زندگی با بوی استخوانهای سوخته
مشکلات زیستمحیطی کارخانه چربی و استخوانسوزی در۳ کیلومتری پایتخت، زندگی چند روستا را مختل کرده است
واحدهای صنعتی آلاینده، دشتهای روستای عظیمآباد را محاصره کرده و توان سبز شدن و سبز ماندن را از آنها گرفتهاند. روستایی که درگذشته بهدلیل سرسبزی و آب و هوای خوشاش زبانزد خاص و عام و میزبان مسافران داخلی و خارجی بود حالا با ورود صنایع آلاینده به اطراف روستاهای بخش کهریزک، از آن روزهای طلایی فقط خاطرهای در ذهن و آلبوم خاطرات ساکنان روستا باقی مانده و آن روستای سرسبز و دوستداشتنی در غبار دود و آلودگی به فراموشی سپرده شده است.
به ورودی روستای عظیمآباد نزدیک میشویم. هرچه بیشتر پیش میرویم بوی نامطبوعی که از سمت عظیمآباد میآید بیشتر میشود. طوری که نفس کشیدن را برای هر رهگذری سخت میکند. بهدلیل بوی تعفنی که در فضای روستا پیچیده، جلوی دهان و بینیمان را میگیریم. هنوز مسافت زیادی طی نکردهایم که یکی از بانوان آبادی به استقبال میآید و میگوید: «تازه واردید؟ این بویی که شما را اذیت میکند برای ساکنان روستا عادی شده است. اگر شما بعدازظهر، زمان غروب آفتاب سری به این آبادی بزنید، از بوی تعفنی که در روستا پیچیده است پا به فرار میگذارید. هر روز دهها وانت و نیسان وارد روستا میشوند که بار آنها استخوان و چربی و بهطور کلی ضایعات کشتارگاهها و قصابیهای تهران و شهرهای اطراف است و این ضایعات را به کارخانه چربی و استخوانسوزی میبرند تا به روغن صنعتی تبدیل کنند».
مریم خانم اشک در چشمانش حلقه میزند و ادامه میدهد: «بهدلیل فعالیت کارخانه استخوانسوزی در نزدیکی روستا، همسرم دچار بیماری قلبی و عفونت ریه شده است. پزشک توصیه کرده برای درمان همسرم از این روستا نقل مکان کنیم. ۳۵سال است که زندگی نداریم. بوی متعفن کارخانه استخوانسوزی در روستا پخش میشود و زندگی را به کام اهالی روستا تلخ میکند. بارها اهالی استشهادنامه جمع کردهاند و به اداره حفاظت محیطزیست شهرستان ری رفتهاند اما مسئولان هیچ اقدامی برای رفع این مشکل انجام ندادهاند.»
خطر در کمین سلامت اهالی روستا
در این سالها فعالیت کارخانه استخوانسوزی روستای عظیمآباد سلامت اهالی روستا را به مخاطره انداخته است. چند قدمی بیشتر به سمت کوچههای کمعرض روستا نرفتهایم که نگاهمان با نگاه بانویی میانسال گره میخورد. گویی توان ایستادن ندارد. هرازگاهی بادی که بوی نامطبوع کارخانه را به روستا میآورد، موجی در چادر مشکی او میاندازد. با قامتی تکیده و صدایی که انگار از عمق چاه در میآید میگوید: «بهدلیل فعالیت این کارخانه، بیماری پوستی و تنفسی گرفتهام. بیشتر ساکنان روستا به همین درد مبتلا شدهاند. از ما که گذشت، مسئولان به داد کودکان این آبادی برسند». کشاورزی شغل اصلی بیشتر ساکنان روستای عظیمآباد است. در گذشته انواع سبزی و صیفی در این آبادی کشت میشد اما بعدها بهدلیل آلودگیهای زیستمحیطی، کشت سبزی از سوی مسئولان ممنوع شد. با گسترش آلودگی، زمینهای کشاورزی از بین رفت و اکنون فقط ۱۰۰هکتار زمین کشاورزی در روستای عظیمآباد زیرکشت میرود.
استفاده غیرقانونی ازکانال فاضلاب پالایشگاه تهران
غیر از بوی نامطبوعی که روستای عظیمآباد و روستاهای همجوار همچون در سنآباد و نجمآباد را با مشکل مواجه کرده است، دفع پساب این کارخانه هم داستان هولناکی است که تیشه به ریشه دشتهای کشاورزی این محدوده میزند. «قاسم محمدی» رئیس شورای اسلامی روستای عظیمآباد درچند کیلومتری کارخانه استخوانسوزی، کانال آبی را نشان میدهد که روی آن با ۲ بلوک سیمانی پوشانده شده است. بلوک سیمانی را از روی کانال برمیدارند و با بوی تعفنی که از کانال بالا میزند مواجه میشویم. به قدری این بو آزاردهنده است که ایستادن درکنار کانال را برای ما غیرممکن میکند. محمدی میگوید: «کانالی که شما میبینید محل جمعآوری آبهای سطحی پالایشگاه تندگویان است. مسئولان پالایشگاه، تصفیهخانهای راهاندازی کردهاند که پساب پالایشگاه را تصفیه میکند و پس از تصفیه به این کانال منتقل میکند که در نهایت به دشتهای اطراف روستا میرسد اما مسئول کارخانه با سوءاستفاده از این کانال، پساب آلوده و متعفن کارخانه را بهصورت غیرقانونی پمپاژ و به کانال فاضلاب پالایشگاه تهران میریزد که این مسئله باعث آلوده شدن پساب پالایشگاه میشود».
همشهریان تهرانی میتوانند گزارش کامل را فردا در همشهری محله بخوانند.