نقدی برای تمام فصول
سعید مروتی ـ منتقد فیلم و روزنامهنگار
درگذشت نجف دریابندری، بهانهای شد (اینبار با افسوس و تأسف) برای یادآوری مجدد و موکد جایگاه بیبدیل چهرهای که فقط مترجم نبود و جمله معروف «او خود بهتنهایی یک نهاد بود» در مورد دریابندری هیچ نشانی از اغراق ندارد. این را بیکموکاست کارنامه دریابندری میگوید. دربارهاش روزنامهها زیاد نوشتند و باز هم خواهند نوشت. این نوشته اشارهای است کوتاه به معدود مقالههای سینمایی نجف دریابندری. مترجم تاریخ سینمای آرتور نایت (که هنوز هم امیرکبیر آن را تجدید چاپ میکند) منتقد سینما نبود و «قیصر» تنها فیلمی بود که او را مجاب کرد دربارهاش بنویسد.
مقاله «قیصر پس از 20سال سیاهمشق» چاپ شده در روزنامه کیهان به تاریخ ۵ بهمن ۱۳۴۸، کنار نوشتههای ابراهیم گلستان و فریدون هویدا، نشانهای مهم از تأیید فیلم کیمیایی، توسط جریان روشنفکری است. میان مقالههای فراوانی که زمان اکران قیصر نوشته شد، مطلب دریابندری اهمیت ویژهای داشت. مقالهای که با بیانی نسبتا صریح، به اعتراض اجتماعی کاراکتر قیصر اشاره میکرد و میشود گفت مقاله قیصر بعد از 20سال سیاهمشق، از منظر روشنفکری چپگرا، ریشههای اعتراض و طغیان کاراکتر کیمیایی را میکاود. هوش درخشانی که گول ظاهر را نمیخورد و درگیر مفاهیم پیشپاافتادهای چون دعوای ناموسی و انتقام فردی نمیشود. دریابندری منتقد سینما نبود، ولی قیصر را بهتر و درستتر از بسیاری از منتقدان دید. و مقالهاش آنقدر مهم بود که واکنش سرسختترین مخالف قیصر را به همراه داشته باشد.
هوشنگ کاووسی البته پای ترجمه اشتباه نام فیلم برگمن را در تاریخ سینمای آرتور نایت پیش کشید. پاسخ دریابندری به مقاله کاووسی نشانهای دیگر از ذکاوت آقای مترجم بود؛ جایی که او جواب دشنام را با استدلال میدهد.
بیش از نیمقرن گذشته و هنوز تحلیل دریابندری درباره قیصر جواب میدهد: «... حالا میگویند که چرا قیصر به کلانتری نرفته است تا افسر نگهبان با کمال جدیت به کارش رسیدگی کند؟ سؤال مهملی است. این از قضا سرگذشت آدمی است که به کلانتری نرفته است. آنهایی که به کلانتری رفتهاند سرگذشت دیگری دارند. اشخاص میتوانند سرگذشت یکی از این آدمها را روی پرده بیاورند. هرکسی پرسید چرا قهرمان آنها به کلانتری رفته است، سؤالش به همان اندازه مهمل خواهد بود.»
حالا همه اینها بخشی از تاریخ سینمای ایران است؛ بخشی از گذشتهای که نمیشود محوش کرد. این یادگار نجف دریابندری برای سینمای ایران است و اینکه چگونه میتوان درست دید، درک عمیق داشت و بدون ادا و اصول، نسبت به اثری که تبدیل به پدیدهای اجتماعی شده، واکنش نشان داد، نشانهای از درخشش ذهنی روشن که با آن فارسی درجه یک، میداند کجا و چگونه باید حرفش را بزند. با صراحت و سادگی در بیان که پشت واژههای عجیب و دشوار پنهان نمیشود و سواد و دانایی را به رخ نمیکشد. درباره دریابندری مقالهنویس، بیش از اینها باید نوشت.