نزدیک به ذات فاجعه
«بیدارشو آرزو» فیلمی تلخ و تاثیرگذار است که با حسشهودی عیاری ساخته شده است
مهرنوش سلماسی_روزنامه نگار
15سال پیش وقتی «بیدارشو آرزو» در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، بار سنگین تراژدی فیلم عیاری چنان سهمگین بود که خیلیها ترجیح دادند آن را نبینند. با این فیلم چند جایزه از جشنواره گرفت و منتقدان هم به آن توجه کردند اما در توافقی عمومی گویی همه در این زمینه اشتراک نظر داشتند که بیدارشو آرزو، قابلیت اکران عمومی ندارد. بهمن سال83 وقتی از سالن نمایشدهنده فیلم بیرون میآمدیم، رفقا و همکاران که تحت تاثیر فضای ویرانکننده فیلم عیاری قرار گرفته بودند، قبل از اینکه مسئولان سینمایی تصمیم بگیرند، تکلیف بیدار شو آرزو را مشخص کردند. فیلم در اواخر دولت اصلاحات غیرقابل نمایش تشخیص داده شده و به بایگانی رفت. مثل «سفره ایرانی» فیلم قبلی عیاری که آن هم در جشنواره به نمایش درآمد، جایزه گرفت و هرگز به اکران عمومی درنیامد. خود عیاری هم همان موقعها جایی گفت که بیدارشو آرزو بیشتر از اینکه برای مردم ساخته شده باشد، برای مسئولان ساخته شده تا ببینند و از تکرار فاجعه زلزله بم، جلوگیری کنند. عیاری چند روز پس از وقوع حادثه، بیدارشو آرزو را در بم کلید زد. با 2 بازیگر حرفهای (بهناز جعفری و مهران رجبی) و بقیه هم آدمهای درگیر زلزله بودند که نقش خودشان را در فیلم بازی کردند. از مردم زلزلهزده تا امدادگران و... . طبیعتا در چنین وضعیتی خبری از فیلمنامه دقیق و منسجم نیست و فیلمساز بیشتر براساس حس شهودیاش تصمیم میگیرد و فیلم را جلو میبرد.
کار وقتی دشوارتر میشود که کارگردان بخواهد از سطح اثری مستند فراتر برود و فیلمی روایی و داستانگو بسازد. فیلمی که هم به واقعیت حی و حاضر وفادار باشد و هم در خلال این مستندنمایی، کاراکتر بسازد و موقعیت خلق کند. در چنین مواقعی معمولاً حس و حال و احساسات شدیدی که حاصل نزدیکشدن به تراژدی دردناک کشتهشدن هزاران انسان و ویرانی گسترده و وضعیت دردناک بازماندگان است، باعث میشود نتیجه کار خیلی ظریف و هنرمندانه از کار درنیاید.
درباره بیدارشو آرزو هم در همان نمایش جشنوارهای 15سال پیش عدهای همین عقیده را داشتند و فیلم عیاری را اثری ژورنالیستی خواندند. درحالی که بیدارشو آرزو در عین نمایش تعهد فیلمساز به واقعیت، نمایانگر انتخابهای هنرمندانه او از آنچه در اطرافش میگذشته نیز هست. بیدارشو آرزو تصویری تکاندهنده از زلزله هولناک بم ارائه میدهد و با نگاه دقیق سازندهاش جزئیاتی را به نمایش میگذارد که در اغلب مستندها و فیلمهای خبری مرسوم و متداول نادیده گرفته میشوند. عیاری به شکلی هوشمندانه برای نمایش زلزله ابتدا دوربینش را به خارج از شهر میبرد. به دهکدهای در اطراف بم که زلزله آن را به تلی از خاک در محاصره درختان نخل تبدیل کرده و حالا هانیه (بهناز جعفری) سراسمیه از دل ویرانهها بیرون میآید و به منظور کمک گرفتن برای نجات اطرافیانش راهی شهر میشود. دوربین با هانیه همراه میشود تا ابعاد وسیعتر فاجعه را در شهر ببینیم. در این مسیر دختربچهای را میبینیم که از زیر آوار بیرون آمده و خواهرش که زنده است همچنان زیر آوار مانده و هرچه جلوتر میرویم تراژدی شکل سهمگینتری به خود میگیرد. زلزلهای که باعث خرابی زندان شهر هم شده و حالا زندانیان دنبال خانوادههای خود میگردند. حبیب (مهران رجبی) یکی از زندانیهاست که خانوادهاش را از دست داده است. عیاری با 2کاراکتر برگزیدهاش، هانیه و حبیب، درامش را شکل میدهد و انبوهی از آدمهای دیگر را هم در قاب دوربینش میگیرد تا تصویری بیپرده و عریان از زلزله بم به نمایش بگذارد.
فیلم بهدرستی سراغ سرنوشت بازماندگان فاجعه میرود و نشان میدهد آنها که زنده ماندهاند شرایطی به مراتب دردناکتر از کشتهشدگان را تجربه میکنند. بیدارشو آرزو تماشاگرش را به عمق فاجعه میبرد و بهشدت تحت تاثیر قرار میدهد ولی این تاثیر و تاثر عاطفی باعث نشده تا فیلمساز عنان احساسات را از کف بدهد و فرم را فراموش کند. فیلم با میزانسن عیاری و توجهش به ظرایف و جزییات از حد یک گزارش ژورنالیستی از زلزله بم فراتر میرود و به اثری هنری تبدیل میشود. فیلم حاصل نگاه دقیق فیلمسازی است که میداند کجا باید از تاکید و درشتنمایی فاصله بگیرد و کجا باید به ذات فاجعه نزدیک شود. عیاری در بیدارشو آرزو از سطح رخداد فراتر میرود، به آدمهای درگیر ماجرا میپردازد و پایینآمدن آستانه تحمل و در مواردی فروپاشی اخلاقی را به نمایش میگذارد. آدمهایی که نه فرشتهاند و نه قدیس و هرکدام به نوعی نسبت به شرایط ملتهب پیرامونشان واکنش نشان میدهند. زلزلهای مهیب محملی شده تا آدمها فضایل و رذایل خود را نمایان کنند. عیاری هم فداکاریها را میبیند و هم سوءاستفادهها و بزهکاریها را.
«بیدار شو آرزو» به روایت کیانوش عیاری
تلختر از زلزله بم
سال82 که زلزله بم اتفاق افتاد ما در حال تصویربرداری مجموعه «روزگار قریب» بودیم که ناگهان این اتفاق پیش روی ما گسترده شد. 6 یا 7 روز بعد با همان گروه روزگار قریب، راهی بم شدیم. بنیاد سینمایی فارابی مقداری نگاتیو و دوربین 35میلیمتری در اختیار ما قرار داد. در 3نوبت یک ماهه به شهر بم رفتیم و هربار حدود 20روز از محیط بم فاصله گرفتیم، صرفا به این دلیل که بچههای گروه بیمار نشوند. تمام اعضای تیم به هم ریخته بودند، به ویژه چون تقریبا همه بازیگران فیلم بیدارشو آرزو جز مهران رجبی و بهناز جعفری، همه زلزلهزدههایی بودند که تمام هستیشان نابود شده بود. مثل امیرحسین یعنی پسر جوانی که نقش امدادگر هلالاحمر را بازی میکند، 160نفر از اعضای خانوادهاش را از دست داده بود و هیچ کدام از اطرافیانش زنده نمانده بودند.
ما در روزهای آغازین فیلمبرداری، خجالت میکشیدیم در مناطق شلوغ شهر بم فیلمبرداری کنیم. چطور میشود به آنجا رفت و درباره تکنیک بازیگری و صحنهآرایی صحبت کرد؟ پس در مکانهای خلوت بیابانی و دور از شهر یا روستاها فیلم گرفتیم و در سفر بعد، قدم به قدم به شهر نزدیکتر شدیم.
اوایل کار متلکهایی میشنیدیم که شهر نابود شده و شما در حال فیلم ساختن هستید؟ اما این کار آنقدر برای من حائز اهمیت بود که فیلمبرداری روزگار قریب را به مدت 5 یا 6 ماه تعطیل کردم تا بیدارشو آرزو را بسازم.
این فیلم از خود زلزله بم تلختر است. بیدارشو آرزو چند جایزه از جشنواره دریافت کرد اما همانجا هم گفتم که این فیلم را برای عرضه در فستیوالهای داخلی و خارجی یا برای اکران عمومی نساختهام. این فیلم را فقط به این منظور ساختهام که آب خوش از گلوی مسئولان مرتبط با حوادث غیرمترقبه در کشور پایین نرود، زیرا ایران اساسا روی گسل مهیبی قرار گرفته که بیشتر نقاط کشور را ترسناک میکند.
سرنوشت دردناک بازماندگان
فیلم بهدرستی سراغ سرنوشت بازماندگان فاجعه میرود و نشان میدهد آنها که زنده ماندهاند شرایطی به مراتب دردناکتر از کشتهشدگان را تجربه میکنند. بیدارشو آرزو تماشاگرش را به عمق فاجعه میبرد و بهشدت تحت تاثیر قرار میدهد ولی این تاثیر و تاثر عاطفی باعث نشده تا فیلمساز عنان احساسات را از کف بدهد و فرم را فراموش کند