فهمیه طباطبایی_خبرنگار
یک ویروس ریز و چموش که اندازهاش کوچکتر از نقطهای است که بچهها پایان دیکتههایشان با مداد قرمز روی دفتر مشقشان میگذارند، درست 3ماه پیش در همین روزها از 8هزار و 28کیلومتر مرز زمینی و دریایی ایران عبور کرد و خودش را رساند به شهرهای کوچک و بزرگ که در دل نقشه جا خوش کرده بودند و روزشماری میکردند برای رسیدن بهار و نوروز و بوی خوش شادی مردمانشان در کوچه و خیابان.
همین نقطه کوچک و بیمقدار، همه جا سرک کشید. جانهای عزیز را گرفت. خانوادههای زیادی را داغدار کرد. اقتصاد کشورها را ویران و کارگران و کارمندان زیادی را بیکار کرد. پزشکان زیادی را کشت و حتی به پارکها و مدرسهها هم رحم نکرد و درهایشان را به روی کودکان و نوجوانان بست.
این نقطه منحوس و کشنده اگر هزار و یک بدی داشت، یک خوبی هم داشت و آن این بود که آینه تمام قدی گذاشت روبهروی بسیاری از انسانها و نقاط قوت و ضعف را به رخشان کشید. به مدیران و مسئولان نهادهای مختلف نشان داد که چقدر زیرساختهای کشور برای روزهای سخت و دشوار سست و ضعیفند و اگر حادثهای بزرگتر رخ دهد هیچ آمادگی برای کنترل شرایط ندارند.
آموزش و پرورش یکی از نهادهایی بود که زودتر از همه، ساختار معیوبش در این آینه تمامنما بیرون زد و نواقصش در این مدت آشکار شد. برنامه نداشتن در آموزشهای از راه دور، عقب ماندن از فناوریها و تکنولوژیهای جدید آموزشی و بازگشت به آموزش تلویزیونی همچون دهه60 که کشور درگیر جنگ تحمیلی بود، ثابت کرد که این وزارتخانه تا رسیدن به قله آموزشهای جدید و نوین چقدر فاصله دارد.
این ویروس چموش بار دیگر بحث عدالت آموزشی و طبقاتی شدن دسترسی به آموزش عمومی را عیان ساخت، اما این بار فقط با یک گوشی موبایل و اپلیکیشن ساده. نشان داد ثروت پیشقراول علم شده و طبقات فرودست جامعه هر روز فاصلهشان با آموزش باکیفیت بیشتر میشود.
اگر بهعنوان دانشآموز گوشی موبایل هوشمند چند میلیونی و اینترنت پرسرعت با حجم بالا داشتی، سهم بیشتری را از علم و دانش و زمان آموزشی میبری؛ وگرنه باید منتظر فداکاری معلمی در روستای دورافتادهات بمانی که برای تدریس سراغت بیاید یا چشمت به دستان پرمهر نیکوکاران مشهور در فضای مجازی بماند که شاید روزی گذرشان به کوچه و خانه شما هم بیفتد و گوشی موبایلی برای ادامه تحصیل به تو مرحمت کنند.
کرونا این بار نشان داد بخش زیادی از نقد و نظرها درباره ناکارآمدی اقتصادی بسیاری از مدارس غیردولتی درست است. مدارسی که دانشآموزان را به چشم ریال و اسکناس و واریزهای میلیونی میبینند و اگر پایش بیفتد حاضر نیستند که شفافیت مالی خود را به والدین دانشآموزان خود هم ارائه دهند و بگویند که هزینه سرویس رفتوآمد و پول غذا و نیمچاشت، اردوهای لغو شده در این 3ماه چه شده که نه حاضرند آن را به خانواده دانشآموز پس بدهند و نه میتوانند حقوق و بیمه معلمانشان را بپردازند.
این ویروس کوچکتر از نقطه دفتر مشق کودکان حتی این بار هم حریف این نشد که آموزش و پرورش تکانی بهخود بدهد و آستین بالا بزند و زیرساختهای تکنولوژی و فناوری آموزشی مدارس را بالا ببرد. بهجای آن دودستی آمار و اطلاعات 14میلیون دانشآموز و 700هزار مدیر و معلم را تقدیم شرکتهای بزرگ تجاری کرد تا آنها در خلال هزار و یک نوع ثروتاندوزی، آموزشی حداقلی به دانشآموز ارائه دهند و اسمش را هم بگذارند شاد.
این روزهای سیاه که کرونا آن را تبدیل به کابوس کرده، میگذرد و انسانها به هر طریق به جریان زندگی برمیگردند، اما باید دید که کرونا، این ویروس نادیده، چگونه بر نواقص و بیعدالتیها اثر خواهدگذاشت.
آینه تمامنمای کرونا
در همینه زمینه :
نقل و انتقالات
سلامت
خبر