• جمعه 12 اردیبهشت 1404
  • الْجُمْعَة 4 ذی القعده 1446
  • 2025 May 02
پنج شنبه 14 تیر 1397
کد مطلب : 22182
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/51rR
+
-

مرگ در بعدازظهر

داستانک
مرگ در بعدازظهر


«لویی، از پشت آن درخت بیرون بیا تا بتوانم مغزت را داغان کنم.»
«جرأت نداری ماشه را بکشی.»
«دل و جرأت من خیلی بیشتر از مغز توست.»
«تونی، تو عوض مغز، بادام زمینی داری، بنگ!»
«... این هم یکی دیگر!»
بنگ!
«... و یکی دیگر!»
بنگ!
«لوئیس، تونی، شام!»
«آمدیم، مامان!»
 

 پرسیلا منتلینگ
 
 DEATH IN THE  AFTERNOON
Come out behind the tree, Louie, so I can spray your brains all over.
“You don’t have the  guts to pull the trigger.”
“I’ve got more guts than you’re gonna have brains.”
“You’ve got peanuts for brains, tony.”
Bang! “… and another!”
Bang!
“Louis! Tony! Supper!”
“ comin , mom!”


داستان‌های 55 کلمه‌ای، استیوماس، ترجمه: گیتا گرکانی

این خبر را به اشتراک بگذارید