• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
پنج شنبه 27 شهریور 1399
کد مطلب : 110377
+
-

هادی بهجت‌تبریزی، تنها پسر استاد شهریار از زندگی پدرش می‌گوید

پدرم می‌گفت شعر پناه من است

پدرم می‌گفت شعر پناه من است



سالروز درگذشتش در تقویم، به روز شعر و ادب پارسی نامگذاری شده است؛ محمدحسین بهجت‌تبریزی؛ شاعری که او را با نام شهریار می‌شناسیم. شهریاری که شیفته اشعار حافظ بود، غزلیات سعدی را با عشق و اشتیاق می‌خواند و در همه مدت شاعری، تلاش کرد به زبان مردم شعر بگوید تا آنها را بیشتر از قبل جذب جادوی ادبیات فارسی کند. با اینکه ابیات شاعرانه او در ظرافت و  به کارگیری فنون ادبی بسیار حرفه‌ای هستند، اما تلاش شاعر برای بردن شعر میان مردم عادی، ویژگی منحصر به فرد آثار اوست. داستان زندگی شهریار، این غزلسرای نامدار ایرانی آنقدر جذاب بوده که در سال‌های گذشته، سریالی تلویزیونی هم درباره آن ساخته شد. در سالروز درگذشت شهریار، پای حرف‌های هادی بهجت‌تبریزی، تنها پسر او نشسته‌ایم. فرزند شهریار معتقد است یادگاری ارزشمند پدرش برای فرزندان، محبت و احترامی است که بعد از گذشت این همه سال، هنوز در دل دوستداران شاعر وجود دارد.


  به‌نظر شما اگر امروز شهریار در میان ما بود، چه ویژگی‌ای در زندگی او پررنگ مشاهده می‌شد؟
شهریار اهل وحدت بود. یکپارچگی، درست بودن و صداقت را وظیفه انسان‌ها می‌دانست و دوری از زرق‌و‌برق دنیا و مصرف‌گرایی، اصل مهمی در زندگی‌اش بود که از ابتدای جوانی تا پایان عمر بر آن پایبند باقی‌ماند. گاهی فکر می‌کنم چقدر خوب بود اگر همه انسان‌ها این ویژگی‌ها را داشتند. حتما اگر امروز هم بود، هنوز این ویژگی‌ها را در زندگی‌اش می‌دیدیم.
  برخورد شهریار با سختی‌ها و ناملایمت‌های زندگی چگونه بود؟
اگر زمانه به روزهای سخت خود می‌رسید، پدرم تمام تلاش خود را می‌کرد که سختی‌ها را تحمل کند، تا جایی که می‌تواند به‌خودش سخت بگیرد اما نگذارد به اطرافیانش سخت بگذرد. به بقیه هم توصیه می‌کرد با سختی‌ها مدارا کنند. یادم هست در زمان موشکباران شهرها، من حدودا 28ساله بودم و پدرم بیش از 80سال سن داشت. هیچ ترسی از موشکباران نداشت و وقتی حملات شروع می‌شد، من با اصرار او را از خانه بیرون می‌بردم، درحالی‌که مدام می‌گفت نترسید و توکل داشته باشید.
  رفتارش با جوانان چگونه بود؟
رابطه پدرم با جوان‌ها خاص بود. با آنها و روحیاتشان کنار می‌آمد. با ما هم همین رفتار را داشت، هیچ اجباری در کارها برایمان ایجاد نمی‌کرد و روش زندگی‌اش این بود که ما را آزاد بگذارد. اما در عین حال با ما همراهی و همدلی داشت.


  در سختی‌ها با چه کاری آرامش کسب می‌کرد و به چه چیزی پناه می‌برد؟
پدرم همیشه می‌گفت که شعر و تغزل، پناه من است. غیر از شعر پناهی نداشت و در هرحالی سراغ شعر خواندن و سرودن می‌رفت. اما پناه اصلی او، توکل عمیقی بود که به خداوند داشت. این باور قدرتمند و توکل بود که او را به حس شاعرانه خود وصل می‌کرد.
  جای خالی پدر را چه زمان‌هایی در کنار خود احساس می‌کنید؟
جای یک پدر بعد از رفتنش، همیشه در زندگی خالی می‌ماند. اما این حس را وقتی بیشتر درک می‌کنی که خودت پدر شده باشی. برای من هم همین اتفاق افتاد. تکامل انسان به‌تدریج اتفاق می‌افتد، من هم شاید در جوانی تا این اندازه درک نمی‌کردم، حالا متوجه می‌شوم وقتی پدرم می‌گفت: «تو هم تغییر می‌کنی» چه منظوری داشت و واقعا حقیقت را بیان می‌کرد.
  شما اختلاف‌نظری هم با پدرتان داشتید؟
البته که اختلاف‌نظر همیشه وجود دارد، مگر می‌شود وجود نداشته باشد؟ اما در نهایت ما روابط بسیار خوبی با پدرم داشتیم. با هم شعر می‌خواندیم، من هم هر شعر جدید و خوبی به دستم می‌رسید به سرعت سراغ پدرم می‌رفتم تا شعر را برایش بخوانم. شهریار خلوت را خیلی دوست داشت و همه شب‌ها را به شعر خواندن بیدار می‌ماند. این فرصتی بود برای اینکه گاهی کنارش بنشینی و به شعر خواندنش گوش دهی.
  از اینکه فرزند استادی چون شهریار هستید چه احساسی دارید؟
من افتخار می‌کنم که فرزند شهریار هستم، چون این فرصت را پیدا کردم که در زندگی با مسائل معنوی و هنر مانوس باشم و با ابعاد ارزشمندی از زندگی آشنا شوم. البته که فرزند یک آدم بزرگ و معروف بودن، تبعاتی هم دارد و حتی ممکن است گاهی مشکلاتی به‌وجود ‌آورد. این موضوع ظرفیتی زیاد را می‌طلبد.
  تحصیلات شهریار چه بود؟
پدرم در دارالفنون تهران، تا آخر امتحانات دستیاری پزشکی درس خواند و قبل از رفتن به تهران هم، در مدرسه دینی با پسرعموهایش حجره داشت. آن موقع بعضی از کتب فقهی را خوانده بود. در نهایت هم تحصیل در رشته پزشکی را رها کرد و ادامه نداد.
  فرزندان شهریار هم سراغ شعر و ادبیات رفته‌اند؟
ما فرزندان شهریار، 2خواهر و 1برادر هستیم. همه ما به شعر و شاعری علاقه‌مند هستیم، اما قابلیت و مهارت، موضوع دیگری است. من به خواندن اشعار شاعران ایرانی و خارجی و حتی ترجمه‌ها علاقه‌مند هستم. در کتاب «شیدایی‌ها» هم تلاش کردم گزیده‌ای از اشعار پدر را گردآوری کنم.
  از زندگی شهریار برای فرزندانش، چه یادگاری باقی‌مانده است؟
دست‌نوشته و اثر و اشیاء و خاطره‌هایی که از او باقی‌مانده برای ما یادگاری‌های ارزشمندی محسوب می‌شوند و مهم‌تر از همه احترامی است که مردم برای او قائل هستند. دوستی و محبت مردم، بهترین یادگاری است که او برایمان به جا گذاشته است. اگر بخواهم از شهرت حرف بزنم، باید بگویم شهریار خودش شهرت را دوست نداشت و من هم همین حس را دارم. برای من به‌عنوان فرزند شهریار، آن محبت باطنی که پدرم برای خود خرید واقعا ارزشمند است. یادگار دیگر او برای فرزندانش، فهم و احساس لذت از ادبیات و شعر است.
  خودتان چقدر با ادبیات مانوس هستید؟
من همیشه با ادبیات مانوس بوده‌ام، از همان کودکی؛ در دنیای شاعرانه زندگی و رشد کرده‌ام. اگر بخواهم به شکل کلی بگویم، ادبیات جزو علوم انسانی است؛ این یعنی همه انسان‌ها می‌توانند سراغش بروند و تخصصی محسوب نمی‌شود. همه ما کم‌و‌بیش با لالایی‌های کودکی و قصه‌های مادرانه با ادبیات آشنا شدیم و ادبیات در زندگی همه ما نقشی داشته است.
  پدرتان درباره اشعار دیگران هم اظهارنظر می‌کرد؟
شهریار به ندرت شعری را می‌پسندید و در زمینه شعر بسیار مشکل‌پسند بود. اما اگر شعری را می‌پسندید، به آن عنوان «شاهکار» می‌داد. وقتی می‌دید، اشعار شاعر جوانی مورد‌پسند عامه‌مردم است، برایش شعر می‌سرود و او را تشویق می‌کرد و خودش هم اشعارش را برای حضار می‌خواند. روشی را که بیشتر می‌پسندید نزدیک‌شدن به عامه‌مردم بود. زبان عامه را زیاد دوست داشت. در ساده‌گویی خودش را پیرو مکتب ایرج میرزا و از نظر عرفانی خود را شاگرد حافظ می‌دانست.
  چه جنبه‌هایی از اشعار شهریار کمتر شناخته‌شده هستند؟
اشعار عاشقانه و شعرهایی که در مدح ائمه‌اطهار(ع) سروده شناخته‌شده هستند. شهریار در ستایش از وطن شاید بیش از هر حوزه دیگری شعر سروده است و علاقه به وطن در همه اشعارش دیده می‌شود. اما جنبه‌های مختلفی در شعر شهریار دیده می‌شود.با اینکه پدرم تمام عمر پربرکت خود را در تبریز زندگی نکرده بود، اما در ستایش از وطن و تبریز اشعاری دارد که هر یک از آنها سرشار از الهام و تأثیرات فراوان حسی است.
  مجموعه آثار شهریار چگونه منتشر شده‌اند؟
اشعار شهریار نخستین بار سال1308 با اهتمام ابوالقاسم شهریار، با مقدمه‌ای از ملک‌الشعرای بهار، پژمان بختیاری و سعید نفیسی به چاپ رسید. جلد اول و دوم دیوان اشعار پدر که در سال1349 برای نخستین بار چاپ شد، تا زمان فوت تحت‌نظر خودش تجدید‌چاپ می‌شد، اما اشعار چاپ نشده او را ما در سال 1369چاپ‌کردیم. بیشتر این اشعار به زبان فارسی بود. حدود سال 1325یعنی وقتی منظومه حیدربابا سروده شده بود به مناسبت اسباب‌کشی، شعری طنز به زبان آذری سرود و کم‌کم به اشعار آذری خود افزود تا سرانجام این اشعار هم به‌صورت یک دیوان درآمد.
  اشعار منتشر‌نشده‌ای هم از شهریار وجود دارند؟
بله، اشعاری که به‌عنوان یادگاری به دوستان و آشنایان داده و متأسفانه سند نسخه‌ای هم برای خودش نگه نداشته‌بود. بنابراین این اشعار منتشر نشدند.
  کدام ویژگی اخلاقی‌ای است که دیگران شهریار را به داشتن آن می‌شناسند؟
بلندی‌طبع و بخشندگی پدرم، صفاتی بود که از پدرش به ارث برده بود. اهل فرهنگ و ادب می‌دانند شهریار زندگی بسیار ساده و درویشی داشت، از تجمل و مصرف‌گرایی بیزار بود، از شهرنشینی و زندگی ماشینی نیز تنفری عجیب داشت. این احساس و باور در آثار استاد کاملا مشهود است. پدرم معمولا تا پاسی از شب گذشته به عبادت و خواندن قرآن می‌پرداخت و بعد از فراغت از عبادت، با خواندن کتاب‌های شعر و بیشتر مواقع با سرودن شعر معمولا تا اذان صبح نمی‌خوابید، مگر مواقعی که واقعا خسته بود. به همین دلیل شب‌ها چراغ اتاقش همیشه روشن بود.
  شهریار برای فرزندانش هم شعر می‌سرود؟
از خاطرات کودکی ما، زمانی است که ما را بغل می‌کرد و برایمان اشعار کودکانه می‌گفت؛ مثلا این شعر را وقتی من خردسال بودم برایم می‌خواند: منیم اوغلوم هادی دی / هادی انون آدی دی / میوه لرین دادی دی (هادی پسر من است / اسم پسر من هادی است / مثل میوه شیرین و بامزه است).
  اگر عصبانی می‌شد چه واکنشی نشان می‌داد؟
در موقع عصبانیت و موقعی که اشتباهی از بچه‌ها سر‌می‌زد، سعی می‌کرد تا حد امکان عصبانیتش را کنترل کند. به فاصله‌ خیلی کم دوباره در قالب یک پدر مهربان درمی‌آمد و با محبت بیش از اندازه، عصبانیتش را جبران می‌کرد.
  به‌ نظر شما برای معرفی شهریار به نسل جدید، چه راهی مناسب‌تر است؟
اگر متولیان فرهنگی می‌خواهند شهریار را به نسل‌های جدید معرفی کنند، باید معرفی اشعار و شخصیت او را در کتاب‌های درسی، برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی و رسانه‌ها بگنجانند. برگزاری جشنواره، همایش و کنگره به تنهایی نتیجه‌ای نخواهد‌داشت به‌خصوص اگر محدود به بازه‌های زمانی خاصی از سال شود.
  درباره سریال شهریار چه نظری دارید؟
سازندگان مجموعه شهریار یک تیم قوی تحقیق برای ساخت مجموعه داشتند که با نزدیکان شهریار و چند نفر از دوستانش در تبریز گفت‌وگو کردند و سریال بر اساس واقعیت‌ها ساخته شد. البته در سناریو نظر نویسنده هم مطرح است، ‌اما دو،‌سه جمله از دیالوگ‌ها که با استفاده از صدای شهریار گفته‌شده و خودش خاطره تعریف کرده خیلی شیرین است. در کل آن سریال برای شناساندن شهریار به عموم، گامی مثبت محسوب می‌شود.



خاطره‌ای از کودکی شهریار
شهریار در خاطراتی که از کودکی خود روایت کرده می‌گوید: «روزی با بچه‌های محل مشغول بازی بودم، بعد از مراجعت به خانه به درخت بزرگی که در وسط حیاط خانه بود، خیره شده و شروع به خواندن شعر کردم. سخنان موزونی که نمی‌دانستم چگونه به مغز و زبان من می‌آمدند که ناگهان! پدرم مرا صدا کرد. به صدای بلند پدرم برگشتم. با حالتی تعجب‌آمیز پرسید: این اشعار را کجا یاد گرفتی؟ گفتم: کسی یادم نداده، خودم می‌گویم. اول باور نکرد؛ ولی بعد از اینکه مطمئن شد، در حالی ‌که صدایش از شوق می‌لرزید، به صدای بلند مادرم را صدا کرده و گفت: بیا ببین چه پسری داریم!».


انس با قرآن و حافظ
شهریار از قرآن و حافظ‌خوانی‌اش در کودکی به‌عنوان یک شانس یاد‌می‌کند؛ «من شانس ادبی‌ای که آوردم مدیون این هستم که در ده بودم، 6سال داشتم و الفبا را خوانده بودم. می‌توانستم عبارات را بخوانم ولی معانی آنها را نمی‌دانستم. در اتاق عمه‌ام که با ما زندگی می‌کرد یک طاقچه بود. در آن طاقچه 2کتاب بود با جلدهای مندرس، یکی قرآن مجید بود و دیگری دیوان حافظ. من می‌رفتم بازی می‌کردم و می‌آمدم یک‌دفعه آیات قرآن را می‌خواندم و یک‌دفعه حافظ را. از اول مغزم پر شد با این کلمات آهنگین آسمانی قرآن مجید و اشعار حافظ.وقتی بزرگ‌تر شدم شعرهای دیگر و هر چیز دیگری را که می‌شنیدم و می‌دیدم به‌نظرم سبک می‌آمد. عمده شانس من این است که از اول با قرآن و حافظ شروع شد که هنوز هم هست».


شعر با صدای شاعر
شهریار نخستین دفتر شعر خود را در سال 1310با مقدمه ملک‌الشعرای بهار، سعید نفیسی و پژمان بختیاری منتشر کرد. بسیاری از اشعار او به فارسی و زبان ترکی آذربایجانی، از آثار ماندگار این زبان‌هاست. منظومه «حیدربابایه سلام» که در سال‌های 1329 تا1330سروده شده‌است، از مهم‌ترین آثار ادبی ترکی آذربایجانی شناخته می‌شود. علاوه بر استادی در شعر، شهریار استاد سه‌تار هم بود. شعر «پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می‌کند » و منظومه حیدر بابا از جمله آثار معروف شهریار است که با صدای خود خوانده ‌است. شهریار که اهل آذربایجان بود و علاقه بسیاری به زادگاهش داشت، در اشعاری مثل سروده تخت‌جمشید یا ستایش فردوسی، به ایران‌دوستی خود اشاره کرده‌است.


به زبان مادری
شهـرت شهـریار از مرزهای کشور فراتر رفته و تمام کشورهای فارسی‌زبان و ترک‌زبان، و البته هـر جا که ترجـمه یک قـطعـه از شاعر رفته باشد، هـنر او را می‌سـتایـند. منظومه حیدر بابایه سلام در سال 1322منتشر شد و از لحظه نشر مورد‌استقبال قرار‌گرفت. حـیـدر بابا نه‌تنها تا کوره‌ده‌های آذربایجان، بلکه به ترکـیه و قـفـقاز هـم رفـته و در ترکـیه و جـمهـوری آذربایجان چـنـدین بار چاپ شده است.این منظومه از آثار جاویدان شهریار و نخستین شعری است که به زبان مادری خود سروده است. شهریار در سرودن این منظومه از ادبیات ملی آذربایجان الهام گرفته‌است. این منظومه که از جمله بهترین آثار ادبی در زبان ترکی آذری است، در اکثر دانشگاه‌های جهان از جمله دانشگاه کلمبیا مورد‌بحث رساله دکتری قرار‌گرفته‌است و برخی از موسیقی‌دانان همانند هاژاک، آهنگساز معروف ارمنستان برای آن موسیقی ساخته است.


این خبر را به اشتراک بگذارید