چرا مجلس در رأس امور نیست؟
ناصر ایمانی _ کارشناس مسائل سیاسی
طی سالهای اخیر این شبهه مطرح شده که آیا مجلس واقعا در رأس امور است یا خیر؟ آیا جایگاه مجلس طی دورههای اخیر تضعیف شده است؟ برای ارزیابی عملکرد مجلس توجه به 3نکته ضروری است:
باید توجه داشت که جمله «مجلس در رأس امور است» یک جمله نسبی بوده و مطلق نیست. در قانون اساسی، در کنار مجلس، نام نهادهای دیگر حکومتی وجود دارد که مطابق قانون، هر یک از آنها کارکردهای خود را دارا هستند. در رأس امور بودن مجلس بهمعنای آن نیست که قوه مجریه و قوه قضاییه و نیز سایر نهادها مانند مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان و یا نهاد رهبری از وظایف و اختیارات قانونی خود چشمپوشی کنند. برای مثال، سیاستهای کلی نظام طبق قانون اساسی باید توسط رهبری ضمن مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام تعیین شوند. بنابراین کسی نمیتواند ادعا کند که بهدلیل ابلاغ سیاستهای کلی توسط رهبری، مجلس در حاشیه قرار گرفته و در رأس امور نیست. چنین استدلالی درباره وظایف و اختیارات و کارکرد مجلس صحیح نیست. در مثالی دیگر، مصوبات مجلس باید به تأیید شورای نگهبان برسد و برخی مصوبات هم باید در مجمع تشخیص مصلحت نظام تأیید شوند. آیا به صرف اینکه مصوبات مجلس در شورای نگهبان یا مجمع تشخیص تأیید نشود، میتوان ادعا کرد که مجلس در رأس امور نیست؟ بنابراین، در رأس امور بودن مجلس امری نسبی است. جایگاه مجلس در ساختار نظام سیاسی، هم به لحاظ تقنینی و هم بهلحاظ نظارتی، جایگاه بسیار مهمی است. اما مسئله این است که جایگاه مجلس نسبی است.
شرایط کنونی کشور، شرایط بسیار ویژهای است؛ در این شرایط ویژه، کشور نیازمند اتخاذ برخی تصمیمات ویژه است که اگر بخواهد فرایند قانونی خود را در مجلس طی کند، مستلزم زمان خواهد بود. طولانیشدن فرایند تصمیمگیری در مجلس در این شرایط ویژه ممکن است چندان به مصلحت کشور نباشد. با سپریشدن این شرایط ویژه و اضطراری، مجلس بار دیگر میتواند اختیارات قانونی خود را بازیابد.
مسئله دیگر این است که خود مجلس اساسا باید در رأس امور باشد؛ به این معنا که اگر مجلس در امور تقنینی و یا در امور نظارتی ضعیف عمل کند، بهطور طبیعی جایگاه آن تضعیف خواهد شد. بنابراین نمیتوان ضعف مجلس را به نهادهای دیگر منتسب کرد. در اینجا این سؤال مطرح میشود که چرا برخی دورههای مجلس عملکرد ضعیفی از خود نشان میدهند؟ چرا مجالس بهتدریج بهسمت ضعیفشدن پیش میروند؟
برای پاسخ به این سؤالها باید ساختارهای انتخابات و فرایندهای ورود نمایندگان به مجلس و نیز ضعفهای موجود در قوانین انتخابات را مورد توجه قرار داد. قوانین انتخابات مجلس که امروز مورد اجرا قرار میگیرد، از ضعفهای جدی رنج میبرد و نیازمند اصلاحات و تغییرات جدی است. قوانین باید بهگونهای باشد که کارآمدی و شایستگی افرادی که قصد ورود به مجلس را دارند، مورد توجه قرار دهد. در اینکه نمایندگان مجلس، نماینده مردم و مورد اعتماد مردم حوزههای انتخابیه هستند، تردیدی وجود ندارد، اما درباره صلاحیت همین منتخبان مردم برای قانونگذاری در سطح کلان کشوری اعم از اقتصاد و سیاست خارجی و... تردیدهای جدی وجود دارد. بدون درنظر گرفتن شایستگیها و صلاحیت نمایندگان، نمیتوان به صرف انتخاب آنها از سوی مردم امیدوار بود مجلسی شکل بگیرد که در رأس امور قرار داشته باشد. بنابراین، نیاز است که مجموعه حاکمیت قانون انتخابات را بهگونهای اصلاح کند که صلاحیت و کارآمدی افراد مورد ارزیابی قرار بگیرد. از سوی دیگر، قوانین انتخاباتی کشور به شکلی است که امکان نقشآفرینی احزاب بسیار کمرنگ است. فراهمکردن زمینههای قانونی فعالیت و نقشآفرینی برای احزاب از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است که در حوزه قوانین انتخاباتی باید
درنظر گرفته شود.