کاش «خون شد» خوب شود
دلهره و امیدواری برای آخرین ساخته کارگردانی که با تماشاگرانش رفاقت کرده است
مسعود میر ـ روزنامهنگار
از اول قصه رفاقت ایرانیجماعت با کیمیای سینما نیمقرن میگذرد. قبلتر از آن را بگذارید بهحساب آمدن بیگانه و گمشدن اسم مسعودخان لابهلای هیاهوی سیاه و سفید سینمای گردنکلفت آن روزگار که طبعا تازهکارها را خیلی جدی نمیگرفت. «بیگانه بیا» رفت و «قیصر» آمد، فیلم جاهلی شد سمبل نجیبزادگی در سینمای آشفته و قهرمان بیسیگار، پاشنه غیرت خیلیها را ورکشید که ناموس دو سیگار یک کبریت نیست، حرمتش خون است.تکرار تاریخ رفاقت مردم با مسعودخان کلام اضافی است که هنوز هم او میتواند فیلم باب دلی نسازد؛ ولی عوام و خواص برای سوگلیهای سینمایش ستاره بچینند تا سحر چه زاید باز...
این واژهها را با نخ اتمام فیلمبرداری آخرین ساخته مسعود کیمیایی تسبیح کردیم تا یادمان باشد رفاقت با کارگردان رفیقباز، مثل همپیالگی است با آنهایی که وجودشان طلاست در دنیای سربی امروز.
شوم شُد
آنچه از فیلم آخر مسعودخان میدانیم، از قصه «عدالت شوم» آغاز میشود؛ عنوان فیلمی که سال گذشته مجوز ساخت گرفت و بعد هم نامش شد «خون شد».
کیمیایی درباره قصه فیلمش گفته بود: «داستان «خون شد» بهمثابه خانهای قدیمی است که همه چراغهایش خاموش بوده و هیچکس نیز در اتاقهایش ساکن نیست. در این میان یکی از ساکنان این خانه میآید و همه چراغها را روشن میکند.»
حدس و گمان درباره فیلم که زیاد شد، صحبت بازسازی قیصر هم خیلی گلکرد. کیمیایی اما در مصاحبهای به مناسبت 50سالگی ساخت قیصر بهکل این موضوع را نفی کرد و گفت: «من هیچ فیلمی را از خودم و حتی دیگران در دوبارهکاری دوست ندارم.
ضربهای به من میخورد، تمام جانم به هم میریزد و میشود یک اثر. اگر من این را تکرار کنم، جانم به هم میریزد. وقتی جانم به هم میریزد، تولد دیگری رخ میدهد وگرنه اساس کار تقلب است. یک کاری کردهایم گرفته، حالا میخواهیم آن را ادامه بدهیم که آن هم بگیرد! این کار اصلا هنرمندانه نیست.»
قیصر شد؟ نشد؟
مردی میآید تا آبرو بیاورد. همین جمله از میان هزار و یک نقل و سخن درباره خون شد و البته کاراکتر اصلی آن کافی بود تا باز شبیهسازی ذهنی قیصر دست از سر هواداران کیمیایی برندارد. حالا میدانیم که سعیدآقاخانی در نقش توفیق به خانه برمیگردد و درصدد است آبروی ازدسترفته را دوباره بازگرداند. براساس اطلاعاتی که در اختیار همشهری قرار گرفته، توفیق بهرغم عدمتمایل کارگردان و بازیگر در ابتدا، کمکم مانند قیصر چاقو بهدست میگیرد و حتی شلوار دمپا به پا میکند تا قیصر سال98 با قیصر سال48 بیشباهت نباشد؛ شباهت اندک در ظاهر و البته در رفتار.
قیصر در آن سالها حرمت ناموس و خانه محله آبمنگل را حفظ میکند و توفیق امروز حرمت خانهای را پاسداری میکند که گویی وطن است. خانه - وطنی که همواره در معرض طوفان بلاست و حالا میدانیم که چندینشب از شبهای فیلمبرداری «خون شد» به گرفتن پلانهایی گذشته که در آن باد شدید به جان خانه افتاده است؛ بادی که مصیبت است و تمامی ندارد.
رستمبازی حوالی فردوسی
روزی که فهرست عوامل فیلم آخر مسعودخان منتشر شد، خیلیها گفتند که حضور سعیدآقاخانی در نقش اول یعنی اینکه کمتر کسی حاضر است با کیمیایی کار کند. گواه این مدعا شلیک خندهها در نمایشهای جشنوارهای چند فیلم آخر آقای کارگردان بود اما وقتی حرف از سرمایهگذاری یکهبزن این سالهای سینما به میان آمد، دیگر نمیشد گفت که همه درجهیکها متفقالقول قید پول را زدهاند تا فیلم کیمیایی بیستاره بماند. سیامک صفری و هومن برقنورد هم به گروه اضافه شدند، ولی بیتردید اگر آقاخانی درخشیده باشد، فیلم بیستاره چند ستاره میشود.
یکی از نخستین پلانهای فیلم که در حضور انبوهی از جمعیت مشتاق در مرکز تجارت جهانی حوالی میدان فردوسی فیلمبرداری شد هم موید این مهم بود که سعید آقاخانی در همان نماهای دعوا در این ساختمان حسابی سعی کرده رستمبازی درآورد و البته کارش را هم بد انجام نداده است.
در سوادکوه «خون شد»
فیلمبرداری فیلم سینمایی «خون شد» هفته گذشته در سوادکوه به پایان رسید. کیمیایی در قائمشهر هم پلانهایی گرفته و حالا در کنار پلانهای اصلی فیلم در تهران، همه راشها را به هایده صفییاری رساندهاست. از حالا تا لحظهای که تیتراژ آغازین فیلم در جشنواره یا اکران عمومی بالا بیاید، فقط باید امیدوار بود. کاش «خون شد» آشوب بهپا کند در سینماها از فرط خواستنیبودن. کاش «خون شد» خوب شود ...