کارگر افغان سردسته باند مخوفی بود که دست به سرقت میلیاردی از خانهها میزد. او برای سرقتها 4خلافکار ایرانی را اجیر کرده و با کمک آنها باند سرقت تشکیل داده بود.
به خاطر یک اشتباه، یک لحظه عصبانیت و خشمی کنترل نشده دستشان به خون آلوده شده و حالا پشت میلههای زندان، روزها را به شب گره میزنند تا روز اجرای حکم فرا برسد؛ روزی که باید تاوان گناهی را بدهند که ناخواسته مرتکب شدهاند و چه تاوانی سنگینتر از جانشان.