زیر آسمان شهر
راهحل؛ رسیدن به فهم مشترک است
محمدعلی نجفی | نویسنده و کارگردان سینما:
سرم در تلفن همراهم است و شبکههای مجازی را رصد میکنم. همسرم از راه میرسد و میگوید: «تو هم که مثل جوانها دائم سرت در گوشیات است، چرا کتاب نمیخوانی؟» او از پیوند ناگسستنی من به مطالعه و میل به خواندن و بازخوانی اطلاع دارد و دیده که در این خانه تا بوده بحث کتاب و کتابخوانی داغ بوده و حالا متعجب شده که چرا مثلا من رمانی را که کنار دستم است نیمهکاره گذاشتهام و سرم گرم فضای مجازی است. نکته اینجاست که من همچنان کتاب میخوانم ولی برای درک بهتر دنیای امروز و بهخصوص رسیدن به فهم مشترک با نسل جوان چارهای جز تلاش برای دستیابی به مفاهیم و مضامین روز ندارم. هر نسلی پیامآور بینش و فرهنگی خاص است؛ ادبیات خاص خود را دارد و نگاهش به جهان و پیرامونش الزاما همانی نیست که نسلهای قبلی به آن اعتقاد داشتند و دارند.
این یک نکته. نکته دیگر شرایط فرهنگی – اجتماعی است که در آن کتاب خواندن فضیلت محسوب نمیشود. حالا ما که با مطالعه عجین شدهایم و پیوندمان با کتاب قطعنشدنی است، ولی سراغ نسلهای بعدی که میرویم میبینیم شرایط فرهنگی – اجتماعی تأثیرش را بر آن گذاشته. به این معنا که از نظر حسی، رمان نخواندن باعث بهوجود آمدن خلأ و کاستی در زندگی نمیشود. اگر «جنایت و مکافات» داستایوفسکی را نخوانی بهنظر نمیرسد که چیز مهمی را از دست دادهای. چرا اینگونه شده؟ بحث طولانی است. اجمالا میتوان به این نکته اشاره کرد که شرایط فرهنگی با همه الزامات و ویژگیها و شاخصههایش یکشبه بهوجود نمیآید و مجموعهای از دلایل که اتفاقا بسیاریشان هم چندان فرهنگی نیستند، بر حوزه فرهنگ تأثیر میگذارند. آیا اینکه جوان امروزی مثلا شناختی از داستایوفسکی یا تولستوی ندارد به این مفهوم است که او با مقوله فرهنگ بیگانه است؟ این سادهترین قضاوتی است که میتوان انجام داد، ولی شاید لازم باشد کمی دقیقتر و عمیقتر به ماجرا نگاه کنیم. شاید لازم باشد درمورد مصادیق و مفاهیم فرهنگی روزگار معاصر بیشتر تعمق کنیم. متهمکردن نسل جوان به بیسوادی راحتترین کار است، ولی این نمیتواند قضاوت درستی باشد. مشکل اینجاست که ما به دلایل متنوع و مختلف دچار گسست فرهنگی شدهایم.
این گسست به ایجاد شکاف و فاصله میان نسلها هم منجر شده است. بسیاری از مشکلات و معضلاتی که امروز با آنها دستبهگریبانیم، حاصل ناتوانی در ایجاد گفتوگوست؛ گفتوگو برای برقراری ارتباط و رسیدن به فهم مشترک. فهم مشترک هم این نیست که طرف مقابل باید در انتهای بحث به همان نتیجهای برسد که من قائل به آن هستم. چون در این نوع مکالمه، شما اصلا حرف طرف مقابلت را نمیشنوی. به نیازها و شرایطش توجهی نداری و فقط حرف خودت را میزنی. برای گفتوگو کردن که یکی از نیازهای اصلی جامعه امروز ایران است باید به زبان مشترک دست یافت وگرنه هرکس حرف خود را میزند و راه خود را میرود. از آنجا که گریزی از گفتوگو نداریم باید خودمان را تجهیز کنیم. پیششرطش هم آشنایی با عوالم، مصادیق و علایق نسل تازه است. و این تازه اول راه است.