25
چهار شنبه 10 آذر 1400
شماره 8376
سپید و سیاه 1
123
123
پیامـک شما را درباره این صفحه می خوانیم

چه کسی دیوار صدا را دزدید؟

انگار که بزرگراه درست از وسط‌هال و پذیرایی رد ‌شود؛ تا پنجره را باز می‌کنند صدای گوشخراش کامیون و موتورسیکلت‌ جستی می‌زند داخل خانه و چهاردیواری را روی سرش می‌گذارد.
ویژه
از همان دوران کودکی عشق کیک و شیرینی بود و علاقه زیادی به آشپزی و کمک به مادر داشت.
وقتی در اتاق دکتر حسینی بودیم، خیلی‌ها پشت در انتظار می‌کشیدند.
پرایدهای سفید همچون خطی ممتد با فاصله‌ای اندک پشت سر هم در دو طرف خیابان کوروش غربی و شرقی پارک شده‌اند.
حتی در کابوس‌هایش هم نمی‌دید پی موادمخدر برود و روزی کارتن‌خواب شود.
تجربه‌نگاری خبرنگار همشهری محله از گشت‌وگذار چند ساعته در بازار «مارک‌فروشان» پایتخت

لویی ویتون کیلویی ۴۰ هزار تومان!

فرقی نمی‌کند «لویی ویتون» بخواهیم یا «زارا»؛ حتماً نمونه لیبل‌های اصل را در این بازار مکاره خواهیم دید.
کتک خوردیم اما رضایت گرفتیم

کتک خوردیم اما رضایت گرفتیم

چهره‌ای جدی و هیبتی خشن دارد. ابروان گره خورده و کلام قاطعش این حس را ایجاد می‌کند که به نظر برسد انسان سرسختی باشد.
فرصت کنجکاوی در بیمارستان، مزرعه و کارخانه
فرصت کنجکاوی در بیمارستان، مزرعه و کارخانه
عاشق دنیای کودکان است و قدم به قدم با آنها کودک می‌شود.

مثل سرباز حرکت می‌کنم تا وزیر شوم

«علاقه به بازی شطرنج در خانواده‌اش موروثی و مهره‌های سیاه و سفید شطرنج از اجزای دوست‌داشتنی خاطرات اوست.

مرتضی‌گرد در آفتاب نمی‌درخشد

پیرزن به محض حرکت کامیونِ حمل آب، دست چروکیده و لرزانش را از لای در بیرون می‌آورد و به سختی دبه‌های سفیدرنگ پلاستیکی را که پُر از آب شده است یکی یکی به داخل حیاط نقلی خانه می‌برد.