کافهنشینی از وین تا تهران
در گفتوگو با محمود حسینیزاد مطرح شد
فرشاد شیرزادی|خبرنگار:
محمود حسینیزاد متولد 1325 از مترجمان نامدار ادبیات داستانی است. او تاکنون جوایز بینالمللی متعددی از جمله مدال گوته را از آن خود کرده است. حسینیزاد داستان هم مینویسد و به قول خودش کمتر نویسنده تثبیت شده ایرانی هست که او آثارش را نخوانده باشد. این مترجم در ترجمه رمان «اول عاشقی» اثر «یودیت هرمان» بنا بر عهد نویسنده در نسخه اصلی، با تسلط به عمق معنا و مفهوم اثر، زبان نویسنده را با لحن و نوع نوشتار او که مثلاً شامل جابهجایی افعال و بلند شدن سطرهای بدون نقطه است، حفظ کرده و در یک کلام به همان شیوهای دیالوگها را ترجمه میکند که یودیت هرمان در اثرش نوشته است. حسینیزاد این روزها در تهران به سر میبرد و مشغول ترجمه است. گپوگفت کوتاه ما با این مترجم سرآمد درباره مقایسه پاتوقهای ادبی تهران و آلمان است که او بخشی از سال را در آن کشور سپری میکند.
ارتباط ادبی میتواند به رشد فرهنگی هر جامعهای کمک کند در قیاس با تهران، پاتوقهای ادبی اروپا چگونهاند؟
ارتباط ادبی در هر جای محله و شهر میتواند مفید باشد. البته به شرط اینکه رابطه ادبی سالم باشد. پاتوق هم میتواند به ادبیات کمک کند. کافهنشینی یک سنت هنریـ ادبی در اروپاست که از وین شروع میشود و سابقه 150 ساله دارد اما در تهران قدمت چندانی ندارد. الان هم اگر به آلمان سفر کنید، میبینید که در برخی کافهها مردم تا سه چهار ساعت گرد هم مینشینند و صحبت میکنند و گپ میزنند. یکی از بهترین کافههای برلین در خانه ادبیات برلین واقع شده است. اما در تهران متأسفانه حتی مکانی بهعنوان خانه ادبیات نداریم. این در حالی است که در آلمان شما باید برای رفتن به آنجا میز رزرو کنید. وقتی در جلسات داستانخوانی آلمانیها شرکت میکنید، واقعاً احساس این را دارید که یک قدم به جلو رفتهاید و نکتههای مهمی را یاد گرفتهاید و سطح معلوماتتان بالا رفته است.
به هر حال محافل ادبی اندکی هم به فراخور جریانها و نحلههای ادبی در تهران وجود دارد. وجود این محافل به هر حال بهتر از نبودشان است.
بله، هستند اما در تهران معمولاً در چنین محافلی بیشتر به هم ناسزا میگویند و به داستان هم ایراد میگیرند. اگر نشستهای ادبی بدون تنش و ریا و باندبازی باشد به پیشبرد ادبیات خیلی کمک میکند. یکی از کمبودهای امروز ما همین کافهنشینیهاست.
البته پیشترها در تهران کافهنشینی ادبی داشتیم. به نظر شما چرا محافل ادبی تهران کیفیت در خوری ندارند؟
بله. داشتیم اما امروز دیگر کافه پالاس وکافه فیروز نداریم. نمیگویم همه به این کافههای موجود و باقیمانده بروند اما برای اهل ادبیات خوب است. لجبازیهای بین یکدیگر و مرشدبازیهایی که نمیدانم در سنت عرفان و تصوفمان بوده و وارد متن زندگیمان شده، دو موضوعی است که تاکنون به نشستهای ادبی ما در تهران آسیب رسانده است.