• شنبه 29 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 10 ذی القعده 1445
  • 2024 May 18
یکشنبه 23 آبان 1400
کد مطلب : 145409
+
-

گفت‌وگو با معراج قنبری محقق و مولف کتاب از ریشه تا امروز

این کتاب سخت‌ترین کار من بود

این کتاب سخت‌ترین کار من بود

یاوریگانه- روزنامه‌نگار

ماجرای شکل‌گیری ایده‌ تالیف این کتاب از کجا آمد؟

اندیشۀ تدوین این کتاب در ذهن سرکار خانم نادره رضایی (مدیرعامل انتشارات علمی و فرهنگی) و دوست عزیزم هادی حیدری (مشاور مدیرعامل) شکل گرفت.  بعد از مواجهه با آن گنجینه، دیدن آن دستخط‌ها و نامه‌ها و استشمام بوی آن کاغذها، تا مدت زیادی هم‌زمان خوشحال و ناراحت و سردرگم و حیرت‌زده بودم. آن‌همه سند، که با دقت و وسواسی کم‌نظیر از آن استخر معروف بیرون کشیده شده بود، طبقه‌بندی و اسکن شده بودند و از آن‌ها حفاظت می‌شد. سپس پژوهش دربارۀ تاریخچۀ انتشارات فرانکلین تهران و تنظیم و تألیف کتاب اسناد به من پیشنهاد شد.
در مورد  روند پیش ‌تولید  این کتاب بگویید.    
نخستین مرحله تسلط پیدا کردن بر روی اسناد به دست آمده بود. خواندن و طبقه‌بندی و فیش‌برداری از نزدیک به سیصد هزار برگ سند متنوع. و در نهایت ایده‌یابی درباره‌ چگونگی استفاده از آن‌ها در قالب یک کتاب.
روند پژوهشی کار به چه شکل بود و از چه منابعی استفاده کردید ؟
در این پژوهش، چنانکه شرط هر پژوهش مطلوب است، فقط به گنجینه‌ای که در دسترس داشتم اکتفا نکردم و  برای تکمیل این کتاب، به هر منبع معتبری که پیش از این سخنی از این سه انتشارات در آن رفته بود نیز رجوع کردم؛ از کتاب‌های عبدالرحیم جعفری، کریم امامی، سیروس علی‌نژاد و عبدالحسین آذرنگ تا نشریه‌های بخارا و کلک و مهرنامه و همچنین بایگانی‌ها و کتابخانه‌ها و موزه‌های دیگر و سرانجام گفت‌وگو با افراد مطلع و دردسترس ازجمله: احمد سمیعی‌گیلانی (ویراستار مؤسسۀ فرانکلین)، مجید روشنگر (مدیر سازمان کتاب‌های جیبی)، علی صدر (معاون مالی و اداری فرانکلین)، عبدالحسین آذرنگ (ویراستار مؤسسۀ فرانکلین) و ایرج کلانتری (معمار ساختمان انتشارات فرانکلین)، محمدرضا جعفری (مالک انتشارات امیرکبیر). برای گردآوری هرچه ارزشمندتر و بهتر مجموعه، از مواردی چون رسیدهای دریافت و ارسال کتاب، فاکتورها و فیش‌های بانکی و فرم‌های چاپخانه که قابل قیاس با نامه‌ها نبودند صرف نظر کردم و سرانجام اسناد و طرح جلدهای منتخب که انتخابی محدود از کل موجودی به‌دست‌آمده بود و اینجا آورده شد؛ شمار آن‌ها به بیش از هزار مورد می‌رسد.
ورود آقای علی دهباشی و همکاری و نظارت ایشان تا چه میزان موثر بود؟
دراین‌بین، علی دهباشی عزیز را راه ‌چاره یافتم و ماجرا را با او در میان گذاشتم. او هم با تیزبینی و حوصله هر قدر می‌توانست راهنمایی‌ام کرد. صبح‌به‌صبح و شب‌به‌شب با هم سند می‌خواندیم و حذف و انتخاب می‌کردیم. علی دهباشی با همایون صنعتی‌زاده دوستی نزدیک داشت و بر زندگی و آثار و احوال نویسندگان و مترجمان در ارتباط با فرانکلین نیز آگاه بود و به‌همین‌دلیل مرجعی مطمئن محسوب می‌شد. علی دهباشی عزیز، در مراحل تدوین و آماده‌سازی مطالب، فرصت آموختن را در اختیارم گذاشت و بخش اعظمی از ترس‌ها و ندانسته‌هایم در سایۀ مهر و دانش او به محاق رفت. در تدوین این کتاب، خودم را مدیون تمام راهنمایی‌ها و دلسوزی‌های او می‌دانم.
ساختار کتاب به چه شکل است؟
کتاب سه فصل دارد: در فصل اول تاریخچۀ سه مؤسسۀ انتشاراتی مذکور از پیدایش تا سرنوشت آن‌ها بررسی شده است. در فصل دوم، اسناد مربوط به مترجمان، نویسندگان، ویراستاران و طراحان گرافیک ارائه شده، که ردیف قرارگیری آن‌ها براساس حروف الفبای نام خانوادگی‌شان تنظیم شده است. شایان ذکر است آمدن نام این افراد و نیامدن نام بسیاری دیگر فقط مربوط به اسناد موجود از آن‌ها بوده، چراکه مبنای پژوهشْ اسنادِ دردسترس بوده است. مثلاً از سیدمحمدعلی جمال‌زاده بیش از پانصد نامه و سند موجود بود اما از جلال آل‌احمد هیچ سندی وجود نداشت، درصورتی‌که کتاب‌های هر دو در این مؤسسات منتشر شده بود. این کاستی‌ها با گذر از حوادث گوناگون تاریخی در این هفت دهه و به‌ویژه گرفتار شدن اسناد در آن استخر کذایی به وجود آمده است؛ چیزی که سبب شده بود بخش زیادی از اسناد و منابع بر اثر مواردی چون برف و باران و تلنبار شدن در خاک از بین برود. دربارۀ تعداد اسناد و نامه‌های انتخاب‌شده برای هر فرد نیز میزان و طول عمر همکاری او با این مؤسسات مد نظر بوده است. مثلاً افرادی چون کریم کشاورز و محمد قاضی، از نظر شمار آثار، با مترجمی که فقط یک عنوان اثر داشته است در قیاس نمی‌آیند. این مورد دربارۀ طراحان گرافیک نیز صدق می‌کند؛ پرویز کلانتری، محمدزمان زمانی و بهزاد گلپایگانی، از نظر تعدد آثارشان در انتشارات فرانکلین، با طراحی که چند جلد محدود را قلم زده مقایسه نمی‌شوند. در این موارد تمرکز بر میزان همکاری افراد با این سه مؤسسه بوده است. ازآنجاکه هدف همایون صنعتی‌زاده هم‌افزایی بود و همکار ناشران بود نه رقیب آن‌ها، اسناد بسیاری از ارتباط فرانکلین تهران با ناشران و کتاب‌فروش‌ها در دست بود، که برای نمونه در فصل سوم، بیست‌وسه سند از ناشران شاخص (از هر ناشر یک نمونه) انتخاب و آورده شده است.
از اهمیت جمع‌آوری و پرداختن به این منابع درحال تخریب  بگویید.
این نامه‌ها و دست‌نوشته‌ها و طرح جلدها بی‌تکرار هستند. تعداد خیلی زیادی از افرادی که این‌ها را پدید آوردند دیگر در کنار ما نیستند و از بین رفتن این‌ها خسارت عظیمی به فرهنگ و هنر و ادبیات این سرزمین بود. من بسیار خوشحال هستم که این اسناد باارزش در موزه و مرکز اسناد انتشارات علمی و فرهنگی حفظ می‌شوند.
   
کاری معادل یک رسالۀ دکتری
علی دهبـاشی (سردبیر نشریه بخـارا)


بخش بسیار مهمی از فرهنگ ایران در دوران معاصر در بخش نشر کتاب و مطبوعات رخ داده است. کوشش‌های ارجمند پژوهش‌گران و علاقه‌مندان در این چند دهه بیشتر در قالب پایان‌نامه‌ها‌ی دانشگاهی یا مقاله‌ها و یادداشت‌های پراکنده دربارۀ زمان یا موضوعی خاص در نشر کتاب بوده است. و بیشترِ آنچه ما با عنوان تاریخ نشر در اختیار داریم گفت‌وگوهایی است که خوش‌بختانه به مناسبت‌های گوناگون با برخی از دست‌اندرکاران نشر کتاب در حوزه‌ها‌ی مختلف آن انجام شده است. شاید بتوان فقط خاطرات عبدالرحیم جعفری، بنیان‌گذار مؤسسۀ انتشارات امیرکبیر، یا بخشی از خاطرات احسان یارشاطر را اثری منسجم محسوب کرد. در اینجا، ضمن ارج‌گذاری به تلاش‌های همۀ کوشنده‌های راه تدوین تاریخ نشر در ایران، کتاب فعلی را ادامۀ آن راه می‌دانم. دربارۀ تاریخ و کارنامه‌های سه ناشری که در این کتاب از آن‌ها سخن به میان می‌آید - انتشارات فرانکلین، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، انتشارات علمی و فرهنگی - کمترین منابع وجود داشته است. تصور می‌کنم این کاستی و کم‌اطلاعی دربارۀ این سه ناشر مهم، از دهۀ ۱۳۳۰ به بعد، بیشتر از دو زمینه سرچشمه می‌گیرد: نخست اینکه درهای ورود به مرکز اسناد این سه ناشر گشوده نبوده است و دوم آنکه اصولاً فضای اجتماعی حاکم بر نشر ایران آنچنان سیاست‌زده بوده است که این ناشران دولتی، یا دست‌کم دست‌نشاندۀ سیاست‌های دولت‌های وقت خوانده می‌شدند، درصورتی‌که با مطالعۀ این کتاب پی می‌بریم اینگونه نبوده است. در فضای سیاست‌زده و چپِ حاکم بر ایران - به‌خصوص بعد از ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲- همکاری کردن با این ناشران مذموم انگاشته می‌شد و نویسندگان و مترجمان برای همکاری با آن‌ها کمتر میل و رغبت نشان می‌دادند. اما انتشارات فرانکلین و بنگاه ترجمه و نشر کتاب - به‌علت غنای بیش‌ازحد فرهنگی، ویراستاری، طراحی و تولید و توانایی علمی - موفق شدند این جو خصومت‌آمیز را تغییر دهند و به‌این‌ترتیب اعتبار درونی خود را آشکار کنند و به نظر همگان برسانند.  اما کوشش پژوهشگر ارجمند و دوست هنرمند من آقای معراج قنبری - که با صراحت می‌گویم کار او معادل یک رسالۀ دکتری است - بدون تردید کاری سترگ و برگی‌ زرین در پژوهش‌های تاریخ نشر ایران است. ترکیب به کار بردن اسناد و تصاویر جلد کتاب‌ها بسیار مبتکرانه و عالی است و محقق کوشیده است تاریخ طراحی گرافیک و طراحی جلد را با تاریخ این سه ناشر، به‌خصوص انتشارات فرانکلین، پیوند دهد.  اهمیت دیگر این پژوهش در این است که پژوهشگر موفق شده است تمامی اسناد چندین‌هزاربرگی این ناشران را، که متجاوز از سیصدهزار نسخه بوده، با موشکافی خاصی از آرشیوهای دردسترس و دورازدسترس  به دست آورد و بررسی کند. مخاطب، در هر فصل از کتاب، با اسناد و نامه‌هایی روبه‌رو می‌شود که خواندنی، جذاب، در خدمت متن و ساختار کتاب و علاوه بر آن‌ها آگاهی‌دهنده هستند. تصور می‌کنم هرکس بخواهد تاریخ فرهنگ و ادبیات و نشر ایران را بنویسد، این کتاب از منابع اصلی او خواهد بود.

یک تلاش جمعیبرای حفظ تاریخ
نـادره رضـایی (مدیرعامل انتشارات علمی و فرهنگی)


فرانکلین را همایون صنعتی‌زاده بنیان نهاد. این را همه می‌دانیم و، چنانکه سیروس علی‌نژاد می‌گوید، می‌دانیم که بی‌تردید هیچ سازمان نشری در ایران به‌اندازۀ انتشارات فرانکلین موفق نبوده است. اما، به‌تعبیر همو، داستان مهیج شکل‌گیری فرانکلین و داستان پیروزی بی‌چون‌و‌چرایش را به‌تمامی نمی‌دانیم. دقایق و جزئیات و احوال آدم‌ها در این  شصت‌وهفت سال فعالیت پوشیده خواهد ماند، حال‌آنکه به دانستن همین دقایق محتاجیم. با جزئیات و دقایق است که جهان شکل می‌گیرد. ما نه حال صنعتی‌زاده را در آن نخستین روز می‌دانیم، نه از دشوارترین روزی که در فرانکلین بر وی رفته آگاهیم. صنعتی‌زاده کتاب‌ها را فراهم آورده و پای زریاب‌خویی را بدان‌ها گشوده. و پای غلامحسین مصاحب و منوچهر انور را. مگر ما در تاریخ نشر چه داریم غیر از این اشیای خاموش و کاغذهای رنجور و زرد و نازک؟ مگر در دقایق نشر و کتاب‌سازی جای حرفی مانده جز دست‌نوشته‌های نجف دریابندری و کریم امامی برای یکدیگر؟ و در آماده‌سازی کتاب و ویرایش چه داریم برتر از دستخط احمد سمیعی گیلانی و برگه‌های کار میرشمس‌الدین ادیب سلطانی و اسناد به‌جامانده از تلاش‌ها و اثرگذاری‌های احسان یارشاطر و باستانی‌پاریزی و سیمین‌بهبهانی و سیدجعفر شهیدی و بهاءالدین خرمشاهی و فروغ؟ در انتشارات فرانکلین، روایت هر کتاب در آنچه در سنت فرانکلینی به آن «پروندۀ کتاب» می‌گویند ثبت می‌شده است، به دقت و درستی و نظم، پیوسته و مستمر، به حوصله و به صبر؛ سنتی که تاکنون ادامه یافته، چندان‌که هر پرونده ماجرای تکوین یک جهان است. این‌ها را داریم و نداریم. ما نیاموخته‌ایم از این اندوخته‌های عظیم بیاموزیم. اهمیت سند بر ما چندان روشن نیست، چنان‌که از اهمیت تاریخ ناآگاهیم. ما بلدیم به گذشته افتخار کنیم، اما نیاموخته‌ایم چگونه گذشته را به حال بیاوریم و چگونه آن را به آینده بسپاریم. دلایل ماجرای تلخی که سال‌های اخیر برای اسناد و کتابخانه و بایگانی انتشارات علمی و فرهنگی اتفاق افتاد و سبب از بین رفتن بخشی از آن‌ها در سال ۱۳۹۵ شد بر ما روشن نبود. نمی‌دانستیم آیا رها کردن هزاران برگ از اسناد و دفاتر مالی و فروش کتاب‌های ارزشمند و انبار کردن صدها جلد کتاب دیگر در استخر و انبار در چاپخانۀ سرخه‌حصار از سر سهو و سهل‌انگاری بوده یا عمداً و برای امحای آثار گذشته انجام شده است. فرقی هم نمی‌کرد، هرچند متأسفانه تعدادی از این کتاب‌ها و اسناد از دست رفته بودند و نمی‌دانستیم چه تعدادند. ازاین‌رو، راه‌اندازی موزه و مرکز اسناد و احیای کتابخانۀ انتشارات علمی و فرهنگی از دی‌ماه سال ۱۳۹۸ در صدر برنامه‌های انتشارات واقع شد  و پس از بررسی‌های اولیه و امکان‌سنجی‌های مقدماتی، طرح اولیه‌ای در نظر گرفته شد و ضمن مشورت با سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران، کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، فیلمخانۀ ملی ایران و سایر صاحب‌نظران و استفاده از نظرات تخصصی هریک تکمیل شد. موزه و مرکز اسناد انتشارات علمی و فرهنگی مکانی برای نمایش اسناد، اشیا، آثار، کتابخانه و بایگانی جامع این نشر و یادآور کوشش‌های دو دورۀ متفاوت از دو ناشر پیشرو، نوآور و تحول‌آفرین در صنعت نشر ایران است، که میراث آنان همچنان زنده و پابرجاست. از دل این پروژۀ عظیم و بی‌نظیر در تاریخ نشر کشور، به ایدۀ تدوین مجموعه‌ای درخصوص ثبت و مکتوب کردن اسناد و بایگانی کتاب‌های نشر در هفت دهه فعالیت رسیدیم. کتاب از ریشه تا امروز، اولین دستاورد این عناوین، به مخاطبان فرهیختۀ انتشارات علمی و فرهنگی تقدیم می‌شود.

یک کتـاب مـهـم و مفـید
بهاء‌الدین خرمشاهی (نـویسنــده و مترجـم)


کتاب از ریشه تا امروز از سه نشر بزرگ سخن می‌گوید. من از این کتاب لذت روحی و حظ بردم. چقدر آن را ورق زدم و قراردادها و نامه‌ها و روی جلدها را خواندم و دیدم و شرح احوال‌ها را خواندم. کار آقای قنبری در عین جوانی بسیار پخته است و به نظر من یکی دو دهه از سنشان جلوتر هستند. آدم انتظار دارد این کار به این پاکیزگی را کسی انجام داده باشد که دست‌کم پنجاه سال دارد. اما ایشان متولد سال ۱۳۷۳ هستند و این کتابِ سوم یا چهارم این جوان است و من ایشان را واقعا تحسین می‌کنم. انشالله با همین طمانینه و استوار و با اعتماد به نفس حرفه‌ای ادامه دهند. باری عزیزان من کتاب‌ها را به چند دسته تقسیم می‌کنم. کتاب‌ها یا مفید هستند یا مهم، یا هیچکدام. این کتاب اما هم مفید است هم مهم. کتاب فوق‌العاده خوش‌خوان است. اطلاعات بسیار مهمی دارد و گاهی از افرادی چون عبدالرحیم جعفری، کریم امامی، عبدالحسین آذرنگ و دیگران یک یادداشت کوتاه در کنار جریان اصلی متن کتاب در تایید یا تکمیل موضوع آورده شده، که این کار هم بر خوبی‌های کتاب افزوده است. این کتاب با این چاپ زیبا برای هرکسی که با فضای نشر و فرهنگ ایران سر و کار دارد مفید است. از نظر من این کتاب در صفحه‌ روزگار و تاریخ فرهنگ ما می‌ماند.

یک حادثه تاریخی گـلـی  امــامـی
(نویسنده و مترجم)

نوشتن درباره تاریخ ریشه‌ای را که پس از ۶۷ سال به درختی تنومند و بالنده تبدیل شده، نمی‌توان در دو پاراگراف خلاصه کرد. کافی است کتاب را تورق و مرور کنید تا درک کنید رشد این سه انتشارات کمابیش به‌هم وابسته، در پایه‌گذاری و رونق نشر و فرهنگ تاریخ معاصر ایران چه تاثیر نهادینه‌ای داشته است. من پنجاه و  سه سال پیش به این خانواده پیوستم و به مدت ۱۲ سال زیر سایه بزرگانی که ارکان اصلی رونق و موفقیت آن بودند آموختم و تلمذ کردم.  تجربه‌ای که از آن پس در تمام کارهایی که انجام دادم راهنما و راهکارم بوده است و اگر سر سوزنی در کاری موفق بوده‌ام حاصل همین آموزه‌ها بوده.  نشر این کتاب مستطاب حادثه‌ای تاریخی است، چه از منظر پژوهش، تالیف، گردآوری و تدوین و چه از دیدگاه صفحه‌آرایی و تناسب چیدمان عکس‌ها و مطالب که در شرح و توصیف آن باید مقالات متعدد نوشته شود. ما کسانی که عمری را در عرصه نشر گذرانده‌ایم و موی خود را سفید کرده‌ایم، ارزش هماهنگی پژوهشگر و مولف طراح و شورای سیاست‌گذاری آن را درک می‌کنیم و ارج می‌گذاریم.

نماد کوششی برای خودشناسی
فـرهنگ رجــایـی (نـویسنـده و پژوهشگر)


وقتی ابن فندق، نویسندة کتاب تاریخ بیهق می‌نویسد، «تواریخ خزائن اسرار امور است و در آن عِبَر و مواعظ و نصایح، و نقد آن بر سکة تقدیر الهی مطبوع بود» (ص 7 متن) منظورش همة نوع تاریخ است، شامل تاریخ حیات فردی، جمعی، نهادی و همگانی (یا بنی نوع بشر). وقتی کتاب ارزشمند از ریشه تا امروز به دستم رسید نه فقط این بیان پربصیرت به ذهنم آمد که کتاب را نماد کوششی برای خودشناسی نهادی از سوی «انتشارات علمی و فرهنگی» تلقی کردم. ضمن سپاس از زحمات دوستان کوشنده، به‌یاد بیاوریم که هر نوع اهتمام برای خودشناسی (فردی، جمعی، نهادی و همگانی) نه فقط نوعی خداشناسی بلکه بازگشت به خویشتن خویش انسانی است که یاری دهندة قدم‌های استوار به پیش است که باز به بیان تاریخ بیهق، «هر که از علوم تواریخ اعراض کند دست زمانه بر وی دراز شود» (ص 11 متن). دست زمانه بر شما دراز مباد و پاداش زحماتتان عاقبت به خیری باد.

برون‌ریزی دوباره یک تاریخ مدفون
عبدالکریم رشیدیان (پژوهشگر فلسفه)


کتاب از ریشه تا امروز را در دو روز گذشته تاجایی که توانستم مطالعه کردم و لذت بردم، که البته همراه با شوکی بود ناشی از عکس تکان‌دهنده‌ کتاب‌ها و اسناد رها شده در استخر، که از همان ابتدا اهمیت کار پدید‌آورندگان این مجموعه را روشن‌تر می‌کند. این کار ہنوعی برون‌ریزی دوباره یک تاریخ مدفون یا فراموش شده است. به آقای معراج قنبری و همه دست‌اندرکاران و پدیدآورندگان کتاب خسته نباشید می‌گویم و برای آنان کامیابی هرچه افزون‌تر آرزو می‌کنم.

یادگار خـوب و کتابی نفیس
احمد سمیعی گیلانی(نـویسنده و ویراستار)

این کار یادگار خیلی خوب و خیلی کتاب نفیسی است. دست‌نوشته‌های این افراد شیرین است. من با بیشتر این‌ها دوستی داشتم و شمار زیادی از کتاب‌هایی که اینجا آورده شده را من ویراستاری یا بازنگری کرده بودم.

این خبر را به اشتراک بگذارید