• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
یکشنبه 14 اردیبهشت 1399
کد مطلب : 99720
+
-

شهر به مثابه شخصیت

پاریس در رمان در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته چه جایگاهی دارد؟

شهر به مثابه شخصیت

استفن اوئه 22سال از عمرش را وقف مارسل پروست و مجموعه کمیک اقتباس‌شده «درجست‌وجوی زمان ازدست‌رفته» کرده است. او اصالتا اهل برست و عضو نیروی دریایی بوده است. این کارگردان هنری سابق آژانس تبلیغاتی، پیش از آنکه در پاریس مستقر شود مدت‌ها در اقیانوس هند دریانوردی کرده است. در سی‌وپنج‌سالگی در جست‌وجوی زمان از دست‌رفته را کشف کرد و مجذوب آن شد و به‌دنبال آن اقتباس موشکافانه بصری از این اثر پروست را آغاز کرد. با انتشار جلد جدیدی از این مجموعه، جلد ماقبل آخر، «در سایه دوشیزگان شکوفا: درباره مادام سوان»، بخش اول (چاپ دلکور)، اوئه به نوبه‌خود صدسالگی اهدای جایزه گنکور به پروست در 10دسامبر 1919 را جشن گرفت. در این گفت‌وگو او درباره روند اقتباس بصری از کار پروست توضیح می‌دهد.

برای جلد هفتم و در کل برای در جست‌وجو...، پاریس را چطور مجسم کردید؟
من عاشق پاریس هستم. هیچ‌وقت سوار مترو نمی‌شوم. سوار اتوبوس می‌شوم تا شهر را ببینم. من طراح گرافیک هستم، بنابراین پیشامدگی و گچبری‌های ساختمان‌ها را به دقت نگاه می‌کنم. بیش از نیمی از ساختمان‌های پاریس به سبک معماری اوسمانی ساخته شده‌اند. این لغت از نام بارون اوسمان، فرماندار حوزه رود سن در قرن نوزدهم، گرفته شده است. ساختمان‌های اوسمانی همگی از سنگ و هم‌ردیف یکدیگر ساخته شده‌اند و حداکثر 6طبقه دارند. پاریسِ پروست عمدتاً اوسمانی است، غیر از بخش ایل سن لویی. دوست دارم نمای ساختمان‌ها را در کارهایم بازسازی کنم و کاری کنم که خواننده ترغیب شود به داخل این مکان‌ها برود. وقتی بچه بودم ماکت درست می‌کردم. امروز همانطور که پیش‌تر ماکت درست می‌کردم، نقاشی می‌کشم: به ابعاد خیلی کوچک درمی‌آیم و داخل این مکان‌ها می‌روم. از نظر من، در رمان در جست‌وجو...، پاریس یکی از شخصیت‌های اصلی است.

پاریسِ پروست را چطور توصیف می‌کنید؟
پاریسِ پروست عمدتاً فوبور سن ژرمن و غرب پاریس را در بر می‌گیرد و به ندرت شرق پاریس را شامل می‌شود. با وجود این چندصحنه خشن در بخش‌های دوازدهم و نوزدهم، در شرق پاریس می‌گذرد. این اتفاق در دشت مونسو، انتهای شانزلیزه و میدان کنکورد،یعنی جایی که والدینش زندگی می‌کردند، هم می‌افتد.

به خوانندگان توضیح دهید که پروست چطور فهمید در 10دسامبر 1919 جایزه گنکور را برده است...
این خیلی خنده‌دار است. وقتی به او گفتند که جایزه گنکور را برده است فقط جواب داد: «آه» (می‌خندد). گذشته از این، آنچه گفته می‌شود درست نیست! در این اثر او، همه جملات بلند نیستند. این جمله‌اش را درنظر بگیرید: «مدت‌های مدیدی بود که زود می‌خوابیدم». این جمله طولانی نیست!

آیا درست کردن کمیکی اقتباس‌شده از رمان مارسل پروست دشوار است؟
می‌توانم بگویم که مطمئناً بخش سخت کار خلاصه کردن است. انتخاب کردن و خلاصه کردن کار پروست خیلی زمانبر است، زیرا همه‌چیز آن خوب است. بعضی اوقات از اینکه مجبورم جملات شکوهمند را فدای روان‌شدن موضوع کنم، متأسف می‌شوم. سخت‌ترین بخش همین فداکردن است.

می‌توانید بگویید که چطور کمیک‌ها را از متن رمان در جست‌وجو... خلق می‌کنید؟
من متن را به 4مؤلفه تقسیم می‌کنم: «صدای راوی» (در قصه)، گفت‌وگوها (در حباب‌های نقل قول)، طراحی... و متن که به کلی ناپدید می‌شود. از همان‌موقعی که تصمیم می‌گیرم که چه چیز باید بماند، مطابق گزاره‌ها اندازه کادر را تنظیم می‌کنم. طول یک جمله معمولاً عرض کادر را تعیین می‌کند. وقتی این کادرها و حباب‌های نقل‌قول در جای خود قرار بگیرند، درباره تعیین جای شخصیت‌ها تصمیم ‌می‌گیرم. درواقع، من دقیقا برعکس کار می‌کنم! همیشه تصور می‌کنیم که اول طرح را می‌کشیم و بعد حباب‌های نقل‌قول را جایی که بتوانیم می‌گذاریم. بشخصه اول حباب‌های نقل‌قول را سر جایشان می‌گذارم و بعد در جایی که می‌توانم طراحی می‌کنم (می‌خندد).

با این اقتباس قصد ندارید نشان دهید که پروست نه‌تنها غمگین و متفرعن نیست، بلکه برعکس نویسنده‌ای بسیار شوخ‌طبع است؟
آه، بله... فکر می‌کنم وقتی پروست جایزه گنکور را دریافت کرد قربانی انتقادهای روزنامه وحشتناکی شد که مخالف جملات طولانی او بود. با این حال، به‌کاربردن جملات طولانی در رمان در جست‌وجوی زمان از دست رفته بسیار هوشمندانه است؛ فلسفه‌ در زمینه نگارش است و تحلیل چیزی است که فکر می‌کنیم کامل است. شیوه نگارش او بسیار دقیق است، اما نباید در سنین پایین نوشته‌هایش را مطالعه کنید؛ باید حداقل کمی معاشرت کرده باشید، کمی رنج برده باشید، عاشق شده باشید... زندگی کرده باشید.

پس از گذراندن 22سال در دنیای پروست، چه چیزی به وجه تمایزتان تبدیل شده است؟
بدون تردید استقبال! وقتی تصمیم گرفتم که کمیک‌هایم را خلق کنم، با خودم فکر کردم که فقط طرفداران پروست به آن علاقه نشان می‌دهند که جمعیت کوچکی را تشکیل می‌دهند. حتی ناشرم با دیدن میزان فروش تعجب کرد. فکر می‌کرد در سال اول حداکثر 500نسخه به فروش برود، اما در‌ماه اول هزار نسخه فروختیم و اکنون بیش از 300هزار نسخه به فروش رفته است. فوق‌العاده است! و البته همه آنها چاپ‌های خارجی هستند! چیزی که بیشتر از همه به آن افتخار می‌کنم این نسخه‌های خارجی محبوب هستند. کمیک‌های من به کره‌ای، اندونزیایی و ... ترجمه شده‌اند. یک فرد اندونزیایی را تصور کنید که پروست بخواند! کارهای پروست اصلا در اندونزی چاپ نشده‌اند. نخستین تجربه آنها از پروست، خواندن کمیک‌های من بوده. از نظر من باورنکردنی است! شاید روزی کمدی موزیکالی نیز از این اثر پروست ساخته شود (می‌خندد).

سخت‌ترین بخش فدا کردن است
می‌توانم بگویم که مطمئناً بخش سخت کار خلاصه کردن است. انتخاب کردن و خلاصه کردن کار پروست خیلی زمانبر است، زیرا همه‌چیز آن خوب است. بعضی اوقات از اینکه مجبورم جملات شکوهمند را فدای روان‌شدن موضوع کنم، متأسف می‌شوم. سخت‌ترین بخش همین فدا کردن است
 

این خبر را به اشتراک بگذارید