• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
یکشنبه 6 خرداد 1397
کد مطلب : 17749
+
-

شهرسازی، زیست‌پذیری و مشارکت‌پذیری


مصطفی بهزادفر/ استاد شهرسازی دانشگاه علم و صنعت ایران
برنامه‌داری و برنامه‌سازی‌، از الزامات شهرداری و شهرسازی در عصر کنونی‌است. برنامه‌داری هدف ارزشمندی‌است که وجه تمایز مدیریت و مدیران برجسته و هوشمند است.
برنامه‌داری می‌تواند برای مدیریت هوشمند، یک هدف کلان و فراگیر باشد که با تکیه بر سنجش ویژگی‌های محیط برنامه‌گذاری، به سوی اهداف عملیاتی میل می‌کند. سازندگان و مدیران برنامه‌مدار با شناخت شرایط محیطی حوزه مدیریت خود نوع برنامه را انتخاب و بر مبنای همین شرایط و آگاهی به مبانی اهداف، برنامه خود را تنظیم و تدوین می‌کنند. مدیری که بخواهد بر نهادی با مشکلات اقتصادی و مالی حکمروایی کند، قطعا به سوی برنامه‌‌هایی می‌رود که اهداف مالی و اقتصادی را دنبال کنند و مدیری که بخواهد بر نهادی که وظیفه آن شهرسازی‌است حکمروایی کند قطعا به سوی برنامه‌هایی می‌رود که اهداف شهرسازانه را دنبال کنند. شهرهای امروز ایران، به‌ویژه کلانشهرهایی مانند تهران، اصفهان، مشهد، شیراز و تبریز با مشکلات فراوانی درگیر هستند که 2مورد از آنها مالی‌ـ‌اقتصادی و شهرسازانه هستند؛ بنابراین بایسته است کسانی که قصد مدیریت شهرها را دارند با اهدافی سازگار با این مسائل، پای به میدان عمل بگذارند. اهدافی چون ساماندهی امور مالی شهرداری، تأمین بودجه‌ای پایدار بر مبنای درآمدی پایدار، زیست‌پذیری شهر و مشارکت‌پذیری مردم شهر ازجمله اهدافی‌است که برای این مدیریت‌ها انتظار می‌رود. البته چنانچه اهداف بر مبنای مفاهیم کلانی چون مدیریت مالی و سازندگی شهر تنظیم شود، موارد ذکرشده به مثابه راهبرد عمل می‌کنند.

برای اعمال این راهبردها یا رسیدن به این اهداف، آگاهی نسبت به 3زمینه کاربردی الزامی است؛ آگاهی نسبت به پایه‌های نظری، آگاهی نسبت به مشکلاتی که مبنای شکل‌گیری این اهداف شده‌اند و آشنایی با ابزار و وسایلی که برای حل مسائل، قابلیت استفاده دارند. هدف راهبردواره‌ای که عنوان زیست‌پذیری دارد، بر پایه شناخت و ویژگی‌های محیط طبیعی و ارزش‌های هنجاری آن استوار است. زیست‌پذیری، بر یک ارزش و کیفیت هنجاری دلالت می‌کند که از سازگاری نظام‌مند عناصر شکل‌دهنده سامانه طبیعی شهر شامل آب، اقلیم، پوشش گیاهی، خاک و حیات جانوری پدید می‌آید؛ بدین معنی که اگر محیط شهری از آب کافی و مناسب، آب‌وهوای سالم و تمیز، پوشش گیاهی بسنده، خاک واجد کارایی و باروری و حیات جانوری سالم برخوردار باشد آن محیط شهری، زیست‌پذیر است. اینکه شهر تهران از نظر زیست‌پذیری پاسخ‌ده باشد، مورد تردید است؛ به همین دلیل زیست‌پذیری به یک هدف مهم برای مدیریت تبدیل می‌شود؛ به‌عبارت دیگر، ضعف زیست‌پذیری، خود را در قالب آب‌وهوای آلوده، پوشش گیاهی نسبتا ضعیف و شکننده، سامانه آبشناسی شکننده، و سامانه حیات جانوری ناسالم و ناپایدار از شهری چون تهران نمایان می‌کند. فراهم‌آمدن بستر دسترسی به اهداف، متضمن عواملی‌است که بازسازی شرایط جاری را سبب شوند. آیا در شهری چون تهران بستر دسترسی به زیست‌‌پذیری از کارایی لازم برخوردار است؟ متأسفانه زیست‌بوم تهران آن‌قدر شکننده شده است که امید چندانی به استفاده از بستر بکر آن وجود ندارد. در واقع تهران هیچ‌گونه بستر طبیعی دست‌نخورده‌ای ندارد. بنابراین راهکار کلی، بر راهبردی دلالت می‌کند که تنها ابزار آن استفاده از امکانات و قابلیت‌های در حال تخریب موجود است. برای حل این مشکل به برنامه‌سازی‌ خاصی با رویکرد طبیعت‌محوری نیاز است و سیاست‌هایی در طبیعت‌گرایی، به‌ویژه پایداری اکولوژیک، از الزامات آن است. در کلیات، سیاستی را باید انتظار داشت که مهم‌ترین اقدام آن جلوگیری از تخریب اراضی باز و سبز و باغات موجود باشد؛ هدفی که متضمن تجدیدنظر در ضوابط جاری پهنه‌بندی شهر است. بهره‌‎گیری از سیاست‌های طراحی شهری خاصی نظیر «طراحی شهری حساس به آب»، از نخستین الزامات سیاست‌گذاری برنامه‌سازی‌‌ یادشده است.

موضوع دیگری که به‌عنوان هدف راهبردی یا راهبرد‌ـ‌هدف مطرح شده است، جلب مشارکت مردمی یا مشارکت‌پذیری نهادی چون شهرداری‌است. مشارکت مردمی و مشارکت‌پذیری نهادی از ارزش‌های کیفیت محیطی حوزه حکومتی و مدیریتی شهر محسوب می‌شوند. مشارکت مردمی مبین جریان و روندی‌است که به موجب آن غالب تصمیم‌سازی‌‌ها و تصمیم‌گیری‌ها در فرایندی شکل می‌گیرد که مردم در آن به‌صورت فعال سهیم باشند. گاهی مواقع نهادهای مدیریتی سهم اساسی مردم در تصمیم‌سازی‌‌ها و تصمیم‌گیری‌ها را نادیده می‌گیرند؛ یعنی در پذیرش مشارکت مردم مسامحه می‌کنند. چنین‌ نهادهایی به‌طور اصولی پس از مدتی مردم‌گریز می‌شوند؛ آنگونه که قادر به هضم سازوکار مشارکت مردم نیستند یا مشارکت سازنده را برنمی‌تابند. نهادی چون شهرداری تهران در طول ربع‌قرن گذشته، سهم‌داشتن مردم در ساخت شهر را در قالب خریدوفروش تمامیت شهر، به‌ویژه در قالب خریدوفروش تراکم ساختمانی مشاهده کرده است. درواقع پذیرش مشارکت مردم از طریق ذی‌نفع‌هایی انجام شده است که قدرت و امکان حضور در بازار خریدوفروش تراکم ساختمانی را داشته‌اند. از آنجا که خریدوفروش، یک موضوع مالی‌ـ‌اقتصادی‌است، شهر با رویکرد محوری مالیه‌ـ‌اقتصاد اداره می‌شده است.

اکنون که سخن از مشارکت مردمی و مشارکت‌پذیری پیش می‌آید، باید دانست که بستر مشارکت مردمی و مشارکت‌پذیری، تاریک و چالش‌برانگیز است. نخستین قدم برای دستیابی به هدف یادشده، شناخت ویژگی‌های این چالش اجتماعی، اقتصادی و نهادی‌است. شناخت درست ویژگی‌های این چالش نقش مهمی در راهکارگزینی مرتبط با آن دارد. قطعا هرگونه راهکارگزینی بدون شناخت درست (به‌ویژه از راه درست) منجر به شکست می‌شود. اما قبل از شناخت دقیق این چالش، پرداختن به برخی از راهکارهای اولیه، الزامی به‌ نظر می‌رسد؛ چراکه برای شناخت تفصیلی مسئله، زمانی حداقل یکساله لازم است. در شرایط تهران، واگذاری برنامه‌سازی‌ شهری به سامانه‌هایی که ابزار شهرداری نباشند، نخستین قدم ورود به میدان مشارکت‌پذیری درست و سازنده است. الزام این است که واقعیت غیرممکن‌بودن اداره این شهر از طریق ابزاری چون تراکم‌فروشی، عمیقانه در باور مدیریت‌شهری جای گیرد. الزام بعدی، یافتن منبع درآمدی پایدار برای ساخت‌وساز شهری‌است.

از آنجا که در رابطه با این چالش برنامه توجیه‌پذیری در کشور و همین‌طور در تهران وجود ندارد، کمک دولت به شهرداری در کوتاه‌مدت امری الزامی‌است. عدم‌مساعدت مالی به شهرداری تهران (همین‌طور سایر شهرداری‌ها)، می‌تواند مشکلات و بحران‌های جبران‌ناپذیری را در پی داشته باشد. به هر حال، زیست‌پذیری، مشارکت مردمی و مشارکت‌پذیری، اهداف ارزشمند و آگاهانه‌ای هستند که نه‌تنها برای شهر و شهرداری تهران و کلانشهرها بلکه برای سامانه برنامه‌سازی‌ تمامی کشور الزامی هستند. برای رسیدن به این اهداف ارزشمند و آگاهانه، به برنامه‌های اندیشیده و برنامه‌سازی‌ نیاز است. از آنجا که برنامه‌سازی‌ فرایندی کوتاه‌مدت تا میان‌مدت است، در شرایط موجود سیاست‌های راهبردی عاجلی لازم است تا شرایط را برای ساخت برنامه برای دستیابی عملیاتی به اهداف یادشده ممکن کند.

به‌طور خلاصه، باید بدون غافل‌شدن از برنامه‌داری و برنامه‌‌سازی‌، مدیریت چالش‌برانگیز شهر را پیش برد. از آنجا که مهم‌ترین مسئله فعلی شهرهای بزرگی چون تهران، مالیه است، بدون مساعدت مالی نهادهای فراگیری چون دولت در مقطع زمانی کوتاه‌مدت، اداره امور شهرداری‌ها ممکن نمی‌شود؛ به‌ویژه که به دلیل استفاده ابزاری از سامانه‌های برنامه‌سازی‌، در طول ربع‌قرن گذشته، بازسازی این سامانه نیز به یک مقطع زمانی حداقلی نیاز دارد؛ به‌عبارت دیگر برای ساخت شهری با اهداف زیست‌‌پذیری و مشارکت‌‌پذیری به برنامه شهرسازی سازگار با این اهداف نیاز است که خود متضمن تعریف یک سامانه برنامه‌سازی‌ سالم و نوین باشد؛ آنچه گویی وجود خارجی ندارد!

این خبر را به اشتراک بگذارید