• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
شنبه 15 اردیبهشت 1397
کد مطلب : 14802
+
-

عطاری که بازیگر تئاتر است

32ساله است، مثل پدر و پدربزرگش عطاری دارد و نگران از بین رفتن اعتماد مردم نسبت به عطارهاست

عطاری که بازیگر تئاتر است

مهوش کیان ارثی

اولین بار که در مورد مصاحبه و هدفم از این کار با او صحبت کردم، با سکوت نگاهم کرد. گفت: «زنگ بزنین، یه روز اول وقت بیاین با هم گپ بزنیم». روز قرار دیر آمد. وقتی وارد شدم مشغول کاری بود. با دیدن من عذر خواست که قرار، پاک یادش رفته بوده است. گفت: «می‌خواین برین به کارای دیگه‌تون برسین تا ما اینجا رو مرتب کنیم؟». گفتم: «امروز فقط برای این مصاحبه اومده‌م؛ ‌کار دیگه‌ای ندارم». چند لحظه ساکت نگاه کرد. بهانه دیگری نداشت.

 کارتون چیه؟
عطاری.
 چند ساله به این کار مشغولین؟
خودم 17ساله.
 چطور شد که به این کار مشغول شدین؟
شغل پدری بوده. دلیل مهمش این بود ولی خودم‌ام دوست داشتم.
 از کوچیکی پیش پدر بودین؟
آره، چاره‌ای نداشتم.
 چرا؟
من خودم کارم تئاتربود. از تئاتر هم پول درنمی‌اومد. تنها کسی که قبول می‌کرد من 5ـ4ساعت کارکنم پول دربیارم، بابام بود. تئاتر هم که کلا پولی درنمی‌آد ازش.
 از چه سنی پیش پدر بودین؟
از 15ـ14سالگی.
 مگه تو اون سن تئاتر کار می‌کردین؟
منظورم از21ـ20سالگیه.
 چقدر حقوق می‌دادن؟
خیلی کم. (می‌خندد.) فکرکنم مثلا اون موقع از 400 شروع شد و به200/1هم رسید که من مستقل شدم.
 زمان 200/1چند سالتون بود؟
26ـ25سال. آخرای حضور من بود. بعدش خودم مغازه گرفتم.
 اینجا مغازه پدری نیست؟
نه، اینجا مغازه خودمه. از اولشم خودم همه‌‌چیزشو درست کردم؛ از ریزش تا درشتش.
 چقدر طول کشید؟
به‌نظرم واقعا می‌تونم بگم 15سال طول کشید؛ چون من از 15سالگی زمزمه‌شو شروع کردم که خودم مغازه بزنم. الان32سالمه. 
(مشتری می‌آید و می‌پرسد: «روغن سیاهدونه خوب دارین؟ برای خانم دکتر... می‌خوام». می‌گوید: «ما با پرس گرم می‌گیریم، اونا با پرس سرد». همکاری دارد که کمک می‌کند و ما ادامه می‌دهیم. همکارش شاید حدود بیست‌وچندسالی از او بزرگ‌تر است.)
 و سرمایه مغازه؟
سرمایه مغازه... واقعیتش اینه که وام گرفتم و قسط اون وام‌و هنوز دارم می‌دم. البته اگه پدرم نبود اون وام‌و نمی‌دادن؛ چون سند و ضامن می‌خوان.
 وام چقدره که هنوز مونده؟
دوروبر 100تومن. بله. 3 ساله الان؛ 6 یا 7ماهش مونده.
 مغازه رو از چه سالی گرفتین؟
از 94.
از پدر جدا شدین، مشکلی نداشتن؟
پدر، نه. پدر تو بازاره؛ خودش گلیم خودش‌و می‌کشه بیرون. (مکث می‌کند.) چرا خب؛ ترجیحش این بود که پیش‌اش بمونم ولی من یه‌خرده بلندپروازم احتمالا.
 راضی هستین؟
آره. (خیلی مطمئن است.) به نظرم آدما از شرایطی که توشن راضی‌ین؛ چون اگه راضی نباشن عوضش می‌کنن.
 فکر می‌کنین همه می‌تونن شرایط‌شو‌ن‌و عوض کنن؟
چرا که نه؟! تهش مرگه دیگه. می‌شه به‌نظرم. برای خانوما تو فرهنگ ما خیلی تعریف نشده؛ اون‌م برمی‌گرده به سنت و تو قانون که از زن حمایت می‌شه یا مرد. شاید زن نتونه عوض کنه یا وقتی بتونه عوض کنه که دیگه خشابش خالیه. به نظرم همه‌چی ریشه توی دریافتای خودمون از زندگی داره؛ مثلا یکی فکر می‌کنه 100بار خوندن یه دعا تو روز اثر داره ولی به نظر من اگه به معنی اون دعا فکر کنه بهتر از 100بار خوندنه. توکار ما خانوما می‌تونن وارد شن.
 چقدر درس خوندین؟
شاید باورتون نشه! 2واحد مونده بود درسم تموم بشه، ول کردم. به خاطر دعوا با رئیس دانشگاه و یکی از استادا. بد برخورد کردن؛ من‌م دیدم مدرک اون دانشگاه با امضای چنین رئیسی برام معنی نداره. ول کردم.
 تئاتر رو ول کردین؟
ادامه دادم. من تئاتر رو هیچ‌وقت به خاطر پول بازی نکردم.
 چطوری ادامه دادین؟
این‌طوری که وقتی پول درآوردم و دغدغه مالی نداشتم، اون‌موقع تونستم اگه دوزار هنر تو وجودمه، بروزش بدم؛ یعنی همیشه دغدغه مالی جلوم‌و می‌گرفت ولی از وقتی این مغازه رو زدم دیگه همه‌چی خوب شد؛ حتی تئاتر رو تو سطح حرفه‌ای ادامه دادم. قبلش شاید با گروه‌های کوچیک کار می‌کردم ولی حالا حرفه‌ای کار می‌کنم.
 چند تا تئاتر کار کردین؟
9تا تئاتر کار کرده‌م با خیلیا. (همکارش می‌گوید: «بگو تو فیلم‌م بازی کردی»). 3تا فیلم سینمایی بازی کرده‌م. یکی‌ش تو گروه هنر و تجربه اکران شده که نقش اولش بودم.؛ دو تای دیگه هنوز اکران نشده.
 دوست داشتین کار دیگه‌ای می‌کردین؟
آره. بازیگری تئاتر.
 اون که هستین؟
نه تمام‌وقت. مسئله اینه که شما وقتی توی یه خونواده متوسط روبه‌پایین به دنیا می‌یای یه جاهایی نمی‌تونی کارایی‌و که می‌خوای، بکنی. اگه بخوای طبقه اجتماعی و فرهنگی‌تو بیاری بالا باید هزینه بدی.
 کاسب چطوری باید ماهیگیری کنه و مشتری‌و از خیابون بیاره تو مغازه؟
کاسبی یه جیبش سوده یه جیبش ضرر. منظورم اینه که ما اینجا نشستیم، قلابمون‌م همین جنساییه که پهن کردیم؛ همین. مشتری می‌یاد وقتی بدونه شما عطار هستین.
 عطاری که زیاده!
ولی اینکه چه جنسی رو به کی بدی مهمه. اینکه چه جنسی باشه. ما یه امنیتی رو به ‌وجود آوردیم که مثلا از خودمون تجویز نمی‌کنیم.
(مشتری دیگری وارد می‌شود. نسخه را که می‌دهد با عجله می‌گوید: «ماشینم‌و دوبله گذاشته‌م. می‌شه زودتر نسخه من‌و بپیچین؟!». هردو به‌سرعت در عطاری می‌چرخند تا داروها را پیدا کنند و روی پیشخوان بچینند.)
 مشتری‌هایی که نسخه پزشک می‌یارن زیاد دارین؟
آره. رو حساب اطمینانه که می‌فرستن پیش ما. دکترایی می‌شناسم 30ساله با داروهای گیاهی سنتی کار می‌کنن؛ یعنی سوادش‌و دارن که چه پوستی، چه مزاجی داره؛ چی باید بخوره چی نخوره.
 اطلاعات‌تون در مورد داروهای گیاهی رو فقط از پدرتون گرفتین؟
من، هم تو مغازه پدرم تجربی یاد گرفتم، هم کتابایی که از روی نسخه‌هایی که عطاری‌های قدیمی می‌داده‌ن، نوشته شده خونده‌م. از پدرم بیشتر یاد گرفتم. پدرم هم از پدرش یاد گرفته.
 یعنی پدربزرگتون هم عطاری داشتن؟
بله. از سال1330 عطاری داشته تو همین تهرون.
 چقدر درآمد دارین؟
5ـ4تومن.
 بالا پایین نداره؟
چرا. پایین می‌ره، بالا نمی‌ره جدیدا. درآمد خالصمون بعد از کرایه، 4ـ3تومن می‌مونه.
 کی ازدواج کردین؟
یک‌سال‌ونیمه ازدواج کرده‌م.
 می‌خواین بچه‌دار بشین؟
آره. به خاطر اینکه به‌نظر من یه وظیفه‌س که خونواده به شما تحمیل می‌کنه.
 تحمیل خونواده؟ منظورتون چیه؟
واقعیتش اینه که جبر جامعه آدما رو برده به یه سمتی که بچه‌دارشدن یه توانایی به‌ حساب می‌یاد تو جامعه ما.
 چه موقع احساس شادی می‌کنین؟
من واقعا اون موقعی که سر تمرین تئاترم احساس شادی می‌کنم یا اون موقعی که احساس می‌کنم خونواده‌م تو امنیتن. این خیلی شادی می‌یاره برام.
 یه ساله ازدواج کردین؛ منظورتون خونواده پدریتونه؟
کلا خونواده پدری و همین خونواده‌ای که الان دارم.
 خونه مال خودتونه؟
نه.
 چقدر اجاره می‌دین؟ چند متریه؟
100تومن پیش داده‌م با 500تومن. 70متریه.
 چه تفریحی دارین؟
من تئاتر می‌بینم. همه تئاترا رو می‌بینم؛ همه فیلم‌های رو پرده رو می‌بینم. اگه تفریح بخوای حساب کنی، فیلمای خارجی تو خونه دیدنه. فوق‌العاده‌س.
 دوست داشتین زندگیتون چه‌جوری باشه؟
دوست داشتم صبح تا شب یا سر تمرین تئاتر باشم یا سر فیلمبرداری.
سفر نمی‌رین همسرتون چیزی نمی‌گن؟
چرا اذیت می‌شه ولی به ‌خاطر هدفمون، اونم تحمل می‌کنه. شاید به خاطر اینکه همه انرژیم‌و به غیر از اینجا می‌ذارم برای همسرم. واقعا می‌ذارم. مرد متعهدی هستم. واقعا هستم. دیدم به زن فرق می‌کنه با دیدی که در جامعه هست.
 برای همسرتون چکار می‌کنین مثلا؟
ببین! من یا سرتمرین تئاترم یا مغازه‌م یا خونه پیش زنم؛ یعنی حالت چهارمی نداره زندگی من؛ مثلا مردایی‌و دیده‌م که مسافرت مجردی می‌رن بعد از ازدواج‌شون. ولی دید من اینه؛ همون‌طوری که یه دختر بعد از ازدواجش می‌شه زن یه خونه، مرد هم می‌شه مرد یه خونه با جایگاه مشخص تو زندگی؛ یعنی مثلا تو جامعه میگن آشپزی کار زنه ولی به‌ نظر من اصلا نیس. این عشق یه زن‌و نشون می‌ده که غذا می‌پزه؛ چون از نظر من آشپزی یه هنر بی‌نظیره؛ چون زن عشقش‌و می‌ذاره تو قابلمه. اینه به‌ نظر من.
 تو زندگی چیزی هست که ازش بترسین؟
آره. مرگ پدر و مادرم. خیلی می‌ترسم.
 وابسته هستین؟
از نظر اجتماعی اصلا وابسته نیستم؛ درآمد، کار، زندگی؛ ولی از نظر عاطفی وابسته هستم. کلا هم احساسی هستم ولی می‌تونم شرایط سخت‌و مدیریت کنم.
 چطوری؟
هر شرایطی که به یه موقعیتی نازل می‌شه به‌نظر من دووجهی‌یه؛ یعنی کسی که تا بازار بار می‌بره و کار یدی داره، شاید خیلی آدم محرومی به ‌نظر بیاد ولی به نظر من اون رنجی که می‌کشه باعث می‌شه لایه‌های انسانی وجودش شکوفا بشه؛ یعنی رنج بیشتر مساوی عیار بیشتره برای آدما. هر کسی عرق بیشتری می‌ریزه در کنار اندیشه و فکر که هیچ ربطی هم به سواد نداره و به شعور و دریافت اجتماعی برمی‌گرده به ‌نظر من، انسان مقتدری می‌تونه بشه. این‌و از تو تئاتر یاد گرفتم که تمرین و تفکر بیشتر باعث می‌شه شما روی صحنه معجزه کنی.
 نکته‌ای هست که نگفته باشین؟
ما شغل پدری‌مون عطاریه. روح عطاری با زیادشدن عطاریا، ازبین‌رفتن اعتماد مردم با پول اضافه‌گرفتن از مردم و فروختن قرصای غیرمجاز، به خطر افتاده. واقعا باید فراتر از شعارهایی که می‌دن یه نظارتی بکنن.

این خبر را به اشتراک بگذارید