فهیمه طباطبایی؛ روزنامهنگار
چند روز پیش، دوست جوانی نوشته بود صاحبخانه یکباره اجارهام را دو برابر و نیم زیاد کرده، ماندهام با این حقوق کارمندی بمانم یا خانه را عوض کنم؟ بعد به بنگاه سر زده و با رقمهای عجیب و غریبی روبهرو شده بود؛ حالِ از اینجا مانده و از آنجا راندهای داشت.
واقعیت این است که تورم و قیمتها در یک دهه اخیر طوری تاخت و تاز میروند به ناکجا که دو دو تا چهارتا کردنهایمان، گریبان خریدهای روزمره را هم گرفته است و زندگی روی ناسورش را به رخمان میکشد. در این میان دلمان خوش است بهوجود کسانی که دستشان به دهانشان میرسد و در این شرایط توفانی اقتصاد-که تصمیمگیر دولتی، دست روی دست گذاشته- چهارچشمی حواسشان به اطرافشان هست. دکتری که حق ویزیت نمیگیرد، کاسبی که از اندک سودش میگذرد تا مشتری راضی از مغازه بیرون برود، مکانیکی که از حق دستمزد کارش میزند تا تعمیر ماشین به راننده فشار نیاورد و حتی کسانی که در قالب فردی یا جمعی، کار خیر میکنند و ارزاق ماهانه بهدست نیازمندان میرسانند. اصلا ما ایرانیها همیشه با دستگیری از هم، شرایط سخت اقتصادی، جنگ و... را تاب آوردهایم.
نهایتا اینکه، ای کاش هر کسی به اندازه توانش یک قدم بیاید جلو و دستگیری کند از آنها که در گرداب هولناک مستأجری گرفتارند. واقعا نگاه درآمدزایی از ملک، اگرچه در هزارتوی دهها تحلیل اقتصادی، توجیه دارد و حق صاحبخانه است اما در مقام اخلاقی و انسانی، فقط دشوارتر کردن مسیر کسانی است که خانه به دوشی انتخاب آنها نبوده است. اصلا برگردیم به شعر معروف سعدی که فرمود: «تو نیکی میکن و در دجله انداز / که ایزد در بیابانت دهد باز».
در ستایش دستگیری
در همینه زمینه :