اهالی کوه گچی هنوز در خانههای بیحمام زندگی میکنند
در حسرت یک دوش گرم
زینب کریمی| خبرنگار:
منطقه 15
از دورانی که خانهها حمام نداشت و اهل خانه برای نظافت مجبور بودند به حمام عمومی بروند چند دهه میگذرد. رشد فرهنگی و ارتقای کیفیت زندگی بازار حمامهای عمومی را کساد کرد و خانهها را حمامدار؛ البته هنوز هم بعضی از حمامهای عمومی مشتری دارد. در روزهایی که خانههای دورافتادهترین روستاها حمام دارد، برخی از پایتختنشینان محله شوش در خانههای بیحمام زندگی میکنند و برای نظافت شخصی مجبورند به حمام عمومی بروند. با تخریب تنها حمام عمومی کوه گچی در محله شوش، وضعیت بد بهداشتی به یکی از معضلات جدی سکونت در این محدوده تبدیل شده است. در یکی از روزهای گرم تیرماه سری به این محله زده و گزارشی از وضعیت بیحمامی ساکنان آن تهیه کردهایم.
اینجا سادهترین امکانات هر خانه امتیازی ویژه است؛ درست شبیه به روزهایی که بنگاههای املاک برای معرفی خانهها علاوه بر متراژ، داشتن حمام و تلفن را بهعنوان امتیاز خانه ذکر میکردند و با این امکانات خانه را با مبلغ بیشتری اجاره میدادند یا به فروش میرساندند. خانههای بدون حمام در محله شوش درست در محدوده کوه گچی واقع شده؛ جایی در خیابان جهانیان و کوچههای فرعی آن. از راسته اوراقچیها وارد خیابان شاه تیموری میشوم. بین مغازههایی که لوازم یدکی استوک میفروشند، خانههایی فرسوده و قدیمی واقع شده. درهای چرک و دیوارهایی که سالهاست سیاهی و آلودگی را لابهلای درزها جاداده، تصویری از خانههای این محل است. پیادهروها در این محدوده جای گپوگفت خانمهای محله است. خانمها چادررنگی به سر، در گعدههای دوسه نفره با فاصله چندمتری از هم نشستهاند و با هم صحبت میکنند. نقل مجلسشان بچههایی هستند که با سرعت بینشان میروند و میآیند. سر و وضع چرکآلود بچهها نشان میدهد مدتهاست حمام نرفتهاند. اما بیحمامی برای ساکنان اینجا طبیعی است. از هریک از آنان میپرسم حمام دارید؟ با حالتی عادی میگوید: «نه»
بدون حمام و آشپزخانه، با دستشویی مشترک
چند صدمتر بالاتر کنار یکی از مغازههای خراطی دو خانم در پیادهرو نشستهاند. گوشه چادرهایشان را روی شانه انداختهاند و با صدای نسبتاً بلند با هم حرف میزنند. سراغشان میروم و از نبود حمام در خانهشان میپرسم. یکیشان میگوید: «حمام نداریم. اما به این دلیل که نمیشود مرتب به حمام عمومی رفت خودمان را در آشپزخانه میشوییم. حمام عمومی هم دور است هم گران.» میپرسم: «چند خانوار در ساختمانتان ساکن هستند؟» میگوید: «9 خانواریم. هرکدام یک اتاق دارند. ما جایمان از همه بزرگتر است. آشپزخانه مجزا داریم. همانجا هم آب گرم میکنیم و حمام میکنیم. بقیه برای حمام تا خیابان منصور میروند.» برادههای معلق چوب روی سیاهی چادرش نشسته و کودک خردسالش هرچند دقیقه یکبار از سروکولش بالا میرود.
با دست اشاره به زنی میکند که در چارچوب در ایستاده و ما را تماشا میکند. میگوید: «بروید از او هم سؤال کنید.» سراغش میروم. زن پوستی تیره دارد. پیراهن پولکی بلندی به تن کرده و شال روی سرش را شبیه به جنوبیها بسته. اهل زابل است و 5 سال میشود که با همسرش برای کار به تهران آمده است. توی چارچوب در ایستاده و تماشایم میکند. میگوید: «من، شوهر و 2 بچهام اینجا مستأجر یک اتاقیم. بدون حمام و آشپزخانه، با دستشویی مشترک.» نمیخواهد حیاط خانه را ببینم و میگوید از صاحبخانه اجازه ندارد. چشم میچرخانم تا از پشت سرش حیاط خانه را ببینم. دیوارهای حیاط از نمای خانه تیرهتر است. یک قدم که جلوتر میروم بوی بد و آزاردهندهای از حیاط خانه به مشامم میرسد. انتهای حیاط بچههای کوچک و بزرگ مشغول بازی و جست و خیزند.
هر بار 10، 15 هزار تومان خرج حمام داریم
کمی جلوتر، وسط خیابان غمخوار چند مرد با هم درگیر شدهاند و کتککاری میکنند. جمعیت زیادی دورشان جمع نشده. به نظر میرسد دعوا و مرافعه در این محل چندان عجیب نیست. کنار زنی که سرکوچه ایستاده و دعوای خیابانی را تماشا میکند میایستم. زن بلوز و دامن بلند پوشیده و شال روی سرش را به سبک جنوبیها بسته است. با هم دعوا را تماشا میکنیم. فحاشی و سروصدا بالاگرفته اما هنوز نمیدانیم دلیل دعوا چیست. با زن همصحبت میشوم و از اوضاع زندگی در محل زندگیاش از او میپرسم. میگوید: «15 سال است در این محل زندگی میکنم؛ کنار اقوام و همشهریهای سبزواریام.» مستأجر است و مثل بیشتر ساکنان این محدوده خانهاش بیحمام است. میگوید: «فقط من بیحمام نیستم. در هرکدام از این خانهها را بزنید به شما میگویند حمام ندارند. نمیدانم چرا. اما بیشتر خانههای اینجا بیحمام است. تا چند سال پیش یک حمام عمومی بود که کنار نانوایی لواشی قرار داشت اما حالا حمام عمومی محله تعطیل شده و خانوادهها مجبورند برای حمام تا خیابان منصور بروند. هر نوبت استحمام در حمام عمومی 10، 15 هزار تومان برایمان تمام میشود. به همین دلیل بسیاری از خانوادهها دیر به دیر حمام میروند.»
بود و نبود حمام برایشان فرقی ندارد
زن ما را به پسر جوانی که یکی از مالکان این محل است معرفی میکند و از ما میخواهد از او که صاحبخانه است درباره نبود حمام بپرسیم. پسر جوان که برای سرکشی به مستأجرانش آمده از این خانه به آن خانه میرود. میگوید: «من ساکن اینجا نیستم. میدان خراسان زندگی میکنیم. اما دو سه تا از ملکهای این کوچه برای من است و هرچند وقت یکبار برای سرکشی به اینجا میآیم. اوضاع و احوال اینجا را که میبینید. در هرکدام از این خانهها حدود10 خانوار زندگی میکنند.» ما را به یکی از خانهها میبرد و حیاط خانه را نشانمان میدهد. خانه آنقدر فرسوده و کهنه است که در و دیوارهایش فروریخته. مرد معتادی از پله خانه پایین میآید و بیتوجه به حضور ما کنار شیر آب گوشه حیاط مینشیند و دست ورویش را میشوید. برای ترمیم در و دیوار خانه با سیمان سیاه خرابیها را لکهگیری کردند. اما خانه هنوز خرابه است. مالک ساختمان میگوید: «اوضاع این خانهها را ببینید. کاملاً فرسوده است. دوست داریم خانهها را بکوبیم و بسازیم اما اجازه ساخت نداریم. خرج کردن در این خانهها هم آفتابه خرج لحیم است. بیشتر ساکنان این خانهها خلافکار و معتاد هستند و برایشان بود و نبود حمام فرقی ندارد. شهرداری و نیروی انتظامی از ما میخواهند خانههایمان را به آدمهای سالم اجاره بدهیم اما هیچ آدم سالمی برای زندگی اینجا نمیآید.»
مشکلات ملکی، حمام محل را تعطیل کرد
کمی آنسوتر زنی میانسال که چادر مشکیاش را زیر بغل زده، جلو خانهاش را آب و جارو میکند. از چهرهاش میتوان حدس زد اعتیاد دارد. در خانهاش باز است و حیاط خانهاش پیداست. دو پسرش درحال شستوشوی قالیچه هستند. هرچند لحظه یکبار سر پسر بچهها داد میزند تا شستوشوی قالیچه را با دقت انجام دهند. از او درباره نبود حمام و مشکلات بهداشتی محله میپرسم. میگوید: «با تعطیلی حمام محل مشکلات بهداشتی هم بیشتر شد. مردم دیگر حمام نمیروند و بچهها مریض میشوند. یکی دوسال پیش یک بیماری پوستی واگیردار در محل شایع شد که بچهها به آن مبتلا شدند. من تند تند بچهها را خانه مادرم حمام میبردم و شکر خدا بچههای من نگرفتند. حالا هم هفتهای یکبار تا خیابان منصور برای حمام میرویم. اما بعضی خانوادهها 2، 3 هفته یکبار هم حمام نمیروند.» خانهاش محل زندگی 6 خانوار و 17 نفر است. هرکدام از خانوارها، گوشهای از خانه، در اتاقی کوچک ساکن شدهاند. از خانه 17 نفره که بیرون میآیم راهی نانوایی لواشی و حمام قدیمی محل میشوم. ساختمان متروکهای کنار نانوایی، حمام سابق محل است. «بیرام عابد» نانوای نانوایی لواشی میگوید: «این حمام به دلیل مشکلات ملکی تعطیل شد. از آن وقت به بعد اوضاع بهداشت در این محله بدتر شده است، از آلودگی و کثیفی بچهها گرفته تا شیوع بیماریهای پوستی. وضعیت مالی اهالی این محل خوب نیست و برای حمام رفتن هزینه نمیکنند. حمام نرفتن آنان از سر و وضع مشتریها بهویژه بچههایی که برای خرید نان میآیند پیداست.»
خیّرها حمام عمومی بسازند
جمعیت مردمی دانشجویی امام علی(ع) با راهاندازی خانه علم برای رسیدگی به وضعیت تحصیلی فرهنگی کودکان این محله تلاش میکند. مسئولان این خانه برای حل مشکل بهداشت کودکان در حمام این خانه را به روی بچههایی که عضو خانه علم هستند باز گذاشتهاند. «مولودفراهانی» مسئول خانه علم شوشـ لب خط در اینباره میگوید: «نبود حمام مشکلات بهداشتی جدی برای اهالی این محل بهویژه کودکان به وجود آورده تا جایی که به دلیل شیوع بیماری پوستی بین کودکان تصمیم گرفتیم با همکاری شهرداری منطقه و با هزینه جمعیت مردمی دانشجویی امام علی(ع)، کودکان محل را به حمام عمومی ببریم. این طرح دو سه ماه اجرا شد اما به دلیل مشکلاتی که در اجرای این طرح داشتیم تصمیم گرفتیم خانه علم را مجهز به حمام کنیم تا بچهها همینجا حمام کنند. متأسفانه بیشتر بچههای این محله به دلیل نبود بهداشت شپش دارند و با آغاز فصل گرما بیماریهای دیگر هم شایع میشود. برای جلوگیری از این مشکل در حال حاضر برای 40 نفر از کودکان این محل در خانه علم حمام مهیا کردیم. اما انتظار میرود خیریهها برای ساخت یک حمام عمومی در این محله پیشقدم شوند تا مشکل بهداشت کمتر شود.»