دستگیری از معتادان شهر
همشهری از فعالیت شبانهروزی مددکاران اداره ساماندهی آسیبهای اجتماعی در کوچهپسکوچههای تهران گزارش میدهد
لیلا شریف-روزنامهنگار
زمانی که شهر تاریک میشود و اهالی پایتخت از میان ترافیک خود را به خانه میرسانند، تازه کار برای برخی از نیروهای شهرداری کلید میخورد، مددکارها باید راهی کوچه و پسکوچههای شهر شوند تا راهی برای نجات معتادها، کارتنخوابها، در راهماندگان و... پیدا کنند.
هرچند مددکارها آموزش دیدهاند تا در مواجهه با افراد آسیبدیده و در معرض آسیب چطور رفتار کنند، اما هر عملیات دردسرهای خاص خود را دارد. مددکارها براساس مشاهدات میدانی خود و تماسهای 137راهی نقاط مختلف شهر میشوند تا شاید ناجی یک انسان نیازمند شوند.
مددکارها روایتهای تکاندهندهای از شرایط کاریشان دارند. کم نیستند عملیاتهایی که آنها با دست و پای شکسته، احتمال مبتلا شدن به ایدز و... راهی خانه شدهاند.
محمد اسماعیلی، رئیس اداره ساماندهی آسیبهای اجتماعی سازمان خدمات و مشارکتهای اجتماعی شهرداری تهران در گفتوگو با همشهری به تشریح فعالیت مددکارها در این حوزه پرداخت و گفت: ما در روند فعالیتهایمان یک جامعه هدف شامل افراد در معرض آسیب و آسیبدیده را درنظر میگیریم. کارتنخوابها، متکدیان، معتادان متجاهر، کودکان کار، زنان آسیبدیده، معلولان طرد شده از خانواده، سالمندان رهاشده در سطح شهر، خانوادههای بیپناه، افراد در راه مانده و... در دسته افراد آسیبدیده قرار میگیرند.
او افزود: ما ناوگانی تحت عنوان گشت فوریتهای اجتماعی داریم که با استفاده از مددکار و گاهی ضابط قضایی به انجام وظایف میپردازند. مددکارها در سطح شهر به رسیدگی وضعیت افراد آسیب دیده و در معرض آسیب براساس بازدیدها و درخواستهای ثبتشده در 137 میپردازند.
300کلونی معتادهای متجاهر
اسماعیلی به بیان دلایل حضور شهرداری در طرحهای ضربتی جمعآوری معتادهای متجاهر پرداخت و گفت: این اقدام ناشی از نقشی است که شهرداری برای خود تعریف کرده و از سوی دیگر درخواست همکاری ستاد مبارزه با موادمخدر هم در این اقدام تأثیرگذار است. از سال گذشته توانستهایم 300کلونی را به وسیله مددکارها در شهر تهران شناسایی کنیم و از این میان نیز 134کلونی بهعنوان مراکز اصلی تجمع معتادهای متجاهر انتخاب شدند. پس از شناسایی، جلسات مشترکی را با رئیسکلانتری، شهردار منطقه، رئیس موادمخدر، سپاه، پلیس راهور و... برگزار کردیم و از پاییز طرح جمعآوری کلونیهای معتادهای متجاهر کلید خورد تا در زمستان این افراد در فضای درستی نگهداری شوند. بهگفته این مسئول شهری «محله هرندی در منطقه12، کوچه حمام چال، خلازیر در منطقه19، بوستان میثاق در منطقه16، بوستان شیان و خاک سفید در منطقه4 و کانال زیرین میدان تجریش در منطقه یک در دسته مهمترین نقاط تجمع معتادهای متجاهر شناخته میشوند و بهطور کلی مناطق 12، 19، 16 و 11 مناطق اصلی تجمع هستند.»
مددکاری که دستش شکست
او در رابطه با مشکلات فعالیت در حوزه جمعآوری معتادهای متجاهر توضیح داد: در مسیر این فعالیت، مشکلات بسیاری پیشروی ما قرار دارد. مدتی قبل نیز دست یکی از مددکارها بهدلیل حمله معتادها شکست. مددکار از نظر روحی و جسمی مسائل بسیاری را به دوش میکشد. روایتهای زیادی در رابطه با آسیبهای مددکاران فعال در این حوزه وجود دارد. اسماعیلی گفت: برخلاف تصور عموم معتادهای متجاهر، افراد آرام و بدون اعتماد به نفسی نیستند. زمانی که بحث نیاز یک معتاد به موادمخدر بهوجود میآید، ماجرا متفاوت میشود. وقتی دست به جمعآوری معتادها میزنیم، چون میدانند که در یک بازه زمانی 6ماه تا یک سال از موادمخدر دور هستند، چیزی برای از دست دادن ندارند و به همین دلیل رفتاری از معتادها میبینیم که ممکن است هیچ فردی در شرایط عادی با آن مواجه نشود. معتادی که در حالت عادی بسیار آرام بهنظر میرسید با چاقو به من حمله کرد. مردم از ما میخواهند تا این مشکل را رفع کنیم؛ حتی وقتی به محلهای برای جمعآوری معتادها میرویم، مردم از ما گله میکنند که تا حالا کجا بودید و چرا زودتر دست به جمعآوری نزدید.
کار ما دل شیر میخواهد
فاطمه گروسی، مددکار اداره ساماندهی آسیبهای اجتماعی سازمان خدمات و مشارکتهای اجتماعی شهرداری تهران در گفتوگو با همشهری به مشکلات فعالیت در این حوزه پرداخت و گفت: من کارم را از 4سال پیش در یاورشهر 8شروع کردم که مخصوص مددجویان اعصاب و روان است. این مددجوها از هر جایی منع پذیرش داشته باشند، به این یاورشهر میآیند. کار در این یاورشهر بسیار سخت بود؛ چون مددجوها در این بخش علاوه بر مسئله اعصاب و روان با ترک اعتیاد هم درگیر بودند. من نتوانستم کار در آن فضای پرفشار را تحمل کنم، پس از 4سال از آن یاورشهر جدا شدم و به گشتهای مددکاری پیوستم. او افزود: در یکی از گشتهای شبانه، یک مددجو که معتاد متجاهر بود به من حمله کرد و پای مرا گاز گرفت. خیلیها به من میگویند که کار شما دل شیر میخواهد. گروسی با اشاره به تجربه چند سالهاش در این حوزه، توضیح داد: ما بهدرستی میدانیم که با این افراد چگونه رفتار کنیم، با آنها حرف میزنیم و شرایط را به آنها توضیح میدهیم. در گشتهایمان با موارد عجیبی روبهرو میشویم. چند شب پیش با یک کارتنخواب در حال صحبت بودم که یکباره چند معتاد متجاهر با چاقو به سمت ما حمله کردند. این معتادها موادفروش هم بودند و با چاقو به ما حمله کردند. شانس با من بود که قبل از حمله، راننده متوجه حضورشان شد. آنها به راننده حمله کردند و وقتی راننده روی زمین افتاد، فکر کردند که به راننده چاقو زدهاند؛ به همین دلیل سریع فرار کردند. معتادها فکر کرده بودند که ما برای جمعآوری آنها رفتهایم.
حمله با میله آهنی
فرزاد رنود نیز از سال 91بهعنوان مددکار در سطح شهر تهران برای جمعآوری معتادهای متجاهر فعالیت میکند. او در مورد نحوه فعالیتش گفت: ما 24ساعته باید کف خیابان باشیم و دست به شناسایی آسیبدیدهها بزنیم. رنود افزود: ما با افرادی سر و کار داریم که چیزی برای از دست دادن ندارند. در سال94 یک مددجو را شناسایی کردیم و پس از صحبت با این مددجو قرار شد که با ما بیاید اما یکباره این مددجو در چند متری ماشین ایستاد و نگاهی به من انداخت، با سرعت یک میله آهنی از وسایلش خارج کرد تا به سر من بزند. خوشبختانه سریع متوجه شدم و دستم را حائل کردم؛ هرچند جلوی ضربه به سرم را گرفتم اما آرنج دست چپم بهشدت آسیب دید و در نهایت بعد از 2عمل یک مقدار بهتر شد.
ابتلا به ایدز، بیخ گوش مددکارها
رنود در رابطه با بدترین خاطره در حیطه فعالیتش گفت: سال 96چند معتاد متجاهر به یکی از همکارهای ما حمله کردند و چنان او را زدند که بینیاش را کامل از بین بردند. این معتادها با چاقو و سرنگ هم حمله میکنند. یکی از مددکارها چند سال پیش با سرنگ یک مددجو آلوده شده بود و وقتی مشخص شد که مددجو به ایدز آلوده بوده، زندگی این مددکار ما در حال متلاشی شدن بود. بعد از 7ماه دوا و درمان خوشبختانه مشخص شد که این مددکار مبتلا به ایدز نشده است. در نهایت چنان فشاری به این مددکار و خانوادهاش وارد شده بود که او از شغلش استعفا داد. وقتی به سختیهای کار نگاه میکنم به این نتیجه میرسم که تلاش برای نجات انسانهاست که ما را در این کار نگه داشته است.