• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
دو شنبه 12 شهریور 1397
کد مطلب : 29165
+
-

سینما چه نگاهی به برگزاری کنسرت دارد؟

آوازهای تحت تعقیب

کیمیایی در «قاتل اهلی» ماجرای به‌هم خوردن کنسرت‌ها و تقابل قدرت سیاسی با هنر را روایت می‌کند

سعید مروتی

میان فیلم‌هایی که به خواننده و ترانه و کنسرت پرداخته‌اند (و به‌ندرت می‌توان از بینشان نمونه‌هایی قابل اعتنا یافت) قاتل اهلی جایگاه ویژه‌ای دارد. از نخستین نمایش فیلم در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر عده‌ای از آخرین ساخته مسعود کیمیایی به طعنه به‌عنوان فیلم کنسرت پولاد یاد می‌کنند؛ اشاره‌ای به کنسرت‌های بهمن (پولاد کیمیایی) که به‌صورت موازی کنار ماجراهای جلال سروش (پرویز پرستویی) و سیاوش (امید جدیدی) و حاج‌آقا نور (پرویز پورحسینی) و شرکت پیسار، حضور پررنگی در قاتل اهلی دارد. قاتل اهلی با اشارات آشکار و نهان سیاسی و پرداختن به درگیری‌های جلال سروش که به نظر شخصیتی آرمان‌گرا می‌رسد، روی بهمن که عاشق مهتاب (پگاه آهنگرانی) دختر جلال  است زوم می‌کند. 

از همان شروع فیلم که با تدوین موازی، هم با جلال سروش آشنا می‌شویم و هم شاهد کنسرت بهمن هستیم، فیلمساز مسیری را می‌گشاید که در آن سیاستمدار نسل قدیم در تقابل با هنرمند نسل جدید قرار می‌گیرد. 

کنسرتی که در همان ابتدای فیلم به‌هم می‌خورد می‌تواند ارجاعی به آنچه در این سال‌ها رخ داده، باشد. توجه به متن ترانه‌هایی که بهمن در کنسرتش می‌خواند مبین تفاوتی میان خواننده‌های عاشق‌پیشه سینمایخی ایران و خواننده فیلم کیمیایی است. لحن معترض ترانه‌های بهمن می‌تواند علت برهم‌خوردن کنسرت‌هایش باشد؛ترانه‌هایی که در عاشقانه‌ترین‌هایشان هم اعتراض مشهود است. در روزگاری که روزنامه‌ها به‌جای خواننده معترض از خواننده متعرض خبر می‌دهند، مسعود کیمیایی از نسل جوان هنرمند دفاع می‌کند؛ نسل هنرمندی که در سطرسطر ترانه‌هایی که می‌خواند اعتراض نمود دارد؛ اعتراضی که منجر به تقابل قدرت سیاسی با هنر می‌شود. منطق حضور موازی کنسرت‌های بهمن را با آنچه بر سر جلال سروش می‌آید در همین تقابل باید جست‌وجو کرد. در سینمای کیمیایی تقریبا همیشه با قهرمانی دوست‌داشتنی مواجه می‌شویم. در قاتل اهلی جلال سروش که به قول حاج‌آقا نور یک تن است با هزارخنجر از روبسته، در معادله‌ای پیچیده که فیلمساز  جاهایی به صراحت به آن می‌پردازد و در مواردی با کنایه از آن می‌گذرد، گرفتار آمده است. در جهان خاکستری قاتل اهلی جلال سروش و سیاوش به عنوان کاراکترهایی که بیشترین همدلی را از تماشاگر طلب می‌کنند در تقابل با بهمن قرار می‌گیرند. وقتی مهتاب می‌خواهد خبر خوش حل‌شدن مشکل کنسرت‌های بهمن توسط جلال سروش را به او بدهد، پدر بهمن (رسول توکلی) می‌گوید: «همونی که خرابش کنه همون درستش می‌کنه.» 

این دنیای قاتل اهلی است که از پیچیدگی‌های رابطه میان قدرت سیاسی و هنر می‌گوید؛ روزگاری که در آن به روایت بهمن «آغوش‌ها بوی تله دارن/ لبخندها دندون نشون می‌دن و تو دست هر سایه یه ساطوره...» 

وی سن چنین می‌خواند: «با زخم‌های کهنه می‌خونم/ آوازهای تحت تعقیب‌و ... خواب‌ام‌و قبل دیدنم کشتم/  یه کارگر تو شعله می‌سوزه/ دستای اون که شهرم‌و دزدید/ لب‌ها/ اعتراض و می‌دوزه...» 

قاتل اهلی با همین آوازهای تحت تعقیب سروکار دارد و روزگاری که رفیق خوب دیروز جایش را با دشمن عوض کرده.

این خبر را به اشتراک بگذارید