• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
پنج شنبه 7 آذر 1398
کد مطلب : 89020
+
-

ما که غریبه هستیم

یادداشت
ما که غریبه هستیم


ولی‌الله‌خلیلی؛ دبیر گروه جامعه

داستان ورود ممنوع‌شدن ناگهانی کوچه‌ای در شمال تهران (نرسیده به پل پارک‌وی) و آزاد‌شدن تردد کوچه بالایی آن اگر‌چه قصه‌ای پیش‌پا‌افتاده به‌نظر می‌رسد، اما به‌نوعی می‌تواند نماد مدیریت لحظه‌ای و خلق‌الساعه در سطح کلان کشور باشد. روز گذشته شهروندان ساکن و شاغل در 2کوچه شمال تهران بدون اطلاع‌قبلی و حتی نصب پلاکاردی، با تصمیم جدیدی روبه‌رو شدند و ماشین‌هایشان در هم گره خورد؛ زیرا کوچه‌ای که ورودممنوع بود، ساعت 11صبح یکباره  تغییر جهت داده شد و مسیری یک طرفه، ناگهان ممنوع، هیچ‌کس هم نبود که به این شهروندان توضیح دهد که چه شد و چرا؟ این تجربه کوچک در سطح کلان بارها و بارها برای مردم تکرار شده و متأسفانه به یک رویه بدل شده است؛ «ضعف و اعتقاد نداشتن به اطلاع‌رسانی به مردم». کافی است لحظه‌ای در ذهنمان مرور کنیم تا تجربه‌های مهمی از این دست را به یاد بیاوریم؛ افزایش قیمت بنزین در ساعت 12شب، قطع ناگهانی اینترنت در ساعت 5عصر، اعلام تعطیلی مدارس در ساعت 11شب، اعلام یکباره آزاد‌سازی‌ قیمت دلار و... .
روش مدیریت لحظه‌ای و بدون هیچ اطلاع‌رسانی، اقناع‌سازی‌ و توضیح که معمولا هم پشتوانه کارشناسی آن مشخص نیست و اصلا اعلام نمی‌شود و اتفاقا بازار شایعات را داغ می‌کند، تا جایی در کشور جا‌افتاده ‌که مردم ناراضی و در بسیاری از مواقع عصبانی، اصطلاح «تصمیم‌های یک‌شبه» و «مدیریت شبانه» را برای آن و این فرهنگ مدیریتی به‌کار می‌برند. مردمی که هر بار با مراجعه به یک سازمان دولتی، در زمان دریافت حقوق، رفتن به بانک، کارهای اداری و هزاران داستان روزانه دیگر با یک دستورالعمل، بخشنامه و رویه‌ای جدید روبه‌رو می‌شوند و دائم باید منتظر باشند تا «خبری فوری» از سوی مسئولی (که اتفاقا تا چند روز قبل موضوع را به کلی تکذیب می‌کرد) اعلام، و زندگی‌شان را زیر رو کند. مثلا مدیر شرکت استارتاپی را درنظر بگیرید که سال‌ها برنامه‌ریزی و تعداد زیادی نیرو جذب کرده ولی یکباره متوجه می‌شود که اینترنت قطع شده و شرکتش به حالت نیمه‌تعطیل درآمده است و دچار میلیون‌ها تومان زیان مالی شده و چشم‌انداز و امیدش به آینده را بعد از 10روز قطعی اینترنت از دست می‌دهد. یا زندگی کارگری را تصور کنید که هر روز با پرایدش از حاشیه پایتخت خود را برای کار به تهران می‌رسانده است و حالا باید کرایه بیشتری پرداخت کند و سؤالش این است که مگر درآمدش افزایش یافته که نیمه سال هزینه‌های جدیدی به زندگی‌اش تحمیل شده است؟ و...
بعد از اعلام ناگهانی افزایش قیمت بنزین که با قطع اینترنت همراه شد، سؤال مهمی پیش روی جامعه قرار گرفت؛ ما کجای تصمیم‌گیری مسئولان قرار داریم؟ چرا حداقل از حق آگاهی و دانستن هم بی‌بهره‌ایم و هیچ‌کس خود را مسئول پاسخگویی و اطلاع‌رسانی به مردم نمی‌داند؟ آیا ما غریبه‌ایم؟ چرا حتی رئیس‌جمهوری باید اعلام کند: «از تاریخ سهمیه‌بندی بنزین خودم هم خبر نداشتم.» 
دهه‌هاست که وارد عصر اطلاعات و ارتباطات شده‌ایم اما به‌راستی سهم مردم ما از این عصر که پایه اصلی‌اش بر «آگاهی و دسترسی به اطلاعات» استوار شده، چیست؟ چرا مردم باید همچون «خشم‌شب» در دوره سربازی، در جریان بسیاری از خبرها قرار بگیرند و بیش از اینکه درخصوص موضوعی به آنها اطلاع‌رسانی شود، از وقوع تصمیمی «شگفت‌زده» شوند و کاسه چه کنم، چه کنم، در دست بگیرند و کسی پاسخگویشان نباشد و با آنها گفت‌وگو نکند. مادر و پدر کارمندی را به‌خاطر بیاورید که ساعت 11شب با خبر تعطیلی مدرسه فرزندشان روبه‌رو می‌شوند و نمی‌دانند که باید فردا دختر یا پسرشان را چگونه و کجا نگهداری کنند‌ و سؤالشان از وزیر آموزش و پرورش و دیگر مدیران این است که آیا ساعت 11شب برای تعطیلی مدارس جلسه گذاشته‌اند و یا اینکه ناگهان درباره آلودگی هوا، ریزش برف و سردی هوا و... چیزی به آنها الهام شده است؟ 


در چارت سازمانی تمامی وزارتخانه‌ها، نهادها و ارگان‌های کشور معاونت‌های اطلاع‌رسانی و روابط عمومی، دیده شده است؛ معاونت‌هایی که کارکرد اصلی آنها، ارتباط آن دستگاه دولتی یا خصوصی با مردم و اطلاع‌رسانی تعریف‌شده ولی در عمل نقشی که روابط عمومی‌ها برعهده می‌گیرند، تنها تعریف و تمجید از رؤسا و سازمانشان است و نه بیشتر؛ اتفاقی که باعث‌شده کارکردشان به کلی تغییر کند و خود را به جای پاسخگو‌بودن در برابر مردم، جوابگو به مدیرانشان بدانند. 
منشور حقوق شهروندی یکی از دستاوردهای مهم اجتماعی دولت روحانی است که در مراسمی وی‍ژه با حضور رئیس‌جمهور رونمایی شد اما به‌نظر می‌رسد خیلی از بندهای آن ازجمله درخصوص «دسترسی مردم به اطلاعات» در حد ماده باقی مانده است. در ماده‌24 منشور حقوق شهروندی تأکید شده حق شهروندان است که از دولتی برخوردار باشند که متعهد به مشورت، توجه به افکار عمومی، پرهیز از شتاب‌زدگی، مخفی‌کاری و... باشد. 
همچنین در ماده‌25 منشور حقوق شهروندی آماده است: «شهروندان حق دارند نظرات و اطلاعات راجع به موضوعات مختلف را با استفاده از وسایل ارتباطی، آزادانه جست‌وجو، دریافت و منتشر کنند.» اما چه زمانی قرار است همین قول و قرارها اجرایی شود؟ و کی قرار است جلوی تصمیم‌های لحظه‌ای و اعلام آن به‌صورت خلق‌الساعه گرفته شود؟ جامعه‌ای می‌تواند به آینده خود امیدوار باشد که ثبات (هم از نظر روانی و هم عملی) را تجربه کند نه اینکه زندگی‌اش همچون موج دریا دائم در تلاطم تصمیمات خرد و کلان مدیرانش باشد.

این خبر را به اشتراک بگذارید