امیرعلی علامهزاده
«پس بر حذر باش مبادا نوری که در تو است، ظلمت باشد». (انجیل لوقا، باب ۱۱، آیه ۳۵)
قرن بیستم، قرن معامله بود، در خاورمیانه و بر سر خاورمیانه؛ جنگ جهانی نخست که تمام شد، فقدان امپراتوری ترکان عثمانی بیشتر شبیه به فروپاشی خاورمیانه بود تا نظم سیاسی جدید؛ چرا که حاصل آنچه امروز نظمی و مرزی شمرده میشود، اما و اگری است که محصول آن، شهیدان بیشمار راه زمین و وطن و آوارههای مستمر بود از سرزمین و میهن. قرن بیستویکم هم ادامه همان تراژدیها بوده است. دونالد ترامپ- رئیسجمهور آمریکا- که برای متحد خود در سرزمینهای اشغالی اندیشهها کرده بود و است، به قیمت رضایت راستگرایان و تندروان و بانکداران و برپاکنندگان شهرکهای یهودینشین، طرحی ارائه کرد که آن را معامله خواند؛ معامله قرن. فریادها بر سر این بود که چرا یک سوی معامله حاضر نبود. که مطالعه طرح نشان داد معامله بر سر همان یک سوی معامله بود؛ «فلسطین». بنا به این طرح، چیزی ارائه شد که «قرار بود» آن را «فلسطین» بنامند؛ بییال و دم و اشکم؛ محصور حصارهای اسرائیل و حصر نظامی نظامیان اسرائیلی. رئیسجمهور آمریکا که به قول خود در قبال همکیشان و هممسلکان دامادش عمل کرد، جهان غیرآمریکایی، بیهیچ اتحادی، موضع متحد داشت درباره معامله قرن. اروپا و بریتانیا که دیگر باید جدا از هم صدایشان کرد، موضع مشابهشان همان بود که انتظار میرفت؛ هیچکدام نای آن نداشتند که با همه مشکلها، برای فلسطین، طرح ترامپ را رد کنند، هر چند با محتوای آن هم موافق نباشند. جهان عرب و دنیای اسلام که هرکدام اسیر قرائتهای حاکمان خویش بودهاند از اسلام و فلسطین و سیاست، همان بیانیههای محکومیت قاطع را به رسانهها ارائه کردند و باز فلسطین ماند برای فلسطینیان که همچنان در اشغال است. این میان، شاید قاطعترین موضع این حاکمان خاورمیانه، نپذیرفتن ایران به جمع نشست جده بود که گویا قاطعتر از معامله قرن باید به آن «نه» گفته میشد. دیوار تقسیم بین خرسندهای قضیه و در خسران بودههای ماجرا معین است؛ اما پرسش اینجاست که جای رهبر تشکیلات خودگردان فلسطین کجاست و مسئولیت او چیست؟ محمود عباس (ابومازن) بهعنوان رئیس این «تشکیلات» که نه حالا «حکومت» است و نه در دوران همزمانی دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو، به آسانی میتوان آن را «دولت» نامید، چه موضعی دارد و چه باید و میتواند بکند؟ او در این یکونیم دهه پس از مرگ یاسر عرفات (ابوعمار) که رهبری این تشکیلات را بهعهده داشته، با نقض مکرر قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد مواجه بوده است که کرانه باختری و بیتالمقدس شرقی را ضمیمه سرزمینهای اشغالی نمیداند. قطعنامههای شورای امنیت هم که برای همه و همه جا لازمالاجراست، اگر به اسرائیل مربوط شود، استثناست. سهم فلسطینیان از آن سرزمین میان رود اردن و دریای مدیترانه هم -که هزاران سال آن جا زیستهاند- نامعلوم است و حرف از آن، مطالبهای است که در شرایط حساس کنونی ممکن است صلح مسلح اشغالگران را بلرزاند. تشکیلات خودگردان محمود عباس در کرانه باختری، هنوز برنامه روشن و تدوین شدهای برای مقابله با طرح ترامپ ندارد. بالاخره اینهمه خبرهای رسانهها در اینهمه روزهای دوران ترامپ و آن همه آمد و شدهای جرالد کوشنر به خاورمیانه و سرزمینهای اشغالی و دیدار با رهبران اسرائیل، میتوانست به عباس بفهماند که طرح ترامپ دستکم به سود فلسطینیان نخواهد بود، خاصه که طرف فلسطینی به مشورت خوانده نشده و بودجههای آمریکایی مربوط به آنها هم قطع شده و دفتر این تشکیلات هم در آمریکا بسته شده بود. شاید تنها ابزار این زمان محمود عباس برای فشار علیه اسرائیل، همین «انحلال دولت خودگردان فلسطین» باشد یا هر نوع و شکلی از کنارهگیری از این قدرت بیقدرتی، به وقت اعمال قدرت اسرائیل و آمریکا بر سر هر چه که از فلسطین برای فلسطینیان مانده است. این مورد گرچه شاید خودش دلیلهایی در داخل و منطقه و اوضاع بینالمللی داشته باشد و رخ نمیدهد، اما بیش از همه به سنت حاکمان خاورمیانه و رهبران عربی میماند که در کنارهگیری نکردن از قدرت، مگر به جبر عزرائیل، با هم متحدند. از آن فلسطین فلسطینیان، اکنون آوای شعر «محمود درویش» به گوش میرسد؛ «تنسی کانک لم تکن»؛ «فراموش میشوی، گویی که هرگز نبودهای!».
* مصرعی از شعر «قاصدک»، اثر «مهدی اخوان ثالث» (م.امید)
سه شنبه 29 بهمن 1398
کد مطلب :
95407
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/pYZ7V
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved