• یکشنبه 11 شهریور 1403
  • الأحَد 26 صفر 1446
  • 2024 Sep 01
سه شنبه 16 مرداد 1397
کد مطلب : 25958
+
-

40 سال کتابفروشی در خیابان

نباتی، فروشنده قدیمی کتاب: پیش نیامده که در فکر تغییر شغل باشم، حتی وقتی بازارم کساد بود و درآمدی نداشتم

فرهنگ
40 سال کتابفروشی در خیابان

محمدتوفیق مشیرپناهی| سنندج-خبرنگار :


یکی از بساط‌های رایج در پیاده‎روها و حاشیه خیابان‌های سنندج بساط کتاب است. اگر سایر دستفروشان هر روز جایشان را عوض کنند یا اجناسشان را تغییر ‎دهند، کتابفروش‎های حاشیه خیابان‎های سنندج جزو قدیمی‏ترین دستفروشان شهرند که هر روز و حتی روزهای تعطیل بساطشان را در همان محل ثابت، در مسیر خیابان امام و فردوسی پهن می‌کنند. خریداران و علاقه‌مندان به کتاب نیز با این دستفروشان کتاب آشنایند و به آنها سفارش کتاب می‎دهند. 
بساط کتابفروشی «اسماعیل نباتی» روی یک تخت فلزی پهن می‌شود که بیشتر خریداران قدیمی وی را با نام «کتاب اسماعیل» می‎شناسند. گفت‎وگوی همشهری را با این کتابفروش قدیمی حاشیه خیابان می‏خوانید.


کمی درباره شغلتان توضیح دهید.

بیشتر از 40 سال است که کتابفروش هستم. قبل از آن چند سالی شاگرد بنا و بعد استادکار بودم. یک روز با خریدن کتابخانه شخصی یکی از آشنایان به فکر فروش کتاب افتادم. چند سالی می‌شود که در همین قسمت از خیابان امام کتابفروشی دارم. ابتدا 2 نفر بودیم. شریکی داشتم که اتفاقا با هم کارگری می‎کردیم و در همان سال‌های اول کتابفروشی را رها کرد و دوباره سراغ بنایی رفت. اما من تا امروز ماندگار شدم. در تمام این 40 سال همین جا کتابفروشی‏ کرده‌ام و فکر کنم فقط 2 بار تخت فلزی زیر کتاب‏ها را عوض کردم. 


از این شغل رضایت دارید؟

کار من با خیلی از دستفروشان کنار خیابان و حتی مغازه‎دارانی که امروز ارزش مغازه‏هایشان میلیاردی است، فرق دارد. این شغل به نظرم یکی از باارزش‎ترین شغل‏های جامعه است که از طریق فروش یک جلد کتاب دنیایی از اطلاعات و آگاهی را به خریدار و مشتری می‎دهید، اما این امکان در شغل‏های دیگر فراهم نیست. در یک لباس‎فروشی شما لباسی می‏خرید که آن را بپوشید تا سردتان نشود یا پوششی برای بدنتان باشد.
 در یک اغذیه‎فروشی شما برای یک وعده غذایی چیزی تهیه می‌کنید و می‎خورید که برای همان یک ساعت به شما لذت می‎دهد و رفع گرسنگی می‎کند. اما کتاب یک عمر به شما لذت می‎دهد، یک عمر به شما می‎آموزد. پیش نیامده است که در فکر تغییر شغلم باشم، حتی وقتی بازارم کساد بود و درآمدی نداشتم. با اینکه برای تامین معیشت خانواده‎ام دچار مشکل می‎شدم، اما شغلم را نگه داشتم.


مشتریان شما عموما چه افرادی هستند؟

همه جور مشتری پیدا می‎شود، اما بیشتر افرادی مشتری من هستند که مطالعه و کتاب‎ خواندن را در یک سن و سالی شروع کرده‌اند و الان این کار جزو عادت‎های زندگی‌شان شده است. این افراد برای خریدن کتاب تازه قاعدتا به ما مراجعه می‎کنند. مشتریان ثابت و چندساله‌ای دارم که می‌آیند کتاب می‎خرند و سفارش کتاب می‎دهند. من هم اگر آن کتاب را نداشته باشم، برایشان پیدا می‌کنم.
 البته همه نقد پولش را پرداخت نمی‌کنند و من حساب دفتری دارم و نسیه هم کتاب می‌دهم. ازطرفی چون کنار خیابان هستم، مشتریان رهگذری هم دارم که سربازها، مسافران و دانشجویان از این دسته مشتریان هستند. البته در این چند سال که بازار خواندن رمان گرم بود، تعدادی از مشتریانم خانم‏های خانه‎دار بودند که به رمان‎های ایرانی علاقه‌مند می‌شدند و این رمان‌ها را می‎خریدند. 


در بساط کتابفروشی خود چه جور کتاب‎هایی می‎فروشید؟

در ابتدای کارم یعنی همان 40 سال قبل که زیاد با نیاز و خواسته مشتری آشنا نبودم و با یک کتابخانه شخصی کارم را شروع کرده بودم، فرقی نمی‎کرد و همه نوع کتابی می‎فروختم. 
در سال‎های اول انقلاب که از پرفروش‎ترین سال‎های کتابفروشی و کارم بود، بنا به اقتضای همان دوره و حال و هوا کتاب‎های معروف به «جلد سفید»  خواهان زیادی داشت. در سال‎های پایانی دهه60 کتاب‎های خاطرات  سیاستمداران مشتری داشت. در این سال‎ها هم مشتری‎ها دنبال کتاب‎های رمان و رمان تاریخی هستند. در مجموع سعی می‎کنم بنا به سلیقه و ذائقه مشتریان کتاب تهیه و عرضه کنم. 


وضعیت خرید کتاب با توجه به موج گرانی 

«اسماعیل نباتی» فروشنده کتاب می‌گوید: مشتریان ثابت که به خواندن عادت دارند و نمی‎توانند آن ‎را ترک کند، در هر شرایطی حتی بدترین شرایط اقتصادی امروز هم کتابشان را می‎خرند. کتاب هم مثل لبنیات و گوشت و مرغ گران شده است. همین کتاب‎های افست که از روی نسخه اصلی چاپ می‌شود به علت گران شدن کاغذ درصدی گران شده است. کتاب‎های چاپ اول هم که به کتابفروشی‎ها می‌آید با نرخ روز محاسبه می‌شود و قیمت روز پشت جلد می‎خورد. اما کتابفروشی من داستانش کمی با بازار فرق می‎کند. من سعی می‎کنم کتابی در بساطم نماند و بتوانم کتاب جدیدی بیاورم، هرچند سود کمتری داشته باشد. از طرفی من کتابخانه شخصی و کتاب به اصطلاح دست دوم می‎خرم که ابتدا سعی می‎کنم آن را با قیمت مناسب (که به نفع فروشنده هم باشد) بخرم و بعد درصد کمی روی کتاب می‎گذارم تا مشتری قدرت خریدش را داشته باشد. برای من همان شوق مشتری از دیدن کتابی که مدت‏ها دنبالش می‎گشته و در بساط من آن را پیدا کرده، کافی‌ است.

این خبر را به اشتراک بگذارید