درسهای پیدا و پنهان یک ویروس
رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران به همشهری میگوید افزایش همبستگی اجتماعی برای برون رفت از بحران کرونا ضروری است
حمیدرضا بوجاریان_خبرنگار
نباید بیانصافی کرد. کرونا با همه دردها، غمها و سختیهایی که بهبار آورده آنقدرها هم که دربارهاش بد میگویند، بد نبوده است. درسهایی از کرونا در این مدت یاد گرفتهایم که شاید دهها سال زمان نیاز داشتیم تا بتوانیم آنها را یاد بگیریم و در زندگی به آنها عمل کنیم؛ درسهایی که بهنظر میرسد حالا به بخشی از زندگی روزمره مردم تبدیل شده است و کمتر کسی است که از آن پند نگرفته باشد. سیدحسن موسویچلک، مؤسس اورژانس اجتماعی ایران و رئیس انجمن مددکاران اجتماعی، درباره درسها و پندهای کرونا و اثر آن در زندگی با همشهری گفتوگو کرده است.
کرونا؛ منشأ تغییر سبک زندگی
کرونا موفق شده است به شکل خاص سبب افزایش توجه مردم به موضوع بهداشت فردی شود. قطعاً در بهداشت فردی و ارتقای این شاخص، شاهد اثر مثبتی در جامعه و نحوه زندگی مردم خواهیم بود و شهروندان بیشتر از قبل به اهمیت رعایت این مؤلفه توجه نشان میدهند. این افزایش توجه هرچند هزینههایی را به سبد خانوارها تحمیل میکند، اما در نهایت حساس شدن جامعه سبب کاهش بیماریهای مرتبط با مسائل بهداشت فردی، ارتقای سلامت عمومی و در نتیجه کاهش هزینههای نظام سلامت میشود. شاید بخشی از توفیق در این راه ناشی از ترس مردم بوده باشد، اما بعد از مدتی این ترس به آگاهی تبدیل میشود و مردم با دانشی که از ترس خود به دست آوردهاند در رعایت بهداشت فردی سختگیری میکنند. این سختگیریها میتواند تا سالها منشأ توسعه سلامت فردی شود. اثرات اینچنینی را در نوع تعامل افراد با دیگران نیز میتوان مشاهده کرد.
درسهای زندگی در قرنطینه
کرونا درس بزرگی را به ما داده است. این ویروس یادمان انداخت که درون خانوادههایمان با مشکل نبود دانش یا در بهترین حالت با دانش کم در حوزه مهارتهای ارتباطی با هم روبهرو هستیم و سواد سلامت روان در خانواده نداریم. آمارهای رسمی مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران مشخص کرده است که 50درصد تنش بین والدین و فرزندان، 56درصد تنش شدید بین والدین و 16درصد خشونت خانگی در ایام کرونا رخ داده است. این حجم از تنشها ناشی از نبود مهارتهای ارتباطی بین اعضای خانواده است، چرا که مدتها بود فرصت حضور چندماهه کنار هم را نداشتیم و فراموش کرده بودیم هر یک از اعضای خانواده چه مشکلات و نگرانیهایی دارند تا با همفکری هم برای برطرف کردنشان اقدام کنیم. کرونا این خلأ را یادآوری کرد و باعث شد بخشی از مردم با استفاده از روشهای مختلف، آگاهی خود را برای شناخت دغدغههای هم بالا ببرند و بتوانند حفرههایی که در زندگیشان بر اثر کمتوجهیها و گذر زمان ایجاد شده است را تا حدودی برطرف کنند. افزایش تحمل و مدارا در افراد، شنیدن نکاتی که شاید خوشایند نباشد و ایفای بهتر و بیشتر نقش فردی در امور خانواده از درسهای دیگری است که در این ایام یاد گرفتیم.
خرافهها دیگر اثر بخش نیست
هر جامعهای با هر فرهنگی که داشته باشد، خرافههایی همراه خود دارد که به شکل طبیعی بسیاری را با خود همراه میکند. با وقوع بحران کرونا، خرافهپرستی و رفتارهای نشأتگرفته از آن هر روز بیاعتبارتر از دیروز میشود. اگر تا دیروز دکانهای ترویج خرافه پرمشتری بود، امروز شاهد هستیم خرافهپرستها به این نتیجه رسیدهاند که مطالبی که به آن باور داشتند نهتنها کمکی به جلوگیری از ابتلایشان به بیماری نمیکند بلکه خود منشأ بیماری میشود. شاید بتوان مدعی شد که کرونا ریشه باورهای غلط و خرافی را هدف گرفته و بسیاری از آنها را از بین برده است. باور و دانشی که کرونا به مردم بخشیده است توانسته جهت و سبک زندگی بسیاری را تغییر دهد.
آموزش حین بحران
چون اطلاعات ما درباره کرونا بسیار محدود بود و نظامهای اطلاعرسانی نیز در بسیاری از موارد موفق به رساندن بهنگام اطلاعات به مردم نشدند، رفتارهای ناهنجاری از سوی برخی شهروندان برای نجات خود از بیماری سر زد؛ مصرف مشروبات الکلی و شایعه استعمال موادمخدر بهعنوان سپری در مقابل ابتلا به ویروس مورد توجه قرار گرفت. بهعلت مصرف مشروبات الکلی و اطلاعرسانی ناکافی درباره بیاثربودن استعمال مواد برای ایمن ماندن از بیماری، عده زیادی مسموم شدند و حتی فوت کردند. پس از این رویداد، یاد گرفتیم که به هر خبری اعتماد نکنیم و آموزش را حین بحران از منابع رسمیاش دریافت کنیم. با گذشت زمان، بازارشایعات درباره کرونا سردتر و سردتر شد و این موضوع نشان داد که مردم حین بحران، آموزشپذیرتر شده و فهمیدهاند چطور در مقابل ویروس از خود مراقبت کنند. این موضوع سبب شد دانشگاهها و مراکز علمی سیگنالهای علمی درستی را به مردم مخابره کنند و مردم به تبعیت از پیامهای دریافتی، رفتار عاقلانهتری به نسبت روزهای آغاز اپیدمی کرونا در مواجهه با بیماری در پیش گیرند.
تقویت صدای نهاد خانواده و حوزه اجتماعی
منابع اطلاعاتی ما بهعنوان پدر و مادر برای پاسخ دادن به نیازها و خواستههای اعضای خانواده بسیار کم است. این کم بودن در حدی است که تنها برای چندروز با مراجعه به دادههای موجود ذهنی خود میتوانیم به سؤالات و ابهامها جواب دهیم. کرونا نشان داد که ما به ظاهر یک خانوادهایم، اما اطلاعات ما برای عبور به سلامت و زندگی با کیفیت در کنار هم کافی نیست. صدای خانواده، بهعنوان نهادی اجتماعی بعد از کرونا بیشتر شنیده میشود و امیدوارم بعد از کرونا، مردم و سیاستگذاران در همه دنیا در مؤلفههای اجتماعی و بالا بردن سواد اجتماعی فکر و سرمایهگذاری بیشتری کنند. اگر به این موضوع دقت کافی نشود، هنگام بروز بحرانهای دیگری مانند کووید- 19 باز هم شاهد پرداخت هزینههای انسانی و اجتماعی خواهیم بود که در برخی موارد جبران خسارتهایی که به بار میآورد غیرممکن است.
رصد سلامت اجتماعی ضرورت فرداست
مؤلفههای متعددی برای تعریف سلامت اجتماعی وجود دارد که نظریهپردازان درباره آن تعاریف خاص خود را دارند. عمده مولفههای مربوط به سلامت اجتماعی نیازمند بررسی طولانیمدت است. برخی مؤلفههای حوزه سلامت اجتماعی در دوران کرونا و تا مدت کوتاهی بعد از آن، قابل سنجش است. اگر اطلاعات قبلی از وضعیت سلامت اجتماعی نیز وجود داشته باشد که متأسفانه در ایران موجود نیست، میتوان با مقایسه دوران قبل و بعد از کرونا به نتایج قابلقبولی در بررسی و رصد وضعیت سلامت اجتماعی رسید. باید گفت هر بحرانی پیامدهای بعدی بزرگتر وعمیقتر از خود بحران دارد. رشد طلاق، ناهنجاریهای اخلاقی، گسترش جرائم و مسائلی مانند آن در دوره بعد از پایان اپیدمی کرونا مورد انتظار است؛ از این رو، باید نظام رصدی برای موضوعات اجتماعی در کشور داشته باشیم. متأسفانه به دلایل مختلف و با وجود پیشبینی قانون برنامه ششم برای ایجاد چنین سازوکاری، موفق به ایجاد آن نشدهایم. لازم داریم مؤلفههای اجتماعی را بسنجیم و با درنظرگرفتن نتایج آن، برای پیشگیری از عمیقتر شدن تبعات بعدی بحران، برنامهریزی درستی داشته باشیم. باید دماسنج اجتماعی داشته باشیم تا بدانیم در این حوزه چه مسیری را طی میکنیم. اگر این اتفاق رخ ندهد باید منتظر گسترش خشونتهای اجتماعی و جرائم باشیم. فکر میکنم ما باید نظامهای قضایی و انتظامی را در کنار نهادهای اجتماعی، بزرگتر کنیم. البته بزرگ شدن این سازمانها خبر خوبی برای جامعه نیست، اما اگر برنامه نداشته باشیم گریزی جز این کار نداریم.
همبستگی اجتماعی را بالا ببریم
سرمایههای اجتماعی در کشور به دلایل مختلف کاهش پیدا کرده است و باید در این حوزه به فکر تقویت این سرمایهها بود. تشکلهای مردمنهاد و سازمانهای غیردولتی با وجود این مشکل، با همه توان خود در بحرانهایی مانند کرونا حضور پیدا کرده و بدون نگرانی از ابتلا به بیماری در حال کمک به افراد جامعه هستند. ازسوی دیگر، آمارهای ارائه شده از سوی وزارت بهداشت نشان میدهد بیشترین گروهی که از کرونا آسیب دیدهاند اقشار کمدرآمد و فقیر جامعه بودهاند. متأسفانه دولت بهدلیل محدودیتهای مالیای که دارد نمیتواند حمایتهای کافی از این قشر انجام دهد؛ از این رو، ضرورت دارد نهادهای عمومی غیردولتی که مردم سالها به آنها کمک کردهاند وارد صحنه شوند و با مشارکت تشکلهای مردمنهاد در یک همافزایی بهگونهای عمل کنند که نیازهای اقشار نیازمند جامعه را در حد توان خود برطرف کنند. چنین رویکردی میتواند به ایجاد همبستگی اجتماعی و تقویت آن منجر شود.
تشکلهای مردمنهاد، پل میان دولت و حاکمیت
سازمانهای غیردولتی در برنامهریزیهای فعلی کشور جایگاهی ندارند. اکثر تشکلها میگویند در اجرا درگیرند و شعبه شماره2 دولت شدهاند؛. از اینرو اکنون هیچ تشکل مردمنهادی را نمیتوان پیدا کرد که حضور مؤثری در عرصه سیاستگذاری داشته باشد. اصولا دولت علاقهای به واگذاری امور به این حوزه ندارد. نگاهها به تشکلهای مردمنهاد ابزاری است، در حالی که این تشکلها پل خوبی بین مردم و حاکمیت هستند. تشکلهای مردمنهاد بهترین برنامهسازان و تصمیمسازان در جهتدهی به فعالیتهای اجتماعی هستند. در سیاستگذاران ما برداشت درستی از مؤلفههای اجتماعی وجود ندارد. همین در خانه ماندن را، اگر سرمایه اجتماعی در جامعه بالا باشد، بهراحتی میتوان اجرا کرد. بهنظر میرسد همراهی فعلی مردم با پویشهای اینچنینی فرصتی است برای بازسازی سرمایه اجتماعی، به این شرط که آن را رها نکنیم. حوزه اجتماعی در حوزه نظری عملکرد خوبی داشته است، اما در حوزه سیاستگذاری کاری نکرده است. جلب اعتماد مسئولان به فعالان اجتماعی کار زیادی میطلبد که هم عقبماندگیها را جبران کنیم، هم به مطالبات جواب بدهیم و هم بتوانیم برای آینده برنامهریزی داشته باشیم. این درس را باید جدی بگیریم و خط به خط آن را بهدرستی اجرا کنیم تا به نتیجهای مطلوب برسیم.
پایان خرافهپرستی
هر جامعهای با هر فرهنگی که داشته باشد، خرافههایی همراه خود دارد که به شکل طبیعی بسیاری را با خود همراه میکند. با وقوع بحران کرونا، خرافهپرستی و رفتارهای نشأتگرفته از آن هر روز بیاعتبارتر از دیروز میشود
نگرانی از افزایش خشونتها
لازم است مؤلفههای اجتماعی را بسنجیم و با درنظرگرفتن نتایج آن، برای پیشگیری از عمیقتر شدن تبعات بعدی بحران، برنامهریزی درستی داشته باشیم. باید دماسنج اجتماعی داشته باشیم تا بدانیم در این حوزه چه مسیری را طی میکنیم. اگر این اتفاق رخ ندهد باید منتظر گسترش خشونتهای اجتماعی و جرائم باشیم