ترافیک زیر زمینی
تهرانیها از تأخیر قطارهای مترو، شلوغی ایستگاهها و رشدجمعیت مسافران بعد از افزایش قیمت بنزین میگویند
محمد صادق خسروی علیا ـ خبرنگار
ساعت 6صبح است اما تهران هنوز آفتاب ندارد. مردم در ژله دود اندودی در رفتوآمد هستند. شهر کرخت و بدحال است و زمان بلاتکلیف؛ بیشتر به غروب خاکستری و غبار گرفتهای شباهت دارد تا بامدادی نو و روزی تازه. حال خراب زمان و هوا آدمها را مسخ کرده واخم و سگرمههای درهم رفته از پشت ماسکهای سفید هم پیداست. همه انفرادی، شتاب زده و بیشتر با ظاهری خسته وارد ایستگاه متروی تئاتر شهر میشوند. درهای ورودی آدمها را تند تند میبلعند اما باز ترافیک انسانی غوغا میکند. آستانه تحمل در میان این ازدحام صبحگاهی به غایتی پایین است که با کوچکترین اصطکاک، بین آدمها تنشهای چهره به چهره و بگو و مگوهای تند شکل میگیرد:«آهای مگه... مواظب باش...»، «هی! چشت نمیبینه»، «یووواش. با توام... انگار... سرشو زیر انداخته میره»، «آقای... بقیه هم آدمن، کار دارن، فقط تو سر کار نمیری»، «جوون هم جوونای قدیم. شما مثل... هیچی حالیتون نیس» عدهای مرتب به این و آن بد و بیراه میگویند، برخی چشم روی همهچیز بستهاند و میخواهند به هر نحوی که شده خودشان را بیندازند داخل قطار؛ مسافران را پس میزنند و با دست و شانه از میدان به در میکنند تا به مقصود برسند. اما تعداد قابل توجهی ساکت ایستادهاند و دندان به دندان میسایند و خشمشان را ناشتا قورت میدهند. قطارها یکی پس از دیگری میآیند و میروند اما از جمعیت کاسته نمیشود. انبوه مسافران معطل در ایستگاه با حسرت به آدمهایی خیرهاند که در واگن کنسرو شدهاند، جم نمیخورند و قطار آنها را برداشته و دور میشود. درهای واگنها که باز میشود، مترو تا بیخ مسافر دارد حتی یک مسافر هم نمیتواند سوار شود، جمعیت چند صد نفری مسافران منتظر قطار بعدی میمانند حدود 10دقیقه بعد قطار دیگری که از ازدحام مسافر در حال انفجار است از راه میرسد، چند نفر با بدبختی پیاده میشوند وچند نفر دیگر با زور و فشار سوار میشوند، فریاد چند نفر از داخل مترو بلند میشود؛«آخ. بابا انصاف داشته باشین. دنده هامون خرد شد...»
متروی پایتخت این روزها بار سنگین گرانی بنزین، دستتنگی مردم، حال آشفته حملونقل عمومی، پرسه زنی سربها و آلایندهها در هوای تهران و سکوتها و بیاعتناییهای مدیریتی را به دوش میکشد. اما در ساعات پر ترافیک در واگنها جای سوزن انداختن نیست و حتی قطار شهری هم پاسخگوی این همه مسافر نمیتواند باشد.
هجوم به مترو
ایستگاه تئاتر شهر یکی از ایستگاههای پرترافیک قطار شهری تهران است. دالانهای تو در توی زیر زمینی این ایستگاه در ساعات اولیه صبح پر از مسافر است. ساعت نزدیک 7صبح است. مرد میانسالی که از روی پا ایستادن و ازدحام بیش از اندازه عاصی شده میگوید: «دو - سه هفتهای میشه که مترو تبدیل به جهنم شده. همیشه با متر و سرکار میرم. هیچوقت اینجوری نبود. از بعد از ماجرای گرونی بنزین خیلیها هجوم آوردن به مترو. الان نیمساعته وایستادم 5-4تا قطار اومده و رفته اما حتی یه نفر هم جا نداشته. اگر یک نفر پیاده شده، چهارنفر با دعوا جاش رو گرفتن؛ همه واگنها پر هستن. وضعیت کلافه کنندهای هست.»
هر چه میگذرد بر تعداد مسافران افزوده میشود و آنهایی که زیاد معطل شدهاند طاقتشان طاق میشود و در این بین دعواهایی هم شکل میگیرد. خانم جوانی از کوره در میرود وسر یکی از مأموران مترو که کاور سبز رنگ پوشیده داد میزند: «این چه وضعیه. اگه نمیتونین خدمات بدین به مردم بگین و مترو و ایستگاهها رو تعطیل کنید. مردم علاف نیستن. 40دقیقه ایستادم. چرا تعداد قطارها را بیشتر نمیکنین؟ چرا هیشکی نیس بگه اینجا چه خبره...» مأمور مترو با خونسردی میگوید:«خانم به خدا من کارهای نیستم. من فقط اینجا هستم که مراقب باشم کسی از خط زرد عبور نکنه و مشکلی پیش نیاد...»
زیر خط
ساعت نزدیک 8صبح است و انبوهی از جمعیت روی سکوی ایستگاه دروازه دولت ایستادهاند. قطار از دور نزدیک میشود و لوکوموتیوران دستش روی بوق است. شلوغی سکو باعث شده افرادی از خط زرد(اضطرار)عبور کنند. چشمها به قطار دوخته میشود و مسافران درون واگنها مچاله و با صورتهایی که به شیشه در واگنها چسبیده ظاهر میشوند. چند نفر اشاره میکنند به واگن ها:«این وضعیت حملونقل عمومی ماست. با شعار که نمیشه مشکلات را حل کرد. برای بهبود وضعیت حملونقل این شهر باید یه فکر اساسی کرد. »
هزینه بالای حملونقل با تاکسی و خودروی شخصی با گران شدن بنزین باعث شده که عده زیادی در پایتخت با قطار شهری مسافرت کنند. در ایستگاه امام خمینی عدهای از کارگران کارگاهها به این موضوع بسیار معترض هستند. یکی از آنها در اینباره میگوید: «قبلا با ماشین خودم میاومدم. سر راه چند تا مسافر میزدم و بعداز تموم شدن کارم میرفتم مسافرکشی. حالا با این وضعیت شغل دومم را از دست دادم که هیچ، بهخاطر شلوغی مترو هر روز دیر میرسم سرکارم. میترسم شغل اولم رو هم از دست بدم، مسئولان دائم میگن مردم از حملونقل عمومی استفاده کنن اما کدوم حملونقل؟ خودشون بیان ببینن وضعیت مترو چهشکلیه. من ماهانه 2میلیون و 200 هزار تومن حقوق میگیرم و ماهی یکمیلیونو300هزار تومن اجاره خونه میدم! ایابوذهاب هم هست. آب و برق و گاز هم هست. دو تا بچه مدرسهای هم دارم. اونقدر تو این مدت فکر کردم که مثل دیوونهها شدم. دیشب به خانومم میگفتم حساب کردم اگه تو محل کار اتفاقی برام پیش بیاد و بمیرم، بیمه 200و خردهای میلیون تومن دیه به شما میده! من مردهام الان بیشتر ارزش داره تا زندهام برای شما.»
حقوق بگیری که ماهانه 2میلیون و 500تومان در آمد دارد و شغل دومش مسافرکشی بوده نیز میگوید: «پراید رو به ما میفروشن 60-50میلیون تومن، بنزین 3هزار تومن. اونقدر هزینهها برای سوار شدن این پراید بالا رفته که نمیشه سوارش شد. قبلا نمیشد حالا که بنزینم گرون شده. بنزین رو گرون کردن دیگه ما بدبخت بیچارهها کف خیابون دنبال مسافر نیستیم. پس چرا هنوز هوا اینقدر آلودهس!؟ انگار نشستن و فقط دارن برای ما بدبختا نقشه جدید میکشن. پول تاکسی سوار شدن نداریم، اینم وضعیت مترومون. دیگه کشش نداره. باید وایسیم تا چند قطار بیاد و بره. بعد شاید به زور بشه سوار شی. آن هم تو یه وضعیتی که خود آدم از رفتارش تو این شلوغی خجالت زده می شه . به هر طرف نگاه کنی چهره یه آدم تو صورتته.»
تهران 14میلیون نفری!
تعداد قابل توجهی از آدمهایی که با متروی تهران در سطح شهر رفتوآمد میکنند افرادی هستند که روزانه از شهرستانها و استان های همجوار به پایتخت می آیند. درمیان مسافران مترو جوانی هست که هر روز از شهر قزوین به تهران میآید و بعد از مترو برای جا به جایی در شهر استفاده میکند: «تو یه مصالح فروشی کار میکنم، راننده نیسانم. قزوین کار نیست. تعجب نداره. خیلیها مث من هر روز از قزوین مییان تهران برای کار و شب بر میگردن. حساب کردم روزانه 400کیلومتر در رفتوآمدم تا فقط برسم محل کارم. اینجا اجاره و خرج بالاست نمیشه زندگی کرد از سر ناچاری مییام. 5صبح با قطار قزوین - تهران مییام و بعد تازه باید مترو سوار شم و معمولا 9یا 10صبح محل کارمم. روزی چندین ساعت تو مسیرم. این تایم خودش یه روز کاری حساب میشه. فقط متروی تهران نیست که وضعیش خراب شده بعد از گرونی بنزین. شما برو یه سری به مترو کرج- تهران و قطار بین شهری قزوین- تهران هم بزن اونجا هم قیامته.»
افرادی که در حاشیه و شهرکهای اقماری و اطراف تهران زندگی میکنند نیز عموما مسافران ثابت متروی پایتخت هستند. خانوم جوانی که هر روز از اسلامشهر به میدان ولیعصر میآید و منشی یک مطب است، میگوید:«فوق لیسانس معماری دارم. 7سال بیکار بودم. آخرش کار پیدا کردم اونم تو تهران. منشی دو تا پزشکم. از صبح ساعت 8صبح تا 9-10شب. ماهی 2میلیون و300.ما خانمها ایاب و ذهاب برامون سختتر از آقایونه. جدا از بحث هزینهها نمیتونیم سوار ماشین هر مسافرکشی بشیم. به هر حال بهخاطر امنیت هم که شده نخستین انتخاب ما متروست. با این پیش فرض تعداد مسافران خانم که میخوان با مترو سفر کنن خیلی زیاد میشه. یعنی از اول زیاد بود حالا تو این وضع اقتصادی بدتر هم شده.»
ساعت 4بعد از ظهر یعنی زمانی که موج بازگشت به خانهها آغاز شده، مرد میانسالی در ایستگاه دروازه دولت خسته از روز کاری و در مواجهه با جمعیت انبوهی که کل سکو را پوشانده میگوید: «مشکلات رو باید ریشهای حل کرد. بنزین رو گرون میکنن فرداش مترو میترکه. زیر ساخت حملونقل عمومی کشش نداره. چرا!؟ چون اینا برای تهران 14میلیون نفری ساخته شده نه تهران 20و چند میلیون نفری. عده زیادی از شهرها و شهرکها و حتی استانهای اطراف تهران هر روز مثل من به پایتخت مییان برای کار. یه دورهای بود که یکی از مسئولان گفت تهران رو اونقدر گرون کنید تا بهش هجوم نیارن. الان همونطوری شده. زندگی تو تهران گرونه اما کار فقط تو تهرانه. نتیجه این شده که همه در اطراف تهران زندگی میکنند و روزها هجوم مییارن به این شهر. چقدر دیگه میخوان تونل بزنن!؟ چقدر دیگه بزرگراه!؟ اگه همه این شهر بشه مترو و بزرگراه تا زمانیکه مشکل بیکاری، مهاجرت و مسائل مربوط به حاشیههای پایتخت حل نشه هر روز وضع از این بدتر میشه.»
بهخاطر شلوغی مترو هر روز دیر میرسم سرکارم. میترسم شغلم رو از دست بدم، مسئولان دائم میگن مردم از حملونقل عمومی استفاده کنن اما کدوم حملونقل؟ خودشون بیان ببینن وضعیت مترو چه شکلیه
ـ تهرانیها از شلوغیایستگاهها و تاخیر قطارهای مترو بعد از افزایش قیمت بنزین میگویند
ـ شهردار تهران: نیاز به ۲هزار واگن جدید داریم که با انتشار اوراق و همکاری با بخشخصوصی کمبودها را جبران میکنیم
ـ مدیرعاملشرکت بهرهبرداری مترو: مترو همچنان در انتظار کمکهای دولتی است