• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
شنبه 21 دی 1398
کد مطلب : 92488
+
-

ترور سردار سلیمانی، در دیپلماسی را به روی ایران و آمریکا بست

گفت‌وگو با علی واعظ، مدیر برنامه ایران در گروه بین‌المللی بحران

ترور سردار سلیمانی، در دیپلماسی را به روی ایران و آمریکا بست


محمدامین خرمی ـ خبرنگار

8سال پیش در بحبوحه رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا دونالد ترامپ در میدان سیاست حرفی برای گفتن نداشت اما در برنامه‌های تلویزیونی خود، دائما نامزد وقت دمکرات‌ها یعنی باراک اوباما را که تلاش می‌کرد برای بار دوم کرسی ریاست‌جمهوری را به‌دست بیاورد، آماج حمله قرار می‌داد. تحلیل ترامپ این بود که اوباما تا مدت زمان باقی مانده تا انتخابات، با به راه انداختن یک جنگ تازه، مردم و چهره‌های سیاسی را از هر دو حزب دمکرات و جمهوریخواه پشت سر خود متحد کرده و از همین راه ریاست‌جمهوری را نیز دوباره به چنگ خواهد آورد. گزینه مورد نظر ترامپ برای جنگ، ایران بود؛ چرا که ایران در آن زمان به‌دلیل پرونده هسته‌ای درگیر یک تنش بی‌سابقه با آمریکا شده بود. اندکی بعد، اوباما با شکست هم‌فکران ترامپ در حزب جمهوریخواه، پیروز انتخابات شد و جنگی هم میان آمریکا و ایران در نگرفت. 8سال بعد، دونالد ترامپ در موقعیت مشابهی قرار گرفته است. او برای فتح کاخ سفید برای بار دوم خیز برداشته، با این تفاوت که در داخل درگیر بحران استیضاح و در خارج اسیر گام‌های اشتباهی است که در زمینه سیاست خارجی برداشته است؛ بحران‌هایی که می‌توانند تهدید‌کننده پیروزی او در انتخابات2020 باشند. ترامپ با ترور سردار قاسم سلیمانی، دو کشور را تا آستانه جنگ پیش برد اما اقدام حساب‌شده ایران، کشور را به دامن یک جنگ ناخواسته نکشاند. «علی‌ واعظ» مدیر برنامه ایران در گروه بین‌المللی بحران، معتقد است؛ واکنش ایران «با تدبیر» بوده است. او در عین حال می‌گوید که حمله موشکی ایران به پایگاه عین‌الاسد، آسیب‌پذیری آمریکا را به رخ کشورهای منطقه کشید. واعظ معتقد، است انتقام‌گیری ایران یک بخش راهبردی دارد که خارج کردن آمریکا از عراق و سوریه است؛ موضوعی که می‌تواند بازی برد-برد برای هر دو طرف باشد.


ایران و آمریکا 40سال است که درگیر تنش هستند اما این نخستین بار است که ایران به یک پایگاه نیروهای آمریکایی حمله می‌کند. به اعتقاد شما حمله موشکی ایران به پایگاه هوایی آمریکا در عراق، چه معنایی خواهد داشت؟ هم برای ایران و آمریکا و هم در کل برای منطقه خاورمیانه.
اقدامی که ایران انجام داد، از یک تعادل ظریفی برخوردار بود. از یک طرف، از نظر نمادین اقدام بسیار مهمی بود، چرا که پس از انقلاب، این نخستین بار است که ایران به پایگاهی که آمریکایی‌ها در آن مستقر هستند حمله می‌کند. از طرف دیگر، حمله به‌نحوی تنظیم شده بود که تلفات جانی را محدود کند و بنابراین مشروعیتی برای پاسخ متقابل آمریکا فراهم نکند. اقدام ایران باید با تدبیر انجام می‌شد؛ به‌نحوی که هم اقدام مهمی باشد و هم تبعات خاصی نداشته باشد.
حمله موشکی ایران چند پیام مهم داشت. یکی اینکه آسیب‌پذیری آمریکا و متحدان این کشور را در منطقه یادآوری کرد؛ چه با حمله‌ای که به تاسیسات آرامکو انجام شد و چه با حمله به پایگاه هوایی آمریکا در عراق. به هر حال آمریکا سال‌ها در این منطقه به همسایگان ایران تجهیزات نظامی فروخته، با این هدف که از اینگونه حملات جلوگیری شود. اما هم در حمله آرامکو و هم در حمله به عین‌الاسد، حتی یک موشک از سوی آمریکایی‌ها شلیک نشد. این بدین معنی است که ایران قابلیت‌های بازدارندگی مهمی به‌دست آورده و در عین حال متحدان آمریکا در برابر آن آسیب‌پذیر هستند. به اعتقاد من این نقطه عطفی در توازن قوا در سطح منطقه است.

کمی به عقب برگردیم. یک هفته قبل نیروهای آمریکایی به دستور دونالد ترامپ، سردار سلیمانی را ترور کردند. خیلی‌ها معتقدند مسائل سیاست داخلی آمریکا باعث شده تا او چنین تصمیمی بگیرد. به هر حال ترامپ اکنون با ماجرای استیضاح دست به گریبان است و انتخابات ریاست‌جمهوری را هم در پیش دارد. به‌نظر شما دلایل چنین تصمیمی چه بود؟
همانطور که گفتید ترامپ با یک سری مشکلات داخلی به‌خصوص مسئله استیضاح مواجه است. معمولا در وضعیت مشابه در تاریخ آمریکا، چنین شرایطی روسای جمهور آمریکا را واداشته تا به اقداماتی دست بزنند که توجه عمومی از بحران‌های داخلی به بحران‌های خارجی معطوف شود. بنابراین می‌توان گفت ترامپ این انگیزه را در سال انتخابات داشته است تا توجه‌ها را به مسئله دیگری معطوف کند. در عین حال، به گمان من به همان اندازه این انگیزه در او وجود دارد که از به‌وجود آمدن بحرانی که می‌تواند ریاست‌جمهوری او را به خطر بیندازد پرهیز کند. این دو مسئله، هم به تصمیم او برای ترور سردار سلیمانی و هم به تصمیم او به کاهش تنش‌ها بعد از اقدام تلافی‌جویانه ایران منجر شد. فارغ از این، براساس گزارش‌ها در تظاهراتی که دامنه آن به داخل سفارت آمریکا در بغداد کشیده شد، ترامپ دو نگرانی داشت؛ از طرفی نگران تکرار اتفاق اشغال سفارت آمریکا در تهران در سال1980 بود و از طرف دیگر نگران تکرار اتفاق حمله به کنسولگری آمریکا در بنغازی بود. در حادثه بنغازی سفیر آمریکا و تعدادی از آمریکایی‌ها کشته شدند و همین حادثه بود که آینده سیاسی خانم کلینتون را از بین برد. ترامپ نگران بود چنین اتفاقی برای او هم بیفتد. همین باعث شد تا او به یک اقدام دراماتیک دست بزند و کلا میز بازی را عوض کند.
غیر از این، اگر به 3سال گذشته توجه کنید، می‌بینید که تمام اقداماتی که او با وجود مخالفت رهبران سیاسی جهان انجام داده، برایش هزینه‌ای نداشته است. مثلا زمانی که از برجام خارج شد، یا سفارت آمریکا را به بیت‌المقدس منتقل کرد یا مثلا زمانی که سپاه را در لیست گروه‌های تروریستی قرار داد، هیچ‌کدام هزینه‌ای برای آمریکا نداشته است. به گمان من، در راستای همان عملکرد است، که آقای ترامپ ریسک ترور سردار سلیمانی را چه به لحاظ سیاسی و چه نظامی، کمتر دید و دست به چنین اقدامی زد. او الان در کمپین‌های تبلیغاتی از این موضوع در حال بهره‌برداری است. او خود را رهبری قدرتمند معرفی می‌کند که دست به اقداماتی زده که رهبران قبلی آمریکا هرگز آن را انجام نداده‌اند.

در تصویر بزرگ‌تر نباید فراموش کنیم که نیروهای ایرانی و آمریکایی سال‌هاست که در عراق حضور داشته‌اند اما همیشه قواعدی را رعایت کرده‌اند. حتی می‌دانیم که در سال2008 زمانی که سردار سلیمانی در تیررس پهپادهای اسرائیلی بود، آمریکا با ترور ایشان مخالفت کرد. سؤال این است که مجموعه امنیتی و نظامی یا مشاوران رئیس‌جمهور آمریکا طبق چه برآوردی به این نتیجه رسیده‌اند که اکنون می‌توان سردار سلیمانی را ترور کرد؟
ببینید آمریکا و لااقل تیم امنیتی آقای ترامپ مدت‌‌ها به این هدف فکر کرده‌ بودند. در دولت ترامپ همیشه توجه ویژه‌ای روی سردار سلیمانی وجود داشته است. با توجه به روند وقایع میان ایران و آمریکا طی ماه‌های گذشته، همانطور که بیم درگیری نظامی وجود داشت، بیم هدف قرار گرفتن مقام‌های ارشد دو طرف هم وجود داشت. تنها بحث زمانبندی مطرح است که آن‌ هم مربوط به شرایط خاص داخلی در آمریکا و شرایط خاص منطقه‌ای بوده است. مثلا اگر برنامه‌ آقای مکرون برای میانجیگری میان ایران و آمریکا به نتیجه رسیده بود، احتمالا شاید شاهد چنین شرایطی نبودیم. یا مثلا اگر ترامپ در موقعیت راحت‌تری از لحاظ سیاست داخلی قرار داشت، چنین انگیزه‌ای نداشت. غیراز اینها باید عامل پیش‌بینی‌ناپذیری دونالد ترامپ را هم مدنظر قرار داد.

می‌توان گفت که ترور سردار سلیمانی قواعد درگیری یا قواعد رفتاری نیروهای ایرانی و آمریکایی در قبال هم را تغییر داده است؛ هم در عراق و هم در منطقه. پیش از این، هدف قرار دادن یک فرمانده ارشد هرگز میان دو طرف اتفاق نیفتاده بود. به‌نظر شما معنای این تغییر بعد از این برای نظامیان و حتی دیپلمات‌های آمریکایی چه خواهد بود؟
خب بدون شک مقامات آمریکایی در منطقه احساس امنیت کمتری خواهند کرد. اما ببینید چالشی هم که در مقابل ایران وجود دارد این است که اگر ایران بخواهد اقدامات متوازن با اقدام آمریکا انجام دهد، این عملا بازی‌کردن در زمین دشمنان ایران است که در تمام این سال‌ها به‌دنبال این بوده‌اند که آمریکا را به یک درگیری نظامی با ایران سوق دهند که هدفش از بین بردن زیرساخت‌های نظامی و اقتصادی کشور است. آنها به‌دنبال تضعیف ایران برای سال‌های طولانی یا حتی متلاشی کردن تمامیت ارضی کشور هستند. اگر ایران بخواهد قواعد بازی را تغییر دهد، در زمین دشمنانش بازی کرده است.
در آمریکا نظرات مختلفی در مورد اقدام ترامپ مطرح شده است. برخی تحلیلگران معتقدند او با ترور سردار سلیمانی در حال مهندسی کردن راهبرد خروج آمریکا از عراق و حتی خاورمیانه است. برخی دیگر مثل جان کری که یادداشت اخیرش در روزنامه نیویورک تایمز بر آن تأکید دارد، معتقدند ترامپ اساسا براساس راهبرد عمل نمی‌کند. نگاه شما چیست؟
درست است که آقای ترامپ براساس راهبرد خاصی عمل نمی‌کند اما این بدین معنی نیست که سیاست‌سازان اطراف ایشان هم راهبرد خاصی را دنبال نمی‌کنند. البته دونالد ترامپ به هر حال به‌دنبال خروج از عراق و خاورمیانه است اما بعید می‌‌دانم ترور سردار سلیمانی را به این منظور انجام داده باشد. اما اطرافیان ترامپ از ابتدای ریاست‌جمهوری او دو هدف عمده را دنبال کرده‌اند. اول اینکه تلاش کرده‌اند با یک دیوار تحریم و اضافه کردن لایه‌های مختلف تحریمی بر اقتصاد ایران، عملا برداشتن تحریم‌ها را حتی در دولت‌های آینده ناممکن کنند. از سوی دیگر، طی چند‌ماه گذشته شاهد بودیم که ترامپ چندین بار به مذاکره با ایران و حتی لغو تحریم‌ها نزدیک شده بود. ترور سردار سلیمانی قطعا برای اطرافیان ترامپ به‌معنای بستن در دیپلماسی به روی ایران بوده است؛ یعنی هیچ مقام ایرانی دیگر حاضر به ملاقات با شخصی که دستور ترور سردار سلیمانی را داده نخواهد شد. بنابراین با وجود اینکه ترامپ با کوته‌اندیشی درباره تبعات اقداماتش عمل می‌کند، اما اطرافیان او رئیس‌جمهور آمریکا را در مسیری سوق داده‌اند که صلح میان ایران و آمریکا را نه در این دولت و بلکه در میان‌مدت غیرممکن کرده‌اند.

یک سؤال تکراری وجود دارد که در نهایت چه می‌شود؟ نگاهی به شرایط نشان می‌دهد ایران و آمریکا اکنون در یک بن‌بست بی‌سابقه قرار گرفته‌اند. به اعتقاد شما در کوتاه‌مدت یعنی در بازه 10‌ماه باقی مانده تا انتخابات آمریکا یا پس از آنچه اتفاقی خواهد افتاد؟
در وهله نخست من فکر می‌کنم که احتمالا پاسخ انتقام‌جویانه ایران به پایان نرسیده باشد و پاسخ ایران یک بخش راهبردی دارد که خروج آمریکا از عراق و سوریه است. فکر می‌کنم این اقدام از طریق متحدان منطقه‌ای ایران انجام خواهد شد. این باعث خواهد شد هدفی که سردار سلیمانی به‌دنبال آن بود محقق شود. فراموش نکنیم که خروج آمریکا از عراق و سوریه در نهایت یک راهبرد برد-برد خواهد بود. یعنی ایران می‌تواند بگوید به هدف غایی خود دست پیدا کرده و ترامپ می‌تواند مدعی شود که به وعده انتخاباتی‌اش عمل کرده و نیروهای آمریکایی را به کشورش بازگردانده است.
در عین حال، ممکن است ایران پاسخ چشم در مقابل چشم را هم دنبال کند که به افزایش دامنه تنش‌ها منجر خواهد شد. بنابراین در کوتاه‌مدت آشتی منطقه‌ای احتمالا ممکن نیست. همزمان سخت می‌توان به توان دیپلماسی برای نجات برجام خوش‌بین بود. آمریکا تمایلی به اعطای امتیازات اقتصادی به ایران ندارد و اروپا هم قدرتی در این رابطه ندارد. بنابراین احتمالا طی ماه‌های آینده تنش‌ها ادامه پیدا خواهد کرد. تنها امید این است که میانجی‌هایی مثل فرانسه، ژاپن، سوئیس یا عمان بتوانند آتش‌بسی را بین دو طرف برقرار کنند. یعنی در ازای امتیازهای اقتصادی محدود که با چراغ سبز آمریکا اعطا می‌شود، زمانی خریده شود تا اینکه دو طرف با گذشت 10‌ماه و مشخص شدن انتخابات آمریکا، در مورد گام بعدی خود تصمیم بگیرند.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید