اعضای بدن پدر 43ساله زنجانی به بیماران نیازمند اهدا شد
پاییز تلخ خانواده امینی
فصل برداشت محصول بود و مرد 43ساله زنجانی برای چیدن بادامها راهی باغشان در یکی از روستاهای شهرستان خدابنده شده بود اما زمانی که سرگرم چیدن بادامهای دومین درخت بود، سقوط کرد و حادثه تلخی رقم خورد.
بهگزارش همشهری، صبح جمعه 5مهرماه، سلیمان امینی، باغدار 43ساله زنجانی خانهشان در روستای چراغمزرعه را ترک کرد تا برای برداشت محصول راهی باغشان شود. فصل برداشت فرا رسیده بود و او میبایست به تنهایی درختهای بادام و گردو را بهاصطلاح خودشان«تکان دهد» و میوهها را برداشت کند. کار او با یک درخت بادام شروع شد. سلیمان از شاخه درخت بالا رفت و با چوبی که در دست داشت شروع به تکاندن بادامها کرد. بادامها یکی پس از دیگری روی زمین میافتاد و قرار بود وقتی کار سلیمان تمام شد، بچههایش خودشان را به باغ برسانند و آنها را از روی زمین برداشته و داخل کیسه بریزند. وقتی کار نخستین درخت تمام شد، مرد 43ساله سراغ دومین درخت رفت. همزمان با تلفن خانه تماس گرفت و از بچههایش خواست برای جمع کردن بادامها خودشان را به باغ برسانند. او این را گفت و از درخت بلند بالا رفت اما لحظاتی بعد صدای فریاد بلند او در باغ پیچید.
هیچکس شاهد این حادثه نبود. اما یکی از اقوام سلیمان که در آن حوالی سرگرم رسیدگی به دامهایش بود صدای فریاد او را شنید و وحشتزده خودش را به باغ رساند. مرد باغدار روی زمین افتاده بود و از درد بهخودش میپیچید.
خیلی زود خبر به گوش خانواده سلیمان و اهالی روستا رسید. اقوام وی خودشان را به باغ رساندند و با ماشین او را به بیمارستان شهرستان خدابنده بردند. معاینات اولیه از این حکایت داشت که بهدلیل اصابت پشت سر و کمر سلیمان به زمین، نخاع و جمجمه او آسیب زیادی دیده و او دچار خونریزی داخلی شده است. این یعنی باید هر چه زودتر به بیمارستانی مجهزتر منتقل شده و تحت درمان قرار بگیرد.
سفر به زنجان
کاظم، برادر سلیمان در گفتوگو با همشهری میگوید: من در محل کارم بودم که این خبر را شنیدم. با عجله خودم را به بیمارستان رساندم ولی گفتند که برادرم باید به بیمارستان زنجان منتقل شود. به سرعت او را به زنجان منتقل کردیم و غروب جمعه بود که به آنجا رسیدیم. در بین راه سلیمان میتوانست حرف بزند. از درد فریاد میزد و کمک میخواست. حتی یکی از پزشکان به او گفت: «ادادرنیاور!». چرا که عکسهای سیتیاسکن نشان میداد که حالش وخیم نیست. در مسیر خدابنده به زنجان هم برادرم به هوش بود، صحبت میکرد و میگفت درد شدیدی دارد. به او دلداری میدادم تا اینکه به بیمارستان زنجان رسیدیم. داخل حیاط که شدیم، سلیمان گفت که سردش است. وقتی وارد سالن شدیم فشارش افتاد و حالش بد شد. پزشک که نبضش را گرفت، گفت:« آقای امینی رفت!» شوکه شده بودم و نمیدانستم چه بگویم. تیم جراحی وارد اورژانس شد و او را احیا کردند. در آن شرایط فقط دعا میکردیم که زنده بماند اما سرنوشت طور دیگری رقم خورده بود.
بدترین خبر
سلیمان از جمعه تا یکشنبه در اورژانس بستری بود. وقتی خانوادهاش درخواست کردند که او را در بخش مراقبتهای ویژه بستری کنند، پاسخ شنیدند که: «تخت خالی نداریم.»
در نهایت روز یکشنبه از او آزمایش امآرآی گرفتند و معلوم شد که اوضاع وخیمی دارد. این در حالی بود که خانوادهاش به هر دری زدند تا بتوانند او را در بخش مراقبتهای ویژه بستری کنند و در نهایت نیز این اتفاق افتاد.
برادرش میگوید: جمجمه برادرم شکسته بود و سطح هوشیاریاش هر روز پایینتر میآمد. او 4دختر و یک پسر دارد و پسرش به تازگی از خدمت سربازی برگشته و قرار بود برای او به خواستگاری برود. همه خانواده، حتی 2دختر دوقلو و کوچک برادرم دعا میکردیم که حالش خوب شود اما روز شنبه 13مهرماه، بدترین خبر زندگیمان را به ما دادند و گفتند که او دچار مرگ مغزی شده و داروها دیگر روی او اثر ندارد و هیچ امیدی به بازگشت وی به زندگی نیست. همان موقع بود که از واحد فراهمآوری اعضای پیوندی آمدند و جلسهای با ما گذاشتند و توضیح دادند که اگر رضایت بدهیم، بعضی از اعضای بدن سلیمان قابل پیوند به بیماران نیازمند است. تصمیم سختی بود اما وقتی مطمئن شدیم که برادرم دیگر برنمیگردد، به این نتیجه رسیدیم که نباید مرگش بینتیجه باشد و با نجات زندگی چند بیمار، روحش در آرامش خواهد بود.
با رضایت خانواده امینی، همان روز بیمار مرگ مغزی از زنجان به بیمارستان سینای تهران منتقل شد و به گفته دکتر ساناز دهقانی، رئیس واحد فراهم آوری اعضای پیوندی بیمارستان سینا، قلب، 2کلیه و کبد وی به بیماران نیازمند اهدا شد.