سینمای ایران چه موضعی در قبال حوادث و رخدادهای تلخ ملی میگیرد؟
دغدغه ثبت حقیقت
مسعود پویا_روزنامه نگار
در دی ماه پرحادثه امسال، انبوهی اتفاق تلخ و ناگوار رخ داد که هر کدامش میتواند دستمایه تولید فیلم و سریال شود. ترور سردار شهید قاسم سلیمانی، سقوط هواپیمای مسافربری و سیل سیستانو بلوچستان قابلیتهای دراماتیک فراوانی دارند که میتوانند حساسیتهای فعالان حوزه سینما و تلویزیون را برانگیزانند تا به این حوادث بپردازند؛ اتفاقی که در هالیوود به سنت تبدیل شده است. میشود گفت هیچ اتفاق مهمی که بهنوعی به مردم آمریکا مرتبط باشد وجود ندارد که دربارهاش فیلم و سریال ساخته نشده باشد. مثالروشنش حادثه تروریستی 11سپتامبر است که تعداد زیادی فیلم مرتبط با آن در هالیوود تولید شد. در نقطه مقابل ما هدف قرار گرفتن ایرباس ایرانی توسط ناو آمریکایی را داریم که با وجود اعلام آمادگی و تلاش یک فیلمساز ایرانی و سالها پیگیری موضوع برای ساخت فیلمی درباره این حادثه، در نهایت هیچ اتفاقی رخ نداد. سینمای ایران در بخش خصوصی دچار محدودیتهایی به لحاظ سرمایه و امکانات است که در برخی موضوعات نیاز به ورود نهادهای دولتی و حاکمیتی وجود دارد. هرچند در برخی موارد حس مسئولیت فیلمساز ایرانی باعث شده با همان امکانات محدود به ثبت حقیقت بپردازد و منتظر حمایت دولت نماند. مثل اتفاقی که بعد از زلزله بم رخ داد و کیانوش عیاری بلافاصله پس از این رخداد تلخ در محل حادثه حاضر شد و فیلم «بیدارشو آرزو» را کارگردانی کرد. در مورد زلزله رودبار و منجیل هم عباس کیارستمی، 2 فیلم «زندگی و دیگر هیچ» و «زیر درختان زیتون» را کارگردانی کرد و با نگاه منحصر به فرد و هنرمندانهاش از دل خرابیهای زلزله، زیبایی و عشق را به تصویر کشید.
میشود گفت در رویکرد سینمای ایران به آنچه فاجعه خوانده میشود نگاه هنری بیشتر غلبه داشته تا دیدگاه صنفی و حرفهای. به همین دلیل است که فیلمی چون «چهارراه استانبول» ساخته مطصفی کیایی یک استثنا محسوب میشود. فیلمی که با همه ضعفهایش، از یک الگوی شناخته شده در حوزه سینمای حادثهپرداز تبعیت کرده و سازندهاش نسبت به رخدادی که حساسیت عمومی را برانگیخته بود واکنش نشان داده و کوشیده بود تراژدی فروریختن ساختمان پلاسکو را به تصویر بکشد. در کشوری که متاسفانه مدام آبستن رخدادهای تلخ و تراژیک است (از قرار گرفتن نقاط بسیاری روی گسل زلزله تا سیل و انواع و اقسام حوادثی که به جان باختن شهروندان منجر میشود)، باید درصدی قابل توجهی از تولیدات سینماییاش، بازتاب همین وقایع باشد. این نمایش سیاهنمایی نیست که واکنش پرمخاطبترین هنر در برابر رخدادهایی است که جامعه را متاثر کرده است. سینمایی که مدعی اجتماعینگری است و قرار است صدای مردم باشد، نمیتواند نسبت به این اتفاقها هیچ واکنشی نشان ندهد. واکنشی که البته از دل «سفارش» و «تحمیل» بیرون نیاید و به بزککردن واقعیت و توجیه و انحراف از موضوع نپردازد. کاری که هالیوودیها خیلی وقتها مرتکبش میشوند ولی با چنان تبحری در فنسالاری که تماشاگر را در برابر «دروغهای راست» متقاعد میسازند. ما که به تجربه نشان دادهایم فاقد چنین مهارتی هستیم، بهتر است جای سفارش و تحمیل، میزان حمایت و اعتماد به فیلمساز را بالا ببریم.
حوادث تلخ اخیر در آستانه برگزاری جشنواره فیلم فجر، مهمترین رخداد سالانه سینمایی کشور را هم متاثر کرد. امسال بازار انصراف از جشنواره داغ است و همه از همدردی و همدلی با داغدیدگان میگویند. نشانههای عینی همدردی واقعی و موثر را باید بتوان در جشنواره سال بعد مشاهده کرد. در فیلمهایی که به انعکاس وقایع تلخ امسال بپردازند و بدون آوازهگریهای رسمی، حقیقت را در قالبی جذاب و تماشایی ثبت کنند.
میشود گفت هیچ اتفاق مهمی که بهنوعی به مردم آمریکا مرتبط باشد وجود ندارد که دربارهاش فیلم و سریال ساخته نشده باشد. مثالروشنش حادثه تروریستی 11سپتامبر است که تعداد زیادی فیلم مرتبط با آن در هالیوود تولید شد. در نقطه مقابل ما هدف قرار گرفتن ایرباس ایرانی توسط ناو آمریکایی را داریم که با وجود اعلام آمادگی و تلاش یک فیلمساز ایرانی و سالها پیگیری موضوع برای ساخت فیلمی درباره این حادثه، در نهایت هیچ اتفاقی رخ نداد. سینمای ایران در بخش خصوصی دچار محدودیتهایی به لحاظ سرمایه و امکانات است که در برخی موضوعات نیاز به ورود نهادهای دولتی و حاکمیتی وجود دارد