها به سینما علاقه‌مند شدیم و در مواجهه با سینمای روز دنیا قرار گرفتیم و به‌طور ناخودآگاه در ذهن‌مان دستاوردها و فیلم‌های ایرانی و خارجی را با هم مقایسه می‌کردیم و این پرسش برایمان مطرح بود که چطور فیلم‌های ایرانی از نظر فرم و شکل و شمایل با نمونه‌های خارجی متفاوت است. ما کارگردان‌ها پس از ویدئو، مخاطب رسانه جدیدی به نام ماهواره شدیم و از فیلم، سریال و محصولات نمایشی تا‌... را در این رسانه دنبال کردیم. ما علاقه‌مندان به سینما به این فکر می‌کردیم چطور می‌توانیم به فیلم‌های ایرانی فرم و شکل بدهیم که شبیه نمونه‌های خارجی به‌نظر برسد. این بعد قضیه را بگذارید کنار انقلاب دیجیتال در دنیا. به محض ورود ما به سینما بود که فرآورده‌های تکنیکی که می‌توانست سینما را توسعه دهد، خیلی راحت‌تر از گذشته در اختیارمان قرار گرفت. ما با آن نگاه مقایسه‌ای قبل که محصول عشق ما به سینما بود تربیت شدیم و با وارد شدن به سینما این امکان برایمان وجود داشت که تجربه‌های فرمی تازه‌ای داشته باشیم و تکنیک‌های نوی سینمایی را امتحان کنیم؛ استفاده ویژوال، جلوه‌های کامپیوتری، کروماکی، کامپوزیت و... . دنیای دیجیتال تولید فیلم را آسان می‌کرد و نسل جدید فیلمسازان فیلم‌هایی با رنگ و بوی تازه می‌ساختند.

در ستایش دیجیتال با فیلمبرداری نگاتیو

اما انگار افراط خاستگاه ما بود؛ همه‌‌چیز را رها کردیم و از مهارت فاصله گرفتیم و به ابزارها متوسل شدیم. هر چند این، آفت پرت شدن یکباره به جهان تکنولوژی است؛ نوعی فرمالیزم بی‌ریشه. فرمالیزمی که پشت آن اندیشه‌ای نیست. وقتی امکانات تکنیکی فراوانی در دسترس فرد وجود داشته باشد، او را دچار فرم‌زدگی می‌کند. من به شهادت فیلم‌هایی که ساخته‌ام کمی نسبت به این فرم‌گرایی بدبینم. همیشه با نوعی نگاه نوستالژیک به سینما نگاه کرده‌ام و از 3فیلمی که ساخته‌ام 2فیلم با نگاتیو فیلمبرداری شده‌است. اما همین امکانات در کاهش هزینه‌های تولید فیلم‌هایم مؤثر بوده و سرعت کارم را بیشتر کرده است. واقعیت این است که کمی مشکوک و با بدبینی به این امکانات نگاه می‌کنم. همیشه این نگرانی با من بوده که نکند این امکانات فرصت فکرکردن را از ما بگیرد. گاهی نیز عملا از آن فرار کرده‌ام. به هر حال این امکانات ممکن است یک جنبه‌اش ابتذال باشد که ابتذال فرمی نیز بخشی از این ابتذال خواهد بود. اما پیشرفت دیجیتال و توسل به آن باعث نمی‌شود پدیده‌های تازه تکنیکی را نفی کنیم.

گریز از معلم‌ها و نصیحت‌هایشان

از معلم‌ها گریزانیم. نسل ما نسل کارگردانان بدون بیانیه است. این نگرش البته شاید محصول آن نگاه مقایسه‌ای است و من، سینما را محصول نگاهی فرم‌گرا و افراطی نمی‌بینم. اما از اینکه فیلمساز، خود را معلم جامعه بداند و اینکه سینما نصیحت‌گر باشد و نیاز باشد که پیام روشن و جدی را به مخاطب منتقل کند و گمان کند بهتر از هر کسی موضوعات را می‌فهمد، بیزارم. در سینما باید توازنی بین فرم و محتوا وجود داشته باشد. من هم قائل به این مرزبندی بین فرم و محتوا نیستم. مثلا محتوایی وجود داشته باشد که بخواهیم بنا به فرم مشخصی آن را بیان کنیم یا برعکس، فرمی باشد که باید محتوایی مناسب آن در فرم بریزیم. در ساخت فیلم این توأمان در اثر حادث می‌شود؛ قصه‌ای در ذهن ایجاد می‌شود که همزمان فرم بازگو کردن آن نیز به‌وجود می‌آید. اما همانطور که زمانی از ضعف‌های تکنیکی سینمای ایران ناخرسند بودیم، به همان اندازه از این مسئله نیز منزجر بودیم که سینما بخواهد به ما درس بدهد چون به اندازه لازم سرگرم‌کننده نبودند. به اندازه کافی در ایجاد هیجان و احساس ما را شریک نمی‌کرد. از این گریزانم که بخواهم در فیلم پند و اندرز بدهم و حکیمانه رفتار کنم. این نگاه شاید ماحصل سینمایی است که به اندازه کافی شورانگیز نبود.

نسل ما نسل کارگردانان بدون بیانیه است. این نگرش البته شاید محصول آن نگاه مقایسه‌ای است و من سینما را محصول نگاهی فرم‌گرا و افراطی نمی‌بینم

این خبر را به اشتراک بگذارید