سال۹۸. چند ماه قبل از آسمانیشدن سردار. در اردیبهشت. سیل افتاد به جان خوزستانمان. روزهایی که دوباره خاکریزها ساخته شد و سنگرها علم. جنگ بود. تمامعیار. مردم برای نجات از آوارگی و ویرانشدن خانههایشان دور تا دور شهرها خاکریز میساختند. نیروهای مردمی از همه نقاط کشور سفر کردند به خوزستان برای یاری. همه در کنار هم شبانهروز در تلاش بودند تا اهواز، سوسنگرد، شوش، آبادان، شادگان و دزفول زیر آب نرود.
ابواحمد از سوسنگرد آمده. ۴روز قبل از سالگرد حاجقاسم. او بهخاطر دارد که سردار در آن روزهای سخت خوزستان را تنها نگذاشت: «سعادتی بود که نصیبم شد. سردار را در خوزستان از نزدیک ملاقات کردم. چه مرد باشرف و غیرتمندی. وقتی من رسیدم حاجقاسم داشت با جوانها و نیروهای جهادی صحبت میکرد و میگفت: «خدا پشت و پناهتان باشد. اینجا میبینم که خیلی از شماها داوطلب شدهاید که به سوریه بیایید برای دفاع از حرم. احسنت. اما همین که تا اینجا آمدهاید و سنگر میسازید برای مردم، تلاش میکنید سیلاب آوارهشان نکند، خانهشان را ویران نکند، همین اقدام شما دفاع از حرم است. لازم نیست تا سوریه بیایید تا جهاد کنید. جهاد همین جاست. همین الان.»
ابواحمد میگوید سردار مرد بسیار دانا و باخدایی بود. او گفت به مردم خوزستان کمک کنید تا خانهشان ویران نشود. او به جوانها گفت اجر این کار کمتر از دفاع از حرم نیست. ابواحمد و خیلی از مردم خونگرم خوزستان به کرمان آمدهاند برای ادای دین به سردار. آنها میگویند: حاجی عاقبت بهخیر شد. آمدیم تا عاقبت خود را بسازیم. انشاءالله که خیر باشد و حاجقاسم شفاعتمان کند.
دو شنبه 13 دی 1400
کد مطلب :
149888
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/gJgK9
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved