رضا واعظیزاده-روزنامهنگار
یکم: ۱۹آگوست روز جهانی بشردوستی است. سال گذشته در چنین روزهایی در پاسگاه ملاشریف، نقطه صفر مرزی ایران و افغانستان در سیستان و بلوچستان بودم. چند روز پس از تصرف کابل بهدست طالبان بود و سیل جوانان، زنان و کودکان افغان را میدیدم که از دیوارهای بتنی و بلند مرز سرازیر میشدند به خاک ایران. اغلب آنها موفق به فرار نبودند و بهدست سربازان مرزی ایران میافتادند. وقتی با خودروهای نظامی به محوطه پاسگاه ملاشریف میرسیدند، پس از ساعتها و شاید روزها به غذای گرم میرسیدند و چادرهای هلالاحمر خواب راحتی برای یک شب آنها مهیا میکرد تا فردا اتوبوسها برسند و آنها را به خاک افغانستان ریجکت کنند.
دوم: ۲۳فروردین ماه امسال پیرحسین کولیوند، رئیس جمعیت هلالاحمر درخواست رئیس صلیب سرخ روسیه برای دیدار آنلاین را اجابت کرد. «پاول ساوچک» حرفهایی زد و آمارهایی داد که اشک در چشممان جمع شده بود. «تاکنون ۶۷۵هزار آواره که ۱۳۰هزار نفر از آنها کودک هستند تنها از منطقه دونباس به روسیه پناه آوردهاند. این آمار وقتی هراسآورتر میشود که فراموش نکنیم اغلب اوکراینیهای جنگزده، حاضر به مهاجرت به روسیه نشدند و سیل آنها روانه لهستان شد تا به نقاط دیگر اروپا آواره شوند. پاول ساوچک در آن دیدار گفت: «برای عملیات بازپیوندی خانواده و جستوجوی مفقودین خط ارتباطی اعلام کردیم که تاکنون بیش از ۷هزار تماس برای درخواست جستوجو و ثبت مفقودین داشتهاند.»
سوم: اکنون در روزهای پایانی مرداد هستیم. روزهای آخر مرداد ۱۳۶۹ در محله محله کشورمان گل و شیرینی بود و بیش از ۳۰هزار اسیر ایرانی پس از سالها حبس در اردوگاههای عراق به کشور برمیگشتند. بیش از ۲۰هزار نفر از آنها در لیستهای اعلامی عراق به صلیب سرخ ثبت نشده بودند و وضعیتشان نامشخص بود. برای خانوادههای آنها مرز مفقودی و اسیری گنگ و مخدوش شده بود. در طول سالهای جنگ اداره اسرا و مفقودین جمعیت هلالاحمر پناه خانوادههای رزمندگان بود و بیش از ۶میلیون نامه بین اسرا و خانوادههایشان مبادله شد. این اداره پروندههای زیادی برای تشخیص وضعیت مفقودان گشود و با همکاری کمیته بینالمللی صلیب سرخ، تکلیف بسیاری از پروندهها را روشن کرد. در سال۱۸۵۹ جنگ سختی بین فرانسه و اتریش در شمال ایتالیا و منطقه سولفرینو درگرفت. ۴۰هزار نفر کشته یا زخمی شدند. پس از جنگ تاجری به نام «هانری دونان» از سولفرینو گذشت و پس از دیدن اوضاع وخیم زخمیها آتش به جانش افتاد. او کتاب «خاطرات سولفرینو» را نوشت و از مردم دنیا خواست آستینها را برای کمک بالا بزنند. ۴سال بعد کمیته بینالمللی صلیب سرخ تاسیس شد و در ۱۸۶۴ قرارداد ژنو ستونی شد که خیمه بینالمللی صلیب سرخ را برافراشت. سؤال اصلی اما این است که چگونه بشر به چنین راهحلی رسید و چگونه در این بزنگاه تاریخی مردم و دولتها در توسعه تشکیلاتی برای احیای حقوق انسان در مخاصمات همدل شدند؟ شاید بتوان این همدلی را زاییده عصر روشنگری دانست. اگر بپذیریم که اومانیسم، فرزند خلف دوران روشنگری است، عمیقتر به مبنای نظری بشردوستی بهمعنای امروزینش میرسیم. کانت در رساله روشنگری میگوید: «روشنگری اعلام بلوغ بشر است و بشر دیگر به قیم نیاز ندارد.» در واقع با سقوط بشر از مابعدالطبیعه به زمین، بشر توانست دنیا را از زاویه دید خودش ببیند؛ درحالیکه خود را محور عالم میدانست. اصالت علم، مادیگرایی، حذف الهیات از فلسفه و چاشنی شکاندیشی، معجونی شد که انسان را آنچنان خودبین کرد که در دایره هستی خود را مرکز خواند. جنگها همیشه بودهاند؛ به تاریخ حیات بشر. مگر انسان خردمند نبود که نسل نئاندرتالها را برانداخت. تاریخ از جنگ آغاز میشود اما در تمدن بشری ارزشهایی شکل گرفت که بتواند انسان را از جنگ هر روزه نجات دهد. محور این ارزشها مابعدالطبیعه بود. اخلاق، مذهب و حکومتها به قواعدی رسیده بودند که اغلب در ایجاد یک جنگ جدید بازدارنده بود. ارزشهای جامعه قبل از عصر روشنگری نظام بشر را استوار نگه داشتهبود. اگرچه سوءتعبیر از همین ارزشها نیز جنگهای خونباری به راهانداخت که جنگهای صلیبی نمونه بارز آن است و امروز نیز فرقههای تندروی صهیونیستی و طالبان و داعش فرزندان خلف آن هستند اما از این حاشیه بگذریم و به متن برگردیم و خلاصه کنیم که پس از عصر روشنگری این ترمزها دیگر جلوی این اسب بخار را نمیگرفت. جهانبینی بشر دگرگون شدهبود و اینکه هر روز جنگی جان انسان را بگیرد داشت تحمل بشر را طاق میکرد. انسان سرمست از قدرت و شهوت آزاد شده بود و در شیپور جنگ مینواخت. انسان هم عامل افروختن جنگ بود؛ هم محور آن و هم آسیبدیده و رنجور از آن. در چنین وضعی و البته بسیار با تأخیر، جانهای آماده از جرقهای که هانری دونان زد، شعله کشیدند. بهنظر میتوان تشکیل دیگر سازمانهای بینالمللی همچون سازمان ملل متحد را نیز در چنین بستری تعریف کرد. بنابراین سازمانهای صلحطلب و تعریفکنندگان حقوق بشردوستانه حاصل بلوغی بودند که پس از تجربه اومانیسم و در جریان آن، همچون فرشتگانی سربرآوردند. فرشتگانی که اینبار نه از آسمان بلکه از زمین بیرون میآمدند و خود فرزند صالح اومانیسم بودند. در واقع خرد جمعی در مقابل مخاصمات قیام و پرچم صلح را علم کرد. این تجربه زیسته بشر است.
بشر علیه بشر ، بشر درکنار بشر
به مناسبت روزجهانی بشردوستی ۱۹آگوست برابر با ۲۸مرداد۱۴۰۱
در همینه زمینه :