سال قرمز
اول شخص مفرد
سال قرمز سال۷۶ تصمیم گرفتم فیلم بسازم و مطبوعات را تقریبا رها کردم و از هفتهنامه «سینما» بیرون آمدم. گاهی به دفتر سر میزدم ولی در عمل دیگر کاری به هفتهنامه نداشتم.
آن قصه قهرمان داشت، دادا...
رفتهام در یک سینمای تازهتاسیس و بیخاطره تا پرتاب شوم به دنیای دیروزها، به روزگار آوار و کورسوی امید، به دوران مدارا و مفاجات.
سرخی نام احمد با صدای اذان صبح، سپید میشود.