ضرورت خانهتکانی در سراهای محله
سروش جنابی| روزنامه نگار:
سراهای محله اواخر دهه 80 در مقیاسی کوچکتر از فرهنگسراها تأسیس شدند تا دسترسی سهلالوصولی را در تمامی محلههای پایتخت برای ساکنان پیرامون و پاتوقهای امنی برای تعاملات و همگرایی اجتماعی فراهم آورند. این اقدام براساس پژوهش و یافتههای نوین جامعهشناختی با ارجحیت مدیریت جزء به کل یا همان محلهمحوری و تبدیل شهرنشینان به شهروندانی مسئولیتپذیر و مشارکتجو شکل گرفت و با رویکرد برونسپاری و کاهش تصدیگری دولتی به مدیران محلهها واگذار شد. اما گذشت زمان تفاوتهای بارزی را در بازده و عملکرد سراها به نمایش گذاشت که جالب توجه بود؛ برخی از مرز خودگردانی گذشتند و وارد مرحله سوددهی و توسعه و تعمیق برنامهها شد و برخی دیگر با فیشهای معوقه آب و برق میلیونی به حال نیمهتعطیل درآمدند.
سازماندهی سرای محله از سوی کارشناسان تحت عنوان خانههای سلامت، کارآفرینی، جهاندیدگان و غیره با این پیشفرض بوده که به نیازهای اجتماعی شهر و شهروندان پاسخ دهد و نقاطی را تقویت کند که به ایجاد ظرفیت های اجتماعی با هدف کاهش هزینههای نامعقول اجتماعی در حوزههای مختلف منجر شود. این دو هدف یاد شده به انضمام نهادینه شدن فرهنگ شهروندی به مسئولان بهویژه مدیران شهری اجازه میدهد که هزینههای بسیاری را از محل اموال عمومی صرفهجویی و به همان اندازه صرف آبادانی و رفاه شهر کنند. به نظر میرسد آنچه طی مسیر سراهای محله به سوی تکامل و به ثمر رساندن آنها را کُند یا متوقف کرد در جایی قرار دارد که چندان کارشناسان طرح به آن توجه نکرده و بهتر بگوییم به نوعی از روی آن عبور کرده بودند و آن نحوه اجراست.
شهرداری متوقع بود پس از آنکه امکانات سختافزاری شامل ساختمان و تجهیزات را تدارک دید و آن را در اختیار محله (هیئتامنا و مدیر محله) گذاشت، تمامی فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی بهصورت خودگردان ـ البته با نظارت شهرداری مناطق ـ اجرا شود، اما آنچه پیشبینی نشده بود متغیرهای تأثیرگذار در اصل حیاتی (خودگرایی یا درآمدزایی) بود؛ از جمله: استطاعت مالی شهروندان در نقاط مختلف شهر، توان مدیران محله در جذب مخاطب و اجرای برنامههای مخاطبپسند، متناسب بودن کاربری سراها با فعالیتهای فرهنگی ـ آموزشی، جانمایی سراهای محله و در دسترس بودن، تناسب برنامهها با شاخصهای فرهنگی ـ بومی ساکنان، تکراری بودن برنامهها و توجه به غنابخشی موضوعات آموزشی در طول زمان و...
بهرغم هشدارهایی که در این نشریه محلهای از سال گذشته در اینباره مطرح شده، اکنون به مرحله بحران رسیدهایم و سخن از تعطیلی سراها به میان آمده است.
گزارش همشهری محله از سراهای منطقه21 ـ که چند ماه پیش چاپ شد ـ و گزارش فعلی در خصوص سراهای منطقه19 نشان میدهد که از میان عوامل ذکر شده، مشکل اساسی سراها در مدیریت و ساختار آن است. اگرچه فهرست بلندبالای مشکلات هر یک جای بحث جداگانه دارد، اما در مقطع فعلی نیاز مبرمی احساس میشود مبنی بر اینکه بازتعریفی از ساختار و وظایف سراها از سطح کلان تا سطح خرد که همان مناطق باشند انجام شود؛ چرا که این آسیب در تمامی مناطق تهران کم و بیش قابل مشاهده است.
به هر حال، باید توجه داشته باشیم که فعالیتهای کجدار و مریز سراها تاکنون توفیقهایی به همراه داشته است که کمترین آنها، جذب مشارکت اجتماعی در کانونهایی به نام سرای محله و بیتردید باارزشترین دستاورد سراها در این مدت بوده است. بازتعریف ساختار مدیریت و وظایف سراهای محله با عنایت به تجارب ناموفق برونسپاری در حوزه فرهنگی موجب میشود که این دستاورد ارزشمند در مسیر بهرهوری بیفتد و بهرههای اجتماعی قابل توجهی را نصیب مردم و مدیریت شهری کند.