
وداع تدریجی با چنارستان

علیرضا زمانی
حدود 500سال پیش وقتی دلاواله از دروازه شمیران وارد تهران شد و از مسیر رو به شهر دروازه که همان خیابان پامنار امروز میشود، به تهران پا گذاشت، بهتزده با دیدن آن همه درخت و چنار و باغ، تهران را چنارستان نامید و با کمی استراحت در یکی از همین باغهای اطراف دروازه شمیران (محدوده تقاطع امیرکبیر و پامنار امروز) نام چنارستان را در سفرنامهاش، به جای تهران جاودانه نمود...
در رویکرد توسعه تاریخی تهران عادت بر آن بوده تا تهرانیهای گذشته را عاشق طبیعت قلمداد کرده و با این حربه تهرانیهای امروز را یکسره مورد مؤاخذه قرار دهیم. اینکه طبیعت تهران در سه چهار دهه گذشته با شتاب سرسامآوری بهدست مردم و سوداگران زمین و برج و سیاستهای غلط ما به شکل فاجعهباری از میان رفته، بدان معنا نیست که گذشتگان ما در توسعه تاریخی و در پی سود و صرفه همان بلا را بر سر طبیعت نیاورده باشند که ما آوردهایم... تنها فرق گذشته با امروز حجم بهتآور نابودی طبیعت بوده که محصول توسعه تکنولوژی روزافزون دهههای اخیر ایران بوده است؛ همان تکنولوژی که قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم طبیعت غرب عذابی الیم از آن کشید... عذابی که تنها چنددهه است که با قوتگرفتن احزاب و نهادهای سبز، فروکاهیده و به سبب خواست ملتها، دولتها و حکومتها احترام به طبیعت را سرلوحه کار خود قرار دادهاند... درست که ما تهرانیها طبیعت شمیران را در سالیان اخیر به سوی نابودی کشاندیم، اما نابودی و تخریب روستاهای شمیران از دوره پهلوی اول و از سال1335 که روستاهای شمیران رسما محلههای تهران اعلام شدند، از سوی گذشتگان تهرانی و غیرتهرانی مهاجر آغاز شده بود و یا وقتی آغامحمدخان تهران را پایتخت نمود، عودلاجان جدید به جای همان چنارستانی برپا شد که دلاواله از آن یاد کرده و در توصیف تهران قدیم با افتخار از آن یاد میکنیم؛ چنارستانی که در سودای پول و قدرت دوره فتحعلیشاهی، بهترین محله تهران گردید. عودلاجان آن زمانها همان شمال شهر و منطقه یک امروز تهران بود. حتی بعدها که تهران حصار ناصری برپا گردید، عودلاجانیهای پرپول و سرمایه و صاحب نفوذ صاحبمنصب، کوچ خود را به باغهای بکر و دستنخورده محله جدید شمالی تهران به نام دولت آغاز کردند و تمامی باغات شمالی تهران که با گسترش شهر در محدوده شهری واقع شده بود، یک بهیک تفکیک و تقسیم و اسیر و نابود خانهسازی نمودند.
باغهای غربی و شرقی شهر هم دست کمی از محله دولت نداشتند و ساختمانهای محلههای امیریه و منیریه و عینالدوله (ایران امروز) جای درختان و باغهای این مناطق سربرآوردند. البته تهرانیها، بهخاطر نوع معماری خانههایش، بهصورت شخصی بیشتر از ما تهرانیهای امروز به طبیعت علاقه داشتند اما از منظر شهرسازی و آنجا که پای سود و صرفه میان بود، همان راه و روشی را برگزیدند که ما امروزه برگزیدهایم... گذشته شهرسازی تهران حاکی از آن است، مدیریت شهری برای جلوگیری از بین رفتن باقی میراث طبیعی و زیستمحیطی تهران، نیازمند آن است تا توسعه ناموزون تاریخی تهران و رفتارها و تصمیمات مردم و مسئولین وقت را شناخته، براساس تجربههای گذشته و واقعیت موجود و نه تقبیح و ستایش غیرکارشناسانه گذشته، تصمیمات درست و واقعی اتخاذ نماید... باشد که اندک سرمایه میراث طبیعی شهر در دل آپارتمانها و برجهای قد و نیمقد شهر، از برای آیندگان و فرزندان اهالی تهران به یادگار باقی بمانند...