بازی سرنوشت در تحریم ظریف
فروزان آصف نخعی/ روزنامهنگار
«سخنگوی نظام در سرتاسر جهان» و عامل «پروپاگاندا و اطلاعات غلط» از طریق شبکههای اجتماعی؛ اینها نسبتهایی است که استیون منوچین، وزیر امور خزانهداری آمریکا به مناسبت قراردادن نام ظریف، وزیر امورخارجه ایران در لیست تحریمها مطرح کرده است. منوچین آیا نقش پل ولفوویتز را بازی میکند؟ او از کوچکترین مخرج مشترک، بزرگترین حادثه خاورمیانه را رقم زد.
از نظر او «سلاحهای کشتار جمعی کوچکترین مخرج مشترک بود» که همه جهان درباره عراق بر آن به اشتراک رسیده بودند. طرحی که بهزعم بوش پدر، دیک چنی معاون اول بوش پسر، در دامنش گذاشت؛ حمله به عراق. از نظر استراتژیستها، تهاجم سال 2003 به عراق با یک سؤال مرکزی همراه بود: سوزن را به کجا فرو کنیم؟ پاسخ «به همه جا بود». فاجعه بهوجود آمد: پس از 12سال، میزان موشکهای شلیک شده «تام هوک» توسط آمریکا به سوی عراق در 35 روز 380 فروند در سال 1991، که در سال 2003 این رقم از بیستم مارس تا دوم ماه مه، به بیش از 30هزار بمب افزایش یافت. علاوه بر آن آمریکا 20هزار موشک هدایتشونده دقیق، برابر با 67 درصد موشکهایی که تا آن روز تولید شده بود، شلیک کرد. در آن روزها بغداد بدون انفجار یا بدون احساس فرود آمدن بمبی در لحظهای دیگر، قابل تصور نبود.
حلقه تکمیلکننده موج ارعاب سیانان و کنترل رسانهها بود. کنترل افکار عمومی جهانی در شرایط حداکثری خود ظهور و بروز یافته بود. همین سناریو برای جمهوری اسلامی ایران نیز تدارک دیده شدهبود ، ولی برجام، و استراتژی سیاسی مقاومت همهجانبه بهجای نبرد تهاجمی همهجانبه، دست ترامپ و همکاران او را بیش از گذشته خالی کرده است. این موضوع با دلایل محکمی همراه است: توافق برجام تنها توافقی حول محور هستهای نبود، بلکه مهمتر از آن شخصیت منطقی و حقوقی جمهوری اسلامی ایران را در عرصه جهانی به نمایش گذاشت. در این عرصه 2 وضعیت در حال ظهور بود: نقش فعال و بازیساز جمهوری اسلامی در حوزه منطقهای و جهانی و دیگر بعد از انتخابات آمریکا، افول بازیگری آمریکا از نقش کشوری فعال در حوزه جهانی و تقلیل نقش و بازیگری آن با تکیه بر سازمانهای مخوف تروریستی چون سازمان مجاهدین خلق.
از نظر مجاهدین خلق، انتخابات 76 و همچنین 92 و 96 استمرار دهنده عمر نظام سیاسی ایران است، بی دلیل نیست که در حال حاضر، حوزه رسانه و شبکه های اجتماعی جولانگاه آنان برای ملکوک سازی تیم روحانی شده است. از این رو منوچین همان ادله ای را برای تحریم ظریف ذکر می کند که منافقین برای انتخابات های گذشته و تحریم آن و یا ولفوویتس برای عراق هراسی و حمله به عراق در سال 2003 مطرح کرده اند. منتها منوچین و هیات حاکمه آمریکا با یک بدشانسی بزرگ مواجه شده اند: جمهوری اسلامی ایران، حرکت در چارچوب نظام بین الملل را بر اساس مشی ایجاد نظام چندجانبه گرایی، به درستی اتخاذ و آن را اجرا کرده است.
نظام دیجیتالی مقوم نظام شهروند خبرنگاری، بهخوبی به کمک جمهوری اسلامی ایران آمده است. به عبارت دیگر، هیچ رسانه جهانی قادر نیست نقش انحصاری را ایفا کرده و به شکل دهی افکار عمومی جهانی بپردازد، مانند آنچه در جنگ خلیج فارس علیه عراق توسط بوش پسر انجام شد.نقطه انفصال و گسست میان سیاست های بوش پسر علیه عراق و ترامپ علیه ایران، کاهش نقش ساختارها و افزایش کنشگران در دوره گذار است. نظم نوین جهانی که از جهان دوقطبی به سوی جهان چند قطبی در حال حرکت و استقرار است، در میانه موقعیت های در حال بازسازی توسط کنشگران جهانی، ناگزیر به توجه به کنش سخنگویانی است که منطق آنان به صورت مستقیم در معرض داوری قرار می گیرد. ظریف به خوبی از چنین موقعیتی آگاه است. سیاست خارجی ایران و کنش کنشگری هوشمندی چون ظریف، دستگاه پوسیده و ناسازمند آمریکا را که دنبال حفظ هژمونی خود است، به چالش می کشد. غرور برخاسته از گذشته تاریخی ایرانزمین، در بیان ظریف، برای شهروندان آمریکایی نیز جذاب است.
در عوض ترامپ درک درستی از کلام خود ندارد که بی محابا اعلام می کند اگر می خواستیم 10 میلیون در افغانستان می کشتیم تا به صلح برسیم. در این میانه کسی جرات نمی کند به او بگوید حتی اگر بتوانید 40 میلیون نفر بکشید، این به معنای جنگ دائمی و فرو رفتن جهان به باتلاق کشتار همه جانبه است.
کشتار سرخپوستان هنوز در خاطره جمعی آمریکاییها، نقطه ای سیاه در افکار عمومی و تاریخ کوتاه آمریکا تلقی می شود. شاید ظریف به این دلیل در استراتژی کاخ سفید طرد شد که استراتژی اتخاذ شده از سوی او برای ایران، فهم موقعیت جهانی تغییر و ایجاد جهان چندجانبه و امن برای همه است. جهانی فراتر از نظم باز و بسته ؛ جهانی انسانی. مشی تغییر در 2حوزه حقوقی و اخلاقی، با توجه به گزارشهای آژانس و همه راستیآزمایی صورتگرفته در حوزه برجام، دستبالا را برای ایران در نظام بینالملل بهارمغان آورده است تا جایی که با همه ناتوانی اروپا در حفظ برجام، در حوزه سیاسی همواره اروپا را پشتیبان قاطع مواضع ایران قرار داده است.
این موضوع باعث شده که معمار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با تدابیر اندیشیده در چارچوب خطمشی نظام، اروپا را در مواضع سلبی نیز فعال سازد. از این منظر سیاست نظامیگری آمریکا برای دعوت از اروپا برای مشارکت در طرحهای نظامیاش در خلیجفارس بیپاسخ مانده و حتی در برخی امور با موضع منفی ازجمله کشور آلمان مواجه شده است.
عدمقدرت اجماعسازی آمریکا علیه جمهوری اسلامی در سازمان ملل متحد و بهویژه در شورای امنیت، شکست اجلاس ورشو و... و در آخرین فعالیتهایی که به محدودیت رفتوآمد برای ظریف منتهی شد، بهویژه با تاکتیک مصاحبههای فعال ظریف در آمریکا، امروز واقعیتهای مسلمی است که صدای دندانقروچههای اپوزیسیون برانداز همچون منافقین و نیروهای متکی به آنان همچون بولتون را در قالب رفتار منوچین برای قراردادن ظریف در لیست تحریمها، درآورده است.
درست است که این همه، یک لقمه نان برای اقشار فرودست ایران نمیشود و این نقطهضعفی است که همه نظام و دولت درصدد رفع پیامدهای فشارها و تحریمهای آمریکا هستند، ولی بهنظر میرسد در برابر پوپولیستهای داخلی و خارجی که به خوبی یکدیگر را تقویت میکنند و برخی معتقدند راه ترامپ، فشار مضاعف به ایران برای مطرح شدن مشی پوپولیستهای داخلی است، شاید مشیت و سرنوشت در حال تحول دیگری باشد؛ بهنحوی که تاریخ در حال زایش رئیسجمهور توانمندی دیگر از میانههای بحران کنونی است؛ نگاه ظریفی که میتواند قدرت گفتوگو را به جای جنگ، برای داخل و جهان استمرار بخشیده و حقانیت هویت تاریخی و مقاومت را در برابر همه زورگوییها با توسل به منطق اخلاق و حقوق بینالملل در ادامه راه 76، 92 و 96، تجلی دیگری ببخشد.