• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
یکشنبه 14 مرداد 1397
کد مطلب : 25769
+
-

پشتم دو تا شد و عهدی وفا نشد

کولبرها در گفت‌وگو با همشهری این شغل را خطرناک و بدون آینده توصیف می‌کنند و از نبود شغل جایگزین در مناطق مرزی گلایه دارند

کردستان
پشتم دو تا شد و عهدی وفا نشد

سیده زهرا عباسی | خبرنگار:

 خورشید سمج میانه آسمان را گرفته. یک سوی جاده جنگل‌های تُنک بلوط به چشم می‌آید و سوی دیگر کوه‌های زاگرس که اینجا سرسخت‌تر سر به فلک کشیده‌اند. آن طرف کوه، حلبچه یک تصویر کوچک است. رشید جلوتر از حلبچه را نشانم می‌دهد. در میان بلوط‌ها خانه‌هایی به چشم می‌خورد: همان چند خانه 2 روستا شده‌اند. یک روستا سهم ایران و روستای دیگر سهم عراق. انگشت اشاره‌اش باز هم جلوتر از روستا را نشانه می‌گیرد. فاصله‌ای میان کوه تا روستا. می‌گوید: «طرف‌های عراقی‌ می‌آیند پایین همین کوه. کولبرهای ما هم تا پایین‌ کوه می‌روند و اجناس را تحویل می‌گیرند. یک بار رفت‌وآمدشان 5-6 ساعت می‌شود. مسیرشان سخت‌گذر است، اما وقت پایین رفتن یک ساعته می‌روند و موقع برگشت، چند ساعت در راهند.»

رشید هر یکی - دو جمله را که می‌گوید، یک ماشین کنار جاده ترمز می‌کند. چند نفری با کیسه‌های پلاستیکی خالی بر دوش پیاده می‌شوند و بی‌معطلی و با گام‌های تند کوه را پایین می‌روند. تا بخواهی رد‌شان را بگیری، نیست شده‌اند. رشید می‌گوید: «نگاه نکن این‌طور سریع می‌روند. مسیر سخت‌ و خطرناک است، اما کولبر‌ها دیگر عادت کرده‌اند و با بار سنگین این مسیر را بازمی‌گردند. شما بدون بار هم نمی‌توانی بروی. هر کولبر در یک رفت‌وآمد، بسته به باری که بیاورد، 100 تا 150 هزار تومان می‌گیرد که بخشی از آن هم صرف هزینه رفت‌وآمد و کرایه می‌شود. در نهایت اگر 60-70 هزار تومان ته جیب‌شان بماند، اما شما اگر بدون بار توانستی بروی، من 2 میلیون تومان بهت می‌دهم.» این مسیر سخت و این همه دردسر فقط برای 150 هزار تومان؟ رشید سری تکان می‌دهد و حرف‌هایش را پی می‌گیرد: «بار کولبری ارزش متفاوتی دارد. بسته به ارزش بار رقم‌ها متفاوت است، اما میانگین هر کیلوگرم باری که جابه‌جا کنند، 4500 تا 5 هزار تومان می‌شود. هر کولبر هم معمولا تا 30 کیلوگرم را می‌تواند جابه‌جا کند. جوان‌تر‌ها بیشتر و مسن‌ترها کمتر. آدم‌هایی داریم که تنها 10 کیلوگرم بار را جابه‌جا می‌کنند و بیشتر در توانشان نیست.»
   
دیگرانی‌ هم منتظر بار هستند. آماری رسمی از تعداد‌شان در دست نیست، اما آمار غیررسمی می‌گوید بیش از 20 هزار نفر از اهالی کردستان به شکل‌های مختلف از این راه امرار معاش می‌کنند؛ کولبری، راننده پانکی (خودروهایی که کالاهای کولبری را جابه‌جا می‌کنند) یا نگهبانی مسیر که این 2 مورد آخر سهم دوران بازنشستگی است. مسیرهای کولبری در کردستان زیاد است،‌ اما جاده مریوان - پاوه بعد از پاسگاه ژالانه یکی از مهم‌ترین گذرگاه‌هایی است که بسیاری از اهالی روستاهای اطراف را جذب خود کرده.  به محض این‌که گشت‌ها از پاسگاه ژالانه به این طرف بیایند، به هم خبر می‌دهند تا جلو چشم ماموران نمانند. این را پیرمردی اهل مریوان می‌گوید که حالا بعد از سال‌ها کولبری خودش نگهبان شده. می‌گوید: «پانکی‌ها کولبرها را پیش از پاسگاه پیاده می‌کنند. کولبرها یک پیچ را از کوه بالا می‌آیند و در پیچ بعدی دوباره سوار ماشین می‌شوند و تا اینجا می‌آیند. منتظرشان می‌مانیم تا بار را بیاورند. بار را هم که آوردند بعد از پاسگاه ازشان تحویل می‌گیریم. کار خطرناکی است. همیشه مسئولان گفته‌اند کولبرها قاچاقچی نیستند، اما باز هم با ما مثل قاچاقچی‌ها برخورد می‌کنند. همین چند روز پیش سربازها بار یک کولبر را گرفتند. مردم برای حمایت از کولبر ریختند سرشان. چاره دیگری‌ نداریم. چه کنیم؟»پسر جوانی از دور کم‌کم به ما نزدیک شده. نگاهش بی‌اعتماد است. با این حال سر درد دلش باز می‌شود: «از وقتی وارد کردستان شده‌اید، کارخانه یا صنایع فعالی دیده‌اید؟» پاسخ نه را که می‌شنود، با اطمینان بیشتر ادامه می‌دهد: «وقتی هیچ صنعتی نداریم و بیکار هستیم، چه راه دیگری پیش پایمان است؟ جز کولبری چه کنیم؟ کارت مرزنشینی هم که در اختیار همه نیست. آن‌هایی هم که دارند، درآمد چندانی نصیبشان نمی‌شود. هر گردشگری که وارد استان می‌شود، سری هم به گذرگاه‌های کولبری می‌زند. این کار و سختی‌هایش برای‌ آن‌ها تنها یک تصویر جذاب است، در حالی که ما اگر چاره داشتیم، هیچ‌وقت این‌طور خطر نمی‌کردیم.»



آمار این گفته‌ها را تایید می‌کند؛ ۹۲ هزار و 683 بیکار در کردستان وجود دارد که با مقایسه این رقم با 566 هزار نفر جمعیت فعال، نرخ بیکاری استان 3/16 درصد می‌شود. بر اساس گزارش مرکز آمار ایران، نرخ بیکاری جوانان کردستان در یک سال 2 برابر میانگین کشور افزایش یافته و نرخ بیکاری گروه سنی 14 تا 24 ساله هم حدود 12 درصد از میانگین کشوری بالاتر است. کردستان از نظر نرخ بیکاری افراد 15 تا 29 ساله در کشور رتبه سوم را دارد. علاوه بر بیکاری، آمار دیگر هم زمینه‌ساز کولبری است. طبق اعلام سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کردستان، هزینه متوسط هر خانوار در استان سالانه 16 میلیون تومان می‌شود؛ رقمی حدود یک میلیون و 300 هزار تومان در ماه که به عبارت دیگر یعنی 8 - 9 بار کولبری.  کاوان هم که دورتر از ما، در جاده، کنار پژو 405 لجنی رنگش‌ منتظر بار نشسته، این آمار را واقعی می‌داند، اما معتقد است بیکاری بیش از این‌هاست. می‌گوید: «در شرایطی که هیچ کارخانه‌ای در سراسر استان وجود ندارد، راه دیگری جز کولبری برایمان نمی‌ماند. آن‌ها که وضعشان بهتر است مغازه‌ای در بازارچه‌های مرزی مریوان اجاره کرده‌اند و همین جنس‌هایی را که کولبرها می‌آورند، می‌فروشند. بعضی‌ها هم که پول بیشتری دارند، رهبر کولبرها می‌شوند؛ یعنی صاحب بار. صاحب بار کسی است که پول و سفارش کالا را به طرف عراقی می‌دهد. وقتی کولبر جنس را سالم تحویل داد، مزدش را از او می‌گیرد و می‌رود.» او محاسبه‌های ما را تایید می‌کند و ادامه ‌می‌دهد: «یک کولبر اگر در ماه 20 بار بیاورد، ماهی 3 میلیون تومان درآمد دارد. کدام شغل را سراغ دارید که این درآمد را داشته باشد؟ با این‌که درآمدمان بد نیست، اما امنیت نداریم و هزار خطر پیش رویمان است. شانس بیاوریم و سالم رفت‌وآمد کنیم، ممکن است در تور ماموران مرزبانی هر دو طرف قرار بگیریم. این هم نشود، شاید بارمان را بگیرند. مثلا همین چند روز پیش بار یکی از کولبرها را گرفتند. پای خود من را نگاه کنید. چند وقت پیش بود که آسیب دید. با این پا دیگر نمی‌توانم کولبری کنم. جدای همه این‌ها در همین هورامان‌تخت، یک ماه نشده که یکی‌ از کولبرها از پرتگاه افتاد و مرد. حالا همسر و دو بچه کوچکش مانده‌اند.»
   


اهالی چند شهر و روستای اطراف، هرچند وقتی کاری نصیبشان نشود خانه امیدشان کولبری است، اما تبعات آن را هم نادیده نمی‌گیرند. استفاده از مواد مخدر (حتی برای حیوانات بارکش) راهی است که برخی کولبرها برای سر پا ماندن به‌ویژه در ماه‌های سرد سال در پیش می‌گیرند. سیروان، یکی از محلی‌های هورامان‌تخت، می‌گوید: «این رفتار به‌ویژه در میان مهاجرانی که شاید با آب‌و‌هوای منطقه هم آشنایی ندارند، رواج دارد. به همین دلیل در سال‌های اخیر آمار اعتیاد در میان جوان‌های هورامانی و کل منطقه افزایش یافته است.»  سیروان‌ بالا رفتن اجاره‌خانه‌ها در منطقه، تولید زباله‌ (کیسه‌های پلاستیکی اجناس که پس از تحویل بار اغلب در طبیعت رها می‌شوند)، تخریب جاده به دلیل رفت‌وآمد بی‌محابای پانکی‌ها و بی‌اعتمادی مردم محلی به غریبه‌ها را بخش دیگری از تبعات کولبری در منطقه می‌داند که هنوز هم راه‌ چاره‌ای برای آن اندیشیده نشده است. سیگار، لوازم آرایشی، لباس، پارچه، مواد خوراکی و لوازم خانگی قابل حمل بخشی از کالاهایی است که بر پشت کولبرها مرز را طی می‌کنند؛ کولبرهایی که شاید این کار شغل دومشان باشد و شغل اولشان یعنی کارمندی، معلمی و کارگری زندگی‌شان را تامین نکند.


  
خورشید دست‌وبالش را جمع کرده. هر از گاهی از کناره‌های جاده سر و کله یک کولبر پیدا می‌شود. عرض جاده را که رد می‌کنند دوباره از شیب کوه پایین می‌روند. پانکی‌ها چند پیچ پایین‌تر منتظر‌شان هستند. روز به پایان نزدیک می‌شود. حالا به جای خورشید پلاستیک‌های تکه‌پاره شده نارنجی و آبی کنار جاده می‌درخشند.



آرش بی‌کمان

 آرش 42 ساله است. 3 دختر دارد که از میان آن‌ها 2 دختر 5 و 16 ساله معلولند و تقریبا 3 ماه یک بار باید به بیمارستان مفید تهران مراجعه کنند. آرش علاوه بر تامین مخارج مادر پیر و خانواده، ماهانه بیش از 300 هزار تومان برای دارو و 3 ماه یک بار هزینه رفت‌وآمد به تهران و بستری شدن 2 دخترش را در بیمارستان بر عهده دارد. او تا 2 سال پیش کارگر ساختمانی بود و در تهران و مریوان کار می‌کرد، اما از 2 سال پیش با رکود در بازار مسکن و کاهش ساخت‌وساز ناچار به کولبری روی‌ آورد. روزگار کولبری هم برای آرش سر سازگاری نداشت: «8 ماه پیش از کوه افتادم و ضربه مغزی شدم. با این اتفاق بینایی هر دو چشمم را از دست دادم و حالا ماه‌هاست خانه‌نشین شده‌ام. پزشکان هنوز نگفته‌اند بینایی‌ام قابل بازگشت است یا نه. در این مدت هیچ درآمدی نداشتم و از وقتی خانه‌نشین شده‌ام مردمی که من را می‌شناسند به ما کمک می‌کنند. تنها من نیستم. از سال گذشته تا الان حدود 20 نفر از کولبرها در منطقه ما فوت کرده‌ و 5-6 نفر هم قطع نخاع شده‌اند. من دومین نفر هستم که نابینا شده‌ام.» آرش از همان 8 ماه پیش به بهزیستی مراجعه کرد، زیرا کمیته امداد امام خمینی‌ (ره) گفته بود پرونده او در این اداره باید تشکیل شود. با این حال پرونده هنوز تایید نشده. این کولبر مریوانی گلایه‌های دیگری را هم مطرح می‌کند: «مریوان کارخانه و کارگاهی ندارد که چند نفر در آن مشغول شوند. تولید کفش که‌لاش (گیوه کردی)، صنایع‌‌دستی و درآمد منطقه هم از گردشگری آن‌قدری نیست که کفاف اشتغال همه را بدهد. کارت مرزنشینی داریم، اما کارت‌های ما در روستای بلبر منطقه هورامان هنوز فعال نشده است و عملا بی‌استفاده مانده. کولبری هم شغل چند سالمان‌ است. عبور از گذرگاه‌های خطرناک به قدری سخت است که بعد از چند سال اگر سالم بمانیم هم دیسک کمر و هزار مشکل دیگر برایمان پیش می‌آید که دیگر توان ادامه دادنش را نداریم.»او از مسئولان می‌خواهد حداقل اگر کمکی به کولبرهای از کارافتاده نمی‌کنند، رسیدگی به پرونده‌هایشان را در اداره‌های مختلف چون بهزیستی تسریع بخشند.

این خبر را به اشتراک بگذارید