• یکشنبه 30 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 11 ذی القعده 1445
  • 2024 May 19
شنبه 9 مرداد 1400
کد مطلب : 136919
+
-

میگرن/ خبر مخلوط

میگرن/ خبر مخلوط

مونا محور

می گویندحال و احوال رامبد جوان خوب نیست. او هنوز واکسن کرونا نزده و سر ضبط خندوانه با ۱۷نفر از عواملش درگیر کرونا شده. روی کاشی شنبه ایستاده‌ام که جمشید هاشم‌پور را تصور می‌کنم که با هیبت زینال بندری قطار فشنگ دور کمر و سینه با آرپیجی به جنگ کرونا می‌رود، درحالی‌که هنوز نقطه قرمز رنگی از جای سوزن واکسن سینوفارمی که زده روی دستش خودنمایی می‌کند. به کوچه تنگ و تاریک یکشنبه می‌رسم همایون ترجیح می‌دهد سکوت کند از انتشار بدون اجازه آوازی با صدای پدرش اما خب ناراحت است بیشتر از انتشار تصاویر عجیب و غریبی که صدای خسرو آواز ایران را همراهی می‌کند. صفحه بعد را مرور می‌کنم نمی‌دانم چند شنبه اما حتما در همین هفته گذشته‌ام.
چرت صبحگاهی‌ام با باخت والیبالیست‌ها مقابل کانادای آخر جدولی پاره می‌شود و از حذف نجمه خدمتی و ناداوری داور کره‌ای که باعث حذف تیم شمشیربازی ایران شد بی‌حوصله عبور می‌کنم.
 رادیو روشن است. به حرف‌های مجری تلویزیون - کیانوش جهانپور - که گویا معاون وزیر بهداشت هم هست گوش می‌کنم. ارز ترجیحی قرار است از داروهای خاص حذف شود و این یعنی چه کیفی بکنند داروفروشان ناصرخسرو به‌خاطر این تصمیم فوق‌العاده و دارو نایاب‌کن. برای امروز کافی نیست باید به ملی‌پوش شنا در المپیک هم تذکری بدهم. پسرک جوان از وان آب یخ برزیلی‌ها دزدکی استفاده کرده اصلا کار قشنگی نیست. دزدی وان آب یخ در المپیک؟ یعنی چه؟ از هموطن قایقرانت یاد بگیر که با حوله خیس ریکاوری کرده و دست به کیسه یخ رقبا نزده است.  بالاخره یک خبر خوب پیدا شد. خدا را شکر حداقل این هفته مدیران بانک‌ات راضی و خوشحالند از پاداش ۵۰۰میلیونی که مدیرعامل بانک مقرر فرمودند صلوات بفرستید... دوباره در خیابان خودم را پیدا می‌کنم. پشت ویترین مغازه مرغ‌فروشی قیمت قبلی را با دست پاک کرده، قشنگ رد دستش با جوهر ماژیک آبی خودنمایی می‌کند اما 40هزار تومان را درشت نوشته که اشتباه خوانده نشود. نفس عمیقی می‌کشم به آخر هفته رسیده‌ام تلویزیون مغازه روبه‌رویم، رو به خیابان روشن است. مجری ورزشی با چشمان گرد و رگ‌های ورم کرده از مالیات مردم می‌گوید. به‌نظرم تنها جایی که مالیات ما درست خرج شده همین جایی‌است که آقای مجری از آن ناراحت است. بهتر است بروم خانه و گوش‌ها و چشم‌هایم را ببندم و کمی آرامش بگیرم اما کنجکاوی نمی‌گذارد به صفحه گوشی موبایل چشم ندوزم.
خبر مهمی هم نیست اما نمی‌دانم چرا زل زده‌ام به این خبر معمولی که نوشته رئیس مجلس در راس یک هیأت بلندپایه وارد سوریه شد.
من خسته‌ام یا چشمانم دو‌دو‌می‌زند؟
چشمانم بسته می‌شود و خواب می‌بینم داخل مجلس‌ام و با ۹۵صندلی خالی، دارند رأی‌گیری می‌کنند و رئیس جلسه بلند بلند داد می‌زند تصویب شد. صدای رضایت و شادی بلند می‌شود. خدا را شکر گویا می‌خواهند صیانتمان کنند ما هم که عاشق صیانت شدنیم چه کاری بهتر از صیانت فضای مسموم مجازی؟ اصلا هفته باید با این خبر تمام می‌شد؛ مسکن خوبی است برای بسیاری از درد و بلاها. با صیانت فضای مجازی کارون دوباره لبش سیراب می‌شود و کرونا هم که دیگر جایی برای اطلاع‌رسانی‌های ترسناکش ندارد دمش را روی کولش می‌گذارد و می‌رود. تازه دیگر خبری از گرانی گوشت و مرغ هم نیست چرا؟ چون فضای مجازی‌ای نیست که خبری در آن باشد. به‌نظرم از هفته آینده در آگهی‌های همشهری بیشتر دقیق شوم شاید دفتر نمایندگی گوگل یا واتساپ در تهران نیاز به کارگر ساده یا بازاریاب حرفه‌ای داشته باشد و آگهی کند. خدا را شکر هفته گذشته چقدر خوب بود حتما که از این هفته که می‌آید بهتر بوده است. تجربه دارم که می‌گویم. می‌گویید نه خبرهای هفته جدید را که اول هفته بعدی خدمت‌تان عرض می‌کنم را مرور کنید.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید