
معمار؛فرزند مهجور این مرز و بوم

علی رحمانی_معمار و شهرساز
معماری، مانند حاصل کار دیگر برادران و خواهران معمار -که موسیقی، شعر و...تولید میکنند- دیری است که در مسیر شیک و مدرن شدن، راهش را گم کرده است. هرچه میخواهد میپوشد، هرکجا که نباید پایش را دراز میکند و احترام بزرگتر را نگه نمیدارد. آنجا که باید چتر داشته باشد عینک دودی میزند و آنجا که باید با آفتاب سخن بگوید در سایه مینشیند! آه از نهاد برمیآید وقتی میبینی گیاهان و پرندگان در روابط متقابل خود با محیط معقولترند. این جوان نااهل، سرمایه و وقت خانواده را به یغما میبرد و با او مهربان نیست. او «بد» شده و باید به راهش بیاوریم.
ما مردمان، بسیاریمان خود نیز ره گم کردهایم و توانایی تشخیص خوب و بد را از دست داده و او را در ادامه این بیراهه ترغیب و تشویق کرده و این شرایط را دچار پدیده تشدید کردهایم.
معماری باید به جای تقابل و ناسازگاری، همراه ما در برآوردن نیازهای مادی و معنویمان باشد. آنجا که نور میخواهیم او تاریک است؛ آنجا که خلوت میخواهیم او پرهیاهوست و آنجا که میخواهیم بنشینیم او تدارکی ندیده است.
تا کی در سفرها با دیدن ساختمانهای خارجی دچار خودکمبینی شویم؟! تا کی باید کارهای گذشتگانمان صرفا در دفتر افتخاراتمان باشد؟
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
ساختمانهایی که حاصل مهمانی معماران بر سر سفره طبقات میانی جامعه هستند هم بیشتر پاسخ تمایلات نابخردانه اشرافینمایی این بخش از خانواده را میدهد. اینجا معدود بناهای ارزشمند مشهور یا گمنام که به دست توانای برخی معماران طراحی و ساخته میشوند مدنظر نیست.
ساختمانی تمام شیشهای در قشم با آن شرایط آبوهوایی که انگیزه و دلیل احداثاش معماست! یا مجتمع مسکونی کاخنمایی که کاخ ورسای را تداعی میکند و هیچ تشابهی در عملکرد این دو وجود ندارد، گویای چیست؟
در بیشتر ساختمانهای فاخر بالکنهایی دیده میشود که با وجود ظاهر غلطاندازشان جایی برای نشستن و گذران اوقات ندارند و در دیگر مشخصات نیز حداقلهای آسایشی ساکنان را زیر پا میگذارند.
اثرات روانی همسایگی و رژه نامبارک این ساختمانهای ناهماهنگ به لحاظ شکلی و مصالح هم در معابر نیز خود حدیثی است شکوهانگیزتر.
غیبت معمار و معماری در محلات بیبضاعت هم دردی مضاعف است؛ کسانی که خرج و هزینه اصلی این فرزندان را به دوش میکشند و با وجود این نصیب چندانی از برکت وجودشان نمیبرند.
ما باید برای تدارک زندگی گرم و پراحساس شهروندان و معماران، این فرزندان مفید و دوست داشتنی را با مردم و محیط آشتی بدهیم و راهی جز این شایسته و پسندیده نیست. باید در این هیاهوی صنعت ساختمان هر مانعی در حصول به آن را برداشته و در جهت سلامت و زیبایی این مناسبات بکوشیم.
کی شعرتر انگیزد خاطر که حزین باشد
چاره کار سخت نیست؛ اگر بخواهیم و اراده کنیم و منافع بلندمدت خود را قربانی کوتاهمدتمان نکنیم.
باید به معماری، حاصل کار این فرزندان میدان بدهیم. شاید تغییر ماهیت بازار ساختوسازهای شهری از سرمایهگذاریهای بخشخصوصی در شکل کنونی که عاملی در کاهش کیفیت تلقی میشود، در مرحله فعلی عملی نباشد، اما ساماندهی خدمات مهندسی که آن هم سهم بسزایی در این صنعت بازی میکند، شدنی است. خدمات مهندسی، سرمایههای ملی و مردم کوچه و خیابان را در اختیار دارد و باید بسیار مورد دقت و وسواس باشد، چگونه روا میداریم این خدمات در زمینههای مختلف همگانی باشد.
آری، امروز طراحی ساختمانها که کاری بس پیچیده و ارزشمند است را جدی نگرفتهایم، نظارت و اجرا را هم همینطور، متأسفانه این بخش از خدمات به موضوعی بازاری تبدیل شده و رقابت ناسالم میان مهندسان را رقمزده است. باید این خدمات را با قاطعیت و جدیت تفکیک کنیم و اجازه چند شغلی بودن در این عرصه را ندهیم. طراح، مجری و ناظر ساختمان بعد از آموزشهای جدی و کارگاهی باید تمامی ملزومات، وقت و حس و توان این کار را داشته باشند و نباید همزمان درگیر کار اداری خود در جای دیگر یا مشغلههای دیگر باشند و به این بخش مهم از اشتغال به دید کوپن و سهمیه نگاه کنند. در این رهگذر اعتماد مردم به این فرزندان برخواهدگشت و امکان کسب تجربه و اعتلای شغلی مهندسان نیز که لازمه تداوم حیات شغلی ایشان است محقق خواهد شد. آنگاه مهندسان بدون دغدغههای مادی و اضطراب معاش، در محیطی فارغ از رقابتهای ناروای بازاری و دستپاچگی، کار خود را با عشق -که لازمه این حرفه است- انجام خواهند داد.